سهم زنان در دولت “اعتدال”سرکوب، ازدواج با کودک، اسید پاشی

سیاوش دانشور:

میگویند یادآوری حقایق تلخ است و یا تکرار مکررات است. اما عده ای فراموش میکنند که ارتجاع سیاسی و بمباران تبلیغاتی رسانه ها روی فراموشی مردم حساب میکنند، روی عادت به روزمرگی مردم سرمایه گذاری میکنند. لذا یادآوری برخی نکات اساسی در آستانه روز جهانی زن برای تقابل با توهم پراکنی جنبش ملی اسلامی ضروری است. جنبشی که تلاش میکند به ما بگوید که “کل آزادی ممکن نیست، پس باید گام به گام جلو رفت و بین بد و بدتر انتخاب کرد”.

در روز جهانی امسال با توجه به کارنامه دولت تزویر و اسید و رویدادهای منطقه از جمله در کوبانی و تصویب قانون برابر ی زن در کانتون جزیره، باید گام محکمی بجلو برداشت.

نگاهی به گذشته، یک فلاش بک

نیروهای جنبش ملی – اسلامی که با شکست پروژه جنبش سبز در دیپرسیون سیاسی بسر میبردند و تلاشهای خارج کشوری شان با اتکا به رسانه ها و جایزه گرفتن ها و انواع نهادهای سرهم بندی شده بجائی نرسیده بود، ناگهان در آستانه از صندوق درآوردن آخوند روحانی مجددا فیل شان یاد هندوستان کرد. سبزها در چشم به هم زدنی بنفش شدند. ناگهان دسته جمعی به تریبون محکوم کردن “افراط و تفریط” تبدیل شدند. اینبار قرار بود وظیفه دفاع از نظام اسلامی را با چرخش به سمت خط رفسنجانی پیش ببرند. همان رفسنجانی که توسط گنجی و دیگر فالانژهای اصلاح طلب دوره خاتمی مورد تهاجم بود. صحنه عوض شد، رنگ پرچم ها و شعارها تغییر کرد و انتقاد از خود و غلط کردم ها آغاز شد. تا آنجا پیش رفتند که زندانیانشان، همانها که تا دیروز اعتصاب غذا میکردند و از رفتارهائی که “وجاهت قانونی ندارد” شکایت داشتند، از سنگر زندان اوین به کمپینر و مبلغ شرکت در مضحکه انتخابات تبدیل شدند. این پدیده فقط در ایران قابل مشاهده است. تصور کنید در زندان حکومتی باشید و از درون زندان برای پیروزی یک جناح حکومت به مردم فراخوان رای دادن به زندانبانان خودتان بدهید! خیلی عجیب و سوررئالیستی است، اما واقعیت دارد.

بله، از درون زندان فعالین احزاب اسلامی که توسط حکومت “غیر خودی” و “منحله” اعلام شده بود، در دفاع از حکومت و برای تحقق “حماسه سیاسی” خامنه ای دست بکار شدند! بی بی سی و صدای آمریکا و دیگران هم دایره و دنبک دست گرفتند و وظیفه نورپردازی و ایجاد امید برای رفع حصر موسوی و کروبی و بازگشت جمهوری اسلامی به “ریل قانون اساسی” را بعهده گرفتند. فعالین خارج کشوری جنبش ملی اسلامی که دوره ای در داخل چماقدار بودند و بعدها به “دگر اندیش” و “ژورنالیست” و “دکتر – پاسدار” و “فیلسوف” متحول شدند، همینطور کسانی که یکدوره در خارج نقش “اتاق فکر” و “رهبری مخفی” برای جنبش سبز در داخل را داشتند، همه بنفش شدند و حتی شال و کلاه کردند که به ایران برگردند.

