جنبش آزادی زن در ایران و جهان به استقبال ۸ مارس روز جهانی زن میرود. ۸ مارس یک دستاورد با ارزش و عزیز بین المللی سوسیالیستها است که در تاریخ جوامع بشری بعنوان یکی از نقاط روشن تلاش برای برابری زن و مرد میدرخشد. به استقبال ۸ مارس روز جهانی برویم. این روزی است که از دریچه آن مجددا به منظره موقعیت زن در دنیای امروز نگاه میکنیم، به جنبش برای آزادی زن و نقاط قوت و ضعف آن متمرکز میشویم، روی جبهه های اصلی نبرد سیاسی و طبقاتی برای رهائی زن و جامعه از تبعیض و نابرابری دقیق میشویم، و برای بمیدان کشیدن این جنبش برای پیشروی و پیروزی تلاش میکنیم.
در باره موقعیت جنبش آزادی زن در جهان و نیازها و چهارچوبهای سیاسی پیشروی آن، باید جداگانه صحبت کرد. اینجا تاکید این نکته کافی است که همراه با پیامدهای بحران جهانی اقتصاد سرمایه داری، موقعیت زنان عموما و زنان کم درآمد و متعلق به طبقه کارگر و زحمتکش خصوصا، در قیاس با دوره پیشین دچار عقبگرد و بیحقوقی بیشتر شده است. اگرچه مقیاس تحمیل این عقبگرد و بیحقوقی در هر کشوری ضرورتا از یک جنس و یا یکسان نبوده است، اما بعنوان یک گرایش نزولی در امنیت اقتصادی، حقوق فردی و اجتماعی، در بازار کار و خانواده، و در موارد زیادی در تشدید فقر و سرکوب و تحمیل عقبگردهای تاریخی عمل کرده است. در خیزشهای توده ای در دنیای سرمایه داری که چهارگوشه جهان را درنوردید، نقش فعال زنان چه بعنوان شهروند و چه بعنوان بخشی از طبقه کارگر و مردم محروم غیر قابل اغماض است.
در کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا اما زنان اولین قربانیان بند و بست دولتهای غربی و هیئت حاکمه این کشورها در میدان دادن به نیروهای جنبش اسلام سیاسی بودند. حاصل خیزش انقلابی در تونس و مصر با معماری ارتجاع بین المللی و منطقه ای، منجر به بقدرت رسیدن “اسلامیون معتدل” شد. بجائی رسیدیم که مدل “اسلام معتدل” و طرفدار غرب در ترکیه و مشخصا حزب توسعه و رفاه اردوغان به “نسخه طلائی” سازش اسلام سیاسی و تروریسم دولتی تبدیل شد و مفسران رسانه ها هر روز از “دوران جدیدی در سیاست کشورهای خاورمیانه” سخن میگفتند. بقدرت رسیدن اخوان المسلمین در مصر و النهضه در تونس و این فضای بین المللی، و همینطور انزوای سیاسی جمهوری اسلامی در این تحولات و وحشت تکرار مصر و تونس و ترکیه در ایران، به نسخه اسلامی “اعتدال و امید” در ایران نیز فرجه ابراز وجود داد. طنز تلخ اینست درست در زمانی که کشتی “اسلام معتدل” در ترکیه و مصر و تونس به گل نشست و نهایتا شکست خورد، باندهای اسلامی موسوم به “اعتدال و امید” در ایران قدرت دولتی را بدست گرفتند. شکست سیاسی “اسلام معتدل” بیانگر این واقعیت بود که دوران اسلام و حاکم نمودن قوانین شریعه در جوامع قرن بیست و یکمی خاورمیانه و شمال آفریقا تمام شده است. جنبش ها و نیروهای پیشرو و مشخصا جنبش آزادی زن و اردوی آزادی و برابری این وضعیت را تحمل نخواهد کرد و به مقاومت و ادامه مبارزه انقلابی و آزادیخواهانه دست خواهند زد. همین نیرو اخوان و النهضه را در مصر و تونس پائین کشید. همین نیرو دارد میخ آخر را بر تابوت اردوغان در ترکیه میکوبد. در عین حال برادران دینی همین نیروهای سیاه اسلامی موفق شدند در لیبی قوانین شریعه را حاکم کنند، سوریه را به قتلگاه و میدان کشتار تبدیل کنند، در افغانستان قدم بقدم به صحنه سیاست برگردند، و شهرهای عراق را در همین روزها صحنه قتل عام و ترور و کشتار جمعی کنند. در کشورهای خارومیانه و شمال آفریقا هنوز وضعیت سیاسی بعد از خیزشهای توده ای و سرنگونی تعدادی از دیکتاتوریهای سابق تعیین تکلیف نهائی نشده است. یک سنگر مهم و تعیین کننده کشمکش سیاسی در این کشورها، تقابل جنبش آزادی زن با جنبش اسلام سیاسی و قوانین ضد زن اسلامی است. جنبش آزادی زن در این کشورها در تقابل با اسلامیزه کردن این جوامع از نظام سکولار و رفع تبعیض دفاع میکند.
