پدیده فحشاء ضرورت یا فاجعه؟

مساله فحشاء سوالات اساسی و مهمی را طرح می کند. در انتهای بخش اول این نوشته سوالاتی را در این زمینه مطرح کردیم. در یک تلاش جدی و عمیق برای برخورد به مساله فحشاء باید کوشیده شود این سوالات مورد بحث و بررسی قرار گیرند. بدون برخورد و تلاش برای پاسخگویی به این سوالات، تحلیل از مساله فحشاء بشکل سنتی در سطح باقی میماند :

چگونه می توان با فحشاء مبارزه کرد؟ آیا باید اصولا با این پدیده مبارزه کرد، یا اینکه قوانینی را برای تحت کنترل درآوردن آن بتصویب رساند؟ آیا فحشاء برای جامعه ضروری است؟ آیا اصولا امکان ریشه کن کردن آن وجود دارد؟ آیا مخالفت با فحشاء صرفا از زاویه مذهبی و اخلاقیات سنتی است؟ با مافیای قاچاق انسان چگونه می توان مقابله کرد؟ جریمه کردن مشتری آیا راهی کارا برای مقابله با فحشاء است؟ آیا چنین قوانینی زندگی تن فروشان را با مخاطرات و مشقات بیشتری مواجه نخواهد کرد؟ و بالاخره یک روش انسانی برای برخورد به این پدیده کدامست؟

آیا باید فحشاء را ریشه کن کرد؟ 
اخلاقیات محافظه کارانهُ آلوده به مذهب ادعا می کند که باید با فحشاء به شدیدترین شکلی مقابله کرد و جامعه را از این پدیده “گناه آلود” پاک نمود. چنین ادعایی با تفاوت های بسیار ناچیز طی قرون متمادی تکرار شده است. زنان بسیاری به این “گناه” سنگسار شده اند یا به آتش کشیده شده اند. اما هیچیک از این روشهای خشن و ضد انسانی موفق نشده که فحشاء را از میان ببرد یا حتی آنرا کاهش دهد. “فحشاء قدیمیترین حرفه در دنیا است.” فحشاء یک پدیده فرا تاریخی، فرا جغرافیایی، فرا فرهنگی و بمعنای وسیع کلمه جهانشمول است. آیا این مساله باید ما را به این نتیجه برساند که فحشاء ضرورتی است که نمی توان ریشه کن اش کرد؟ به این سوال می توان از زوایای مختلفی برخورد کرد: برخی ممکن است مدعی شوند که این مساله از ذات انسان ناشی می شود. همانگونه که سکس یک غریزه بشری است، فحشاء نیز در همان رده قرار دارد. عده ای ممکن است مدعی شوند که زنان تن فروش ژنتیکی به این کار کشیده می شوند. چنین توضیحاتی ادعاهایی برای حفظ ریاکاری اخلاقی – اجتماعی و تبعیضات اجتماعی در جامعه است. طبقات دارا که زنان و دخترانشان “خوب و پاکدامن اند” و طبقات محروم که باید به آنها سرویس دهند، از جمله خدمات جنسی.

برخی گرایشات راست حفظ فحشاء را برای “سالم” نگاه داشتن جامعه ضروری می دانند. استدلال آنها چنین است: اگر فحشا نباشد، میزان تجاوز و حمله به حرمت زنان “خوب” بالا می رود. پس به فحشاء بعنوان امری لازم برای پیشگیری از دست درازی مردان به زنان “خوب” جامعه نگاه می کنند. لذا فحشاء حکم واکسن پیشگیری از شیوع تجاوز در جامعه را برای آنها پیدا می کند. بطور مثال، تحت رژیم سابق، علیرغم آنکه اسلام کاملا در دولت مخلوط بود و مظاهر مذهبی در جامعه کاملا حفظ می شد، اما فاحشه خانه با اجازه رسمی آزاد بود. “شهرنو” از آثار “تاریخی” محسوب می شد.*

در جنوب شهر ایران شهرکی وجود داشت، که قوانین خود را داشت. زنانی تمام عمرشان را در آن شهرک می گذراندند و هیچگاه این شهرک را ترک نمی توانستند بکنند. یک نوع برده داری پوشیده. یک منبع استثمار آشکار. دنیایی برای خود و بیگانه با بقیه جامعه. می توان ادعا کرد که اکثر قریب به اتفاق مردان مقیم تهران حداقل یکبار به این شهر سفر کرده بودند. بسیاری مردان “بکارت” خود را در این شهرک و در این دنیای سوررئالیستی از دست داده بودند. در مقابل، بغیر از تن فروشان که در این شهرک اسیر بودند، فقط زنان متخصص مامایی دارای مجوز رسمی برای معاینه این زنان پا در این شهرک می گذاشتند؛ هیچ زن دیگری حق ورود به این شهر را نداشت. دولت بهداشت این زنان را از نظر بیماری های مقاربتی برای جلوگیری از شیوع آن کنترل می کرد.

از این رو طی تاریخ علیرغم خشن ترین برخورد پلیس با تن فروشان، تحمیل خشونت های جنسی و جسمی به آنها، فاحشه خانه ها آزاد بوده اند و یک منبع درآمد برای استثمارگران و ارضای جنسی مردان. تن فروشان باصطلاح “آزاد” که خود مستقلا به کار مبادرت می ورزند و درآمدشان را خود در جیب می گذارند، بسیار نادر اند. حتی اگر فاحشه خانه در جامعه ای ممنوع باشد، یا تن فروشانی خارج از فاحشه خانه کار کنند، معمولا واسطه ای هست که تحت پوشش حفاظت از آنها، بخش قابل توجهی از درآمد آنها را به جیب می زند؛ آنها را با تهدید و ارعاب در اسارت خود نگاه می دارد. واسطگان فحشاء که در زبان عامیانه به “جاکش” معروفند، یکی از کثیف ترین و تنفر برانگیزترین پدیده های جامعه محسوب می شوند .