در داخل زنان “فمینیست اسلامی”، که آبروی هرچه فمینیست و مصلح اجتماعی را برده اند، توقعات شان را از حاج آقا روحانی برای دخالت در امور “نظام عزیز اسلامی” در “سطوح مدیریتی” تحت عنوان “جنبش مطالباتی” بیان کردند. بحث “جنبش مطالباتی” تاکتیک قدیمی مبارزه در چهارچوب قانون در قالبی جدید بود. قرار بود زنان دیگر تظاهرات و اعتراض نکنند، بلکه حرفشان را عریضه کنند، دست کسانی بدهند که در حکومت پارتی دارند و آخوند روحانی سر وقت به آنها رسیدگی کند! از هر سو جار و جنجالی بپا کردند که “ایران دارد گلستان میشود و بار دیگر این افراطیون ضد حکومت و “تمامیت خواه” و تحریمی شکست خورده اند. بالاخره یک حاج خانم معاون شد و دو حاج خانم دیگر جائی دست شان بند شد. عجب تحول بزرگی؟ در کنار خیل آخوندها و براداران پاسدار دو سه خانم حزب اللهی با چادر چارچوق دوبله به ارتش ضد زن پیوستند! واقعا چرا نباید از این همه پیشرفت شاد و شکرگزار باشیم؟

روزهای تنفس مضحکه انتخابات که کمتر به زنان گیر میدهند سپری شد. خر آقایان از پل گذشت و بلافاصله تهاجم به زنان بیش از هر دوره آغاز شد. عملیاتهای مرحله ای و بشدت خشن برای “زدودن چهره شهر تهران و شهرهای بزرگ از بدحجابان” آغاز شد. از دیوار صدا درآمد اما جیکی از این خانمهای فمینیست اسلامی که تازه دست شان به قدرت و بچاپ بچاپ بند شده بود، درنیامد.

ازدواج با کودکان

سیاست صبر و انتظار که “باید به حاج آقا روحانی فرصت بدهیم”، “انتظارات را حداقلی کنیم”، “موانع را بشناسیم” و غیره، به خط ثابت از تریبون بی بی سی تا زندانیان طرفدار آخوند روحانی در زندان اوین تبدیل شد. بالاخره تحفه های جدید از راه رسید و درخت “اعتدال” شکوفه داد: مجلس رژیم اسلامی ازدواج با دختر خوانده را قانونی کرد. این قانون از نظر عملی جدید نبود. کودک آزاری و تجاوز به کودکان با تاریخ دین مبین اسلام عجین است و در جمهوری اسلامی نیز همواره وجود داشته است. آنچه که جدید بود قانونیت دادن به این توحش قرن بیست و یکمی در مجلس ارتجاع اسلامی بود. قانونی که به هر حاج آقائی امکان میداد که بخاطر “رضایت خدا” از خیل میلیونی کودکان بی سرپرست چند نفری را به فرزند خواندگی قبول کند و سر موقع به آنها شرعا و قانونا تجاوز کند. کمی غرولند و شرط گذاشتن اینجا و آنجا شنیده شد اما صدائی از خانمهای فمینیست اسلامی و تازه بدوران رسیده علیه این پدوفیلیسم اسلامی در نیامد.

صدای زن “شر” است!

بارهم از تاریکخانه اسلام و دولت “اعتدال” صدائی دیگر بلند شد: تک خوانی زنان “کفر” است، “شر” است، “شرعی” نیست، “گناه کبیره” است، “مفسده” است! کسی که از دور این صحنه را نگاه میکند متحیر میشود که چه خبر است؟ نکند خوانندگان پاپ و ستاره های هالیوود به ایران رفته اند و کنسرت اجرا میکنند که با واکنش ارتش مسلمین روبرو شده است! خیر، اگر در مجلسی خانمی محجبه دو شعر اسلامی را بصورت آواز بخواند و مستمعین مردان باشند، بیضه اسلام به خطر افتاده است! آغاز فساد است! تهاجم فرهنگی است! اینها مشتی از خروار است. مزاحمت برای مردم و بویژه زنان در خیابانها و مجالس بیوقفه در جریان است. و البته، مانند همیشه، رسانه ها و جریانات طرفدار آخوند و اسلام و امیدورار به نتایج دیپلماسی اتمی، مطلقا وقت خودشان را برای این مسائل “تلف” نمیکنند!