در ایران کشمکش زنان با اسلام سیاسی و قوانین اسلامی نبردی قدیمی است. نبردی که در شرایط امروز خود را به مرحله مشخصی رسانده است. کشمکش زنان با جمهوری اسلامی عموما بعنوان یک رژیم ضد زن و در تقابل با قانون حجاب خمینی آغاز شد. مشخصه حکومت اسلامی، مستقل از اینکه چه دولتی سر کار بوده، تقابل با زنان و تحمیل “حجاب و عفاف” بوده است. امری که لازمه پیاده کردنش حضور مستمر ارتش ضد زن و سرکوب خشن زنان در جامعه بوده است. ما همواره گفته ایم و امروز خیلی ها این را میگویند که حجاب در ایران صرفا یک تکه پارچه و یک “پوشش” نیست. حجاب یک بارومتر سیاسی جامعه است. هر وقتی به زنان تحت عنوان “مبارزه با بدحجابی” تعرض میکنند، تنها نمیخواهند زنان ضد قوانین اسلامی را سرجایشان بنشانند بلکه دارند از این دریچه توقعات رشد یافته زنان و نسل جدید و پیشرو در جامعه را میکوبند. زنان شاخصی اند که نارضایتی عمومی تر مردم و تقابل شان با حکومت را منعکس میکنند. در سه دهه گذشته این جنگ بدون وقفه ادامه داشته و حاصل امروز آن اینست که جمهوری اسلامی و نظم آپارتاید جنسی هنوز رسما و قانونا برقرار است اما دیگر یال و کوپالش ریخته و به مترسکی خودخشنود کن برای رژیم اسلامی تبدیل شده است. امروز عوامل ریز و درشت حکومتی ته دلشان اذعان دارند که علیرغم همه سرکوبها و وحشیگریهای این سالهای سیاه، جمهوری اسلامی در تقابل با زنان و “مسئله حجاب و عفاف” شکست خورده است. مسئله دیگر “بدحجابی” نیست بلکه “کشف حجاب” دارد به معضل باندهای اسلامی در ایران تبدیل میشود.
“دولت اعتدال” در همین چند ماهه حضور منحوسش نشان داد که تشنه خون ریختن است و ماشین اعدامش ۲۴ ساعته کار میکند. نشان داد که بیحقوقی و سرکوب زنان تحت عنوان “رعایت و اجرای حجاب و عفاف” از اولویت های اصلی اش است. اجرای سه مرحله عملیات و مانور اوباش ضد زن برای “حجاب و عفاف”، اولین حرکت دولت “اعتدال” روحانی بود که به پایان نرسیده در نبرد خیابانی شکست خورد و خودشان آن را تعطیل کردند. نه فقط این بلکه موج بازگشت و ضد حمله جدیدی شروع شد. مرحله ای که در قیاس با گذشته جدید بود و آن گوشمالی آخوندها و گروه های ارازل و اوباش “نهی از منکر” است. علیرغم این تلاشها، واویلای “بی حجابی” زنان در خیابانهای تهران و شهرهای ایران و مهمانیها و گردهمائی ها به خبر و حرف اول تریبون های تبلیغاتی ضد زن حکومتی تبدیل شده است. تهدید زنان و عملیات خیابانی ضد زن ظاهرا ادامه دارد. اما همه میدانند که جمهوری اسلامی دیگر توان تحمیل حجاب در خیابانها را در قیاس با سالهای گذشته بمراتب از دست داده است.