اسید پاشی

بی حجابی و گردن نگذاشتن زنان به قوانین اسلامی موجب دور جدیدی از تهدید علیه زنان شد. از مجلس و دولت و ترییون نماز جمعه، هر مرتجعی علیه زنان شاخ و شانه کشید. آلبوم زنان ساپورت پوش تهیه شد و در مجلس غوغائی بپا کرد. کتک خوردن آخوندها و اوباش نهی از منکر در خیابانها توسط زنان شیپور خطر را بصدا درآورد. بالاخره بطور علنی و وقیحانه فتوا توسط خفاشان اسلامی از تریبون نماز جمعه علیه زنان صادر شد. نتیجه آن شد که دیدیم، موجی از اسید پاشی به زنان و کودکان. حکومت “اعتدال” تخم دو زرده کرد و به “حکومت اسیدپاش” معروف شد. تظاهرات قدرتمند زنان در اصفهان با شعارهای ضد حکومتی این تاکتیک جدید سرکوب را توی صورت اسلامیون ضد زن کوبید. این سیاست هم نگرفت. البته هنوز اسیدپاشان راست راست راه میروند. هنوز نظامی که مدعی نابودی اسرائیل و آمریکا است و در هر گوشه زندگی مردم سرک میکشد، نتوانسته اسیدپاشان را پیدا کند! خانمی در اصفهان در تظاهرات خیلی روشن گفت: “کثافتها هم اسید میپاشند و هم میزنند!” مردم عاملین و آمرین را خوب میشناسند.

چاقوکشی

بعد از اسید پاشی چاقو کشی به زنان توسط حزب الله راه افتاد. ابتدا گله موتورسواران حزب الله علیه “بدحجابان” را راه انداختند. کمی بعد به چاقو زدن به زنان روی آوردند. در یک دو روز تعدادی زن در شهرهای ایران مورد حمله چاقوکشانی قرار گرفتند که بزعم آنان حجابشان مناسب نبوده است. این داستان هم مثل تف سربالا روی سر و صورت حکومت ریخت. دولت روحانی هم حریف زنان نشد. داستان حجاب و تقابل با زنان ادامه دارد.

جنبش ملی اسلامی فعلا در انتظار موفقیت روحانی در مذاکرات هسته ای است و به حکومت مشورت “منافع ملی” و خانوادگی میدهد. چرا که این موفقیت میتواند به آنها فرصتی بدهد که در مضحکه انتخابات مجلس امیدی داشته باشند. هنوز تلاش میکنند بین اسلام و حقوق زن پلی بزنند و از این مجرا سیاست دفاع از ارتجاع ضد زن را ادامه دهند. این جماعت، تا به زنان مربوط میشود، همان حکومتی ها هستند اما در هیئت مکلّا و اپوزیسیون طرفدار رژیم اسلامی. اما باید امروز بر همه روشن شده باشد که اسلام با تحقق هر ذره از حقوق زن در تناقض بنیادی قرار دارد. اسلام مردسالاری ریشه دار در جوامع طبقاتی را با تحجر مذهبی درهم آمیخته و به معجونی خطرناک تبدیل کرده است. اسلام بدون تحمیل حجاب بعنوان بیرق آپارتاید جنسی قابل تعریف نیست. ضدیت با زن و حقوق زن و هویت اجتماعی زن یک رکن اساسی ایدئولوژی اسلامی است.

اسلام “فاندمنتالیست” و “لیبرال” و “میانه رو” و “معتدل” و غیره، چرندیاتی است که تنها در چهارچوب فکری و سیاسی خانواده جنبش ملی اسلامی قابل تدوین است. خود اسلام اعم از طالبانی و اردوغانی و سلفی و داعشی و جمهوری اسلامی، در ضدیت با زن و اعمال بردگی به زنان متفق القول اند. اشتراکات فرقه های متعدد اسلامی در ضدیت با حقوق و آزادی زن بسیار گسترده است و اختلافاتشان میکروسکوپی است.

حماسه کوبانی و قانون جزیزه

در میان توحش اسلام از جمهوری اسلامی تا داعش و بوکوحرام و طالبان و اسلاف آنها، در شرایطی که سرمایه داری دنیا را به عهد عتیق بازمیگرداند، صدائی از کوبانی بلند شد که دنیا را تکان داد. حماسه مقاومت توده ای کوبانی که زن در آن نقشی برجسته داشت، ماننند پتکی برسر خانمهای ملی اسلامی و طرفداران “آزادیهای یواشکی” و مبلغان مسالمت با جمهوری اسلامی فرود آمد. تصویب سند قانون برابری زنان در جزیره که یک محصول این مقاومت توده ای است و صرفا شکل و بیان حقوقی واقعیتی است که در میدانهای جنگ عملی و پراتیک شده است، دورنمای مقابله با ارتجاع اسلامی در خاورمیانه و شمال آفریقا را روشن کرد. اهمیت مقاومت توده ای کوبانی و قانون کانتون جزیره در این نیست که گویا تاکنون تاریخ مقاومتی این چنین بخود ندیده و یا حتی در همان منطقه خاورمیانه قوانین مشابه و پیشرفته تر توسط کمونیستها طرح نشده است. نه، مسئله اینست که در چهارچوب تاریخی و صفبندی نیروها در منطقه و جهان و در متن یک فضای مملو از ناامیدی و تسلیم و توحش میلیتاریستی، نیروئی قد علم میکند که رکن اساسی آن زنان هستند، علیه تروریسم اسلامی و قوانین اسلامی و جنبش اسلامی قاطعانه می ایستند و سیلی محکمی بر صورت کل منادیان این جنبش و مدافعان رنگارنگش نواخت. در روز جهانی زن امسال، مقاومت توده ای کوبانی و نقش زنان و قانون جزیره و الهام از این روش و سیاست برای تقابل با اسلام سیاسی باید مد نظر و نقطه شروع هر بحث جدی در باره آزادی زن در منطقه از زیر یوغ اسلام سیاسی و ارتجاع سرمایه داری باشد.

چپ و مسئله زن

انصافا این چپ بوده است که تاریخا از حقوق زن دفاع کرده است. علیرغم هر محدودیت و عقبماندگی فکری و هر نقدی که به چپ وارد باشد، کارنامه چپ در دفاع از حقوق زن در مقابل کارنامه راست قابل دفاع است. اما متاسفانه بسیاری از چپ ها و فمینیست های ایرانی راجع به مسئله زن کارشان بازی با الفاظ شده است. یعضا بجای طرح و تبئین سیاست واقعی به کلیشه پردازی و رونویسی از روی فرمولبندی رسانه های حکومتی روی آورده اند. این دوستان متوجه نیستند که اگر سیاست اسلامیزه کردن جامعه و تحمیل قوانین اسلامی در ترکیه عملی نیست از سر “لیبرالیسم” اردوغان نیست، بلکه محصول مقاومت جنبش سکولاریستی در ترکیه است. اگر در مصر و تونس قوانین شریعه نمیگیرد و جنبش اسلامی بناچار عقب نشینی میکند، از “دمکرات” منشی اخوان المسلمین و النهضه نیست، از هجوم سکولاریستی زنان و مردان آزادیخواهی است که تن به این خفت اسلامی نمیدهند. اگر در ایران جمهوری اسلامی و خیل آخوندهای فسیلی نمیتوانند قوانین نوع طالبان و عربستان و داعش را به زنان تحمیل کنند، نه از سر “آزاد منشی و تفاوتهای ایدئولوژیک” آنان بلکه بدلیل وجود جنبشی وسیع برای آزادی زن است که کل حکومت را زمینگیر کرده است. زنان در ایران اگر در قلمرو قوانین شهروند درجه سوم هم بحساب نمی آیند، اما در نگاه بخود و در زندگی فردی و اجتماعی و امور خصوصی صدها برابر خود را بالاتر میدانند و با این توقع به تحجر اسلامی حاکم تن نمیدهند.

کسانی که این واقعیت را نمی بینند بناچار در زمین اسلامیها بازی میکنند. حتی خانمهائی که ادعای چپ و سوسیالیسم هم دارند ناگهان کشف میکنند که گرایشی از زنان اسلام و آخوند زده، “لیبرال” اند و به تقسیم بندیهای دلبخواهی و اختیاری دست میزنند. گویا کسانی که مشغول تهیه آش نذری در هشت مارس اند، کسانی که بین اسلام و حقوق زن تناقضی نمی بینند، کسانی که میخواهند در کنار برادران مذکرشان قوانین ضد زن اسلامی را پیاده کنند، کسانی که در غم “اجرای بندهای معطل مانده قانون اساسی جمهوری اسلامی” میسوزند، نمایندگان و رهروان مکتب سیاسی لیبرالیسم در ایرانند! بیچاره لیبرالها که از موضع نیاز بازار و سرمایه عمری برای حقوق برابر و حتی جهانمشول زنان مبارزه کردند. هرچند که همین امر زیر فشار جنبش سوسیالیستی و کارگری بود. و امروز کل این تاریخ و نقطه نظرات توسط عده ای که خود را چپ و کمونیست هم مینامند به اسلامیها هدیه میشود تا مثلا بعنوان “سوسیالیست” و دفاع از حقوق زنان کارگر، تمایر خودشان را با “لیبرالها” ترسیم کرده باشند! این نفهمیدن کل صورت مسئله و متاثر از یک نگرش دو خردادی به سیاست در ایران است.