در این میان تلاش ارتجاعی زنان هوادار حکومت و جار و جنجال برسر ورود چند “حاج خانم” به دولت و سیاست التماس از آخوندها برای “رعایت حقوق زن”، چیزی را تغییر نداده است. وجود همین خانمها مانع نشده که پدوفیلی اسلامی ازدواج با دختر خوانده در مجلس ارتجاع اسلامی تصویب شود. مانع نشده که ابلاغیه و منشور برای رعایت حجاب به ادارات و مراکز دولتی و خصوصی ابلاغ نشود و یا حجم تبلیغات ضد زن و عمدتا توهین آمیز به شخصیت و حرمت و حقوق بدیهی و پایه ای زنان از تریبونهای اسلامی گسترش نیابد. وجود چند مونث مرتجع ضد زن در کنار برادران مذکر مرتجع دیگر با وظیفه تداوم قوانین آپارتاید ضد زن، شاید دل همین خانمها را بجا آورد اما با هدف و توقع زنان در جامعه فاصله نوری دارد.
همه اینها دارد میگوید جنبش آزادی زن در ایران دارد سنگرهای جدیدی را فتح میکند. جنبش آزادی زن و مبارزات زنان در ایران همواره الهام بخش اعتراضات برابری طلبانه در کشورهای منطقه بوده است. تلاش و مبارزه زنان در ایران یک سنگر مهم مبارزه برای آزادی و سکولاریسم در منطقه و در تقابل با اسلام سیاسی است. این نبرد منطقه ای و جهانی است. این نبرد محدود به جنبش آزادی زن نیست و باید در چارچوب تقابل اردوهای سیاسی و اجتماعی چپ و راست در جامعه نگریسته شود. با این حال پیروزی در ایران و بزیر کشیدن نظم آپارتاید جنسی و اسلامی به تخته پرشی در پیشروی جنبش آزادی زن در منطقه منجر میشود. این واقعیتی است که جایگاه جنبش آزادی زن در ایران را در تحولات سیاسی برجسته میکند. جنبشی که رنگ و مهر خود را بر هر تحول سیاسی در ایران میکوبد و فی الحال یک بازیگر مهم سیاسی است. جنبشی که ماهیتا ضد حکومت اسلامی و ضد قوانین اسلامی است. جمهوری اسلامی با دولت روحانی و شعار “اعتدال و امید”، برای زنان، کماکان یک جمهوری اسلامی است که ضدیت با زن شناسنامه و کارنامه آنست.
در مراسمهای ۸ مارس امسال ضروری است با جنبش آزادی زن در جهان در مبارزه علیه بردگی و فقر و بیحقوقی سرمایه داری اعلام همبستگی کنیم. با جنبش و اعتراض زنان علیه اسلام سیاسی در کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا همسرنوشتی و همسنگری خود را اعلام کنیم. در ایران به این جمعبندی واحد و تلاش متمرکزتر برسیم که شرط اول آزادی زن در ایران، سرنگونی جمهوری اسلامی و الغای نظام آپارتاید جنسی و قوانین ضد زن اسلامی است. بیش از هر زمان ضروری است که برای پیشروی و پیروزی متشکل تر شویم. مبادرت به ایجاد جمع ها و تشکیلات های علنی و نیمه علنی و مخفی کنیم. واحدهای سازمان آزادی زن را همه جا و به تناسب درک محدودیتها و موانع ایجاد کنیم. علیه سیاستهای اسلامی و نیم پز که بردگی زنان را توجیه میکنند صریحا بایستیم. علیه هر نوع بیحرمتی و تعرض به حق و آزادی فردی و اجتماعی زنان قاطعانه بایستیم. پرچم “برابری بیقید و شرط زن و مرد در تمام شئون اجتماعی” را برافرازیم و دوری و نزدیکی با هر نیروی سیاسی را براساس دوری و نزدیکی آنها به اهداف سیاسی و جنبشی مان تعیین کنیم. در گام اول برای جارو کردن نظم آپارتاید اسلامی متحدانه تر تلاش کنیم. آزادی زن یک معیار آزادی هر جامعه است!