آزادی زن و سوسیالیسم

آزادی زن در ایران امری بدوا سیاسی است. سیاسی به این معنا که بدون درهم کوبیدن قوانین اسلامی و نفی رادیکال آن، بدون سرنگونی جمهوری اسلامی، بدون لغو آپارتاید جنسی و حجاب بعنوان پرچم آن، بدون کوتاه کردن دست مذهب از جامعه، آزادی زن ممکن نیست. این تازه گام اول آزادی و رهائی زن است. تقابل ریشه ای با اسلام سیاسی و مشخصا حاکمیت آپارتاید جنسی در ایران، رابطه مستقیمی با افق سوسیالیستی آزادی جامعه دارد. زنان بعنوان زنان نه راسا قرار است انقلاب رهائی بخش اجتماعی سازمان دهند و نه بعنوان یک جنبش قرار است نیروی ذخیره این و آن نیروی سیاسی شوند. جنبش آزادی زن جنبشی قائم بذات است که پیشروی اش تابعی از حضور عینی سوسیالیسم بعنوان یک آلترناتیو اجتماعی است. سوسیالیسم هم امری جدولی و کتابی نیست، جنبشی واقعی و سیاسی است. در ایران امروز و با وجود حاکمیت یک آپارتاید اسلامی که هویت اجتماعی زن در جامعه را برسمیت نمی شناسد، ما با پدیده ای از جنس نژادپرستی و نفی حقوق مدنی و اجتماعی نیمی از انسانها در جامعه روبرو هستیم. برای سوسیالیسمی که امر آزادی جامعه را دنبال میکند و خود را اسیر کلیشه ها و شعارها و تقسیم بندهای اختیاری و دو خردادی نکرده است، آزادی زن یک رکن استراتژی سوسیالیستی است و امر سوسیالیسم و کمونیسم در این جوامع بدوا به اعاده حقوق برابر انسانها گره میخورد.

زنان و تحولات سیاسی آتی

در ایران بنا به سابقه یک کشمکش سی و پنج ساله زنان با حکومت اسلامی، هر تحول انقلابی و هر اعتراض توده ای و خیزش اجتماعی، قویا مهر زنان را برخود دارد. فاکتور اجتماعی زنان در ایران غیر قابل انکار و غیر قابل دور زدن است. منشا توحش بیوقفه و سیستماتیک جمهوری اسلامی علیه زنان تنها و صرفا ضدیت اسلام با زنان نیست. این یک وجه اساسی مسئله است. وجه مهم دیگر اینست که زنان و تحرک سیاسی روزمره آنان به یک بارومتر سیاسی در جامعه ایران تبدیل شده است. هر زمان جمهوری اسلامی احساس خطر میکند به زنان حمله میکند. جنبش آزادی زن نمیتواند با اسلام سیاسی و اسلام بطور کلی درنیافتد و خود را به تکرار کسالت آور “لیبرال” خواندن اسلامیون مرتجع سرگرم کند.

جنبش آزادی زن نه بطور عام در هر کشوری، و نه حتی در هر کشور منطقه خاورمیانه، بلکه بطور مشخص در ایران، یک خصلت عمیقا ضد اسلامی دارد. این واقعیتی ابژکتیو است که از تئوری و باور سیاسی کسی در نیامده است. این واقعیت از ضدیت عینی و روزمره اسلام با حق و آزادی زن نشات میگیرد. واقعیتی که اگر دیده نشود، اگر روی آن بعنوان یک فاکتور اجتماعی و سیاسی تعیین کننده حساب نشود، و برای آن تعیین سیاست نشود، آنوقت جنبش آزادی زن از روی آه و ناله های ضد لیبرالی و شبه اسلامی این و آن رد خواهد شد. چرا که این آه و ناله های ضد لیبرالی چیزی جز آوانس دادن به اسلام سیاسی و حاشیه ای کردن آگاهانه تقابل با اسلام در جامعه ایران نیست. در ایران، اسلام و آزادی زن غیر قابل جمع اند!

۱ مارچ ۲۰۱۵