وقتی به مساله درآمد و استثمار تن فروشان توسط صاحبان فاحشه خانه یا دلالان دقیق شوید، آنگاه پیچیدگی مبارزه با فشحاء روشنتر می شود. مساله بر سر طبیعت بشر یا بیماری ژنتیکی نیست. مساله اینست که تا زمانیکه تقاضا برای پدیده ای وجود دارد که تامین آن می تواند پول و سود در پی داشته باشد، آن پدیده به حیات خود ادامه می دهد. این واقعیت، تداوم فحشاء علیرغم جنگ های صلیبی که علیه آن طی تاریخ براه افتاده را جاودانه کرده است. طی تاریخ تحت مناسبات مختلف تولیدی، در شکل تحقق نفع پرستی تفاوت وجود داشته است، اما نفس آن یکسان است. تا زمانیکه مردانی هستند که حاضرند برای سکس پول پرداخت کنند و زنانی هستند که برای امرار معاش راهی یا راه بهتری جز تن فروشی نمی یابند، فحشاء به حیات خود ادامه خواهد داد.** بعلاوه، با توجه به تاریخ می توان دریافت که فحشاء یک منبع مالی بالا است. لذا عرصه ای برای کنترل استثمارگران. و از آنجا که جامعه عموما به فحشاء بعنوان یک پدیده غیراخلاقی – جنایی می نگرد، کنترل استثمارگران بر آن آسانتر، سودشان بیشتر و شرایط استثمارشوندگان خطیر تر و مشقت بار تر می شود. پدیده قاچاق انسان بعنوان بردگان جنسی که طی دو دهه اخیر ابعاد وحشتناکی یافته است، دلیلی است بر این مدعا .

بنابراین، علت وجودی فحشاء یک تقاضای بسیار پایه ای است که به درآمدها و سودهای کلان امکان می دهد. بهمین دلیل تا زمانیکه مناسبات اقتصادی – سیاسی جامعه بر مبنای سود قرار دارد، تا زمانیکه سود تنها محرکه تداوم تولید در جامعه است و تا موقعی که انسانهایی وجود دارند که راه دیگری برای امرار معاش ندارند، یا در محیط هایی قرار گرفته اند که این راه بنظر آسانترین می رسد، فحشاء جان سخت به حیات خود ادامه خواهد داد. راه مبارزه با فحشاء واژگونی این مناسبات تولیدی است؛ لغو کار مزدی، امحای پول و تولید کالایی، الغای نظام سرمایه داری. در نتیجه تا زمانی که تحت این مناسبات قرار داریم باید تلاش شود که قوانینی تصویب گردد و تسهیلاتی بوجود آید که مخاطرات زندگی تن فروشان به حداقل برسد، حرمت آنها در چشم جامعه افزایش یابد و دست واسطه گران و استثمارگران از زندگی آنها کوتاه شود. این یک رفرم است. اما یک رفرم بسیار ضروری .

با این حساب اصرار ما برای امحای فحشاء چیست؟ اگر این پدیده باصطلاح از ازل وجود داشته و نقطه عزیمت ما در برخورد به فحشاء نه تنها از زاویه اخلاقیات ریاکارانه حاکم و مذهب نیست، بلکه نقد آنهاست، مخالفت ما با فحشاء از کجا نشات می گیرد؟ اگر برخود ما اخلاقی نیست، از چه جنس است؟ فحشاء پدیده ای است پیچیده. پیش از این نیز اشاره کردیم که جامعه، حتی لیبرال ترین بخش آن، در برخورد به فحشاء بسختی قادر است از اخلاقیات انتزاع کند. برخی در منتهی الیه طیف چپ می گویند که در واقعیت تفاوتی میان فروش نیروی کار و تن فروشی وجود ندارد. یکی برای امرار معاش نیروی کارش را می فروشد، یکی تنش را، اینهمه هیاهو بر سر چیست؟ هر دو شنیع است؛ هر دو باید ملغی شود. اگر چه چنین استدلالاتی در سطح انتزاعی ممکن است بنظر درست و منطقی بیاید، در شرایط کنکرت و در زندگی واقعی این استدلالات تلاشی صرفا روشنفکرانه – یا باصطلاح تئوریک بنظر می رسد. اینکه من نوعی، بعنوان یک انسان با اخلاقیات باز و آزاد، به انسان تن فروش چه برخوردی دارم، امری ثانوی است. جامعه حتی در مدرنترین و از نظر اخلاقی بازترین، نیز نتوانسته با فحشا و تن فروشان برخوردی برابر در مقایسه با کارگری که نیروی کارش را می فروشد، داشته باشد. حتی در فرانسه، آلمان یا سوئد تن فروشی کار قابل قبول و قابل احترامی نیست، یک کار از نظر ارزشی – اخلاقی خنثی نیست؛ کاری است که بهتر است پنهان شود. از اینرو عملا جامعه، تن فروشان را به حاشیه سوق می دهد. زندگی در حاشیه جامعه تاثیرات مستقیم و جانبی منفی بسیاری دارد. قاطی شدن در جرم و جنایت یکی از تاثیرات آنست. پیوند مواد مخدر با فحشاء اظهر ال من الشمس است. مواد مخدر نیز غیرقانونی است و قاچاق آن یک امر بسیار سودآور. مافیای مواد مخدر و فحشاء دو زالویی هستند که بجان جامعه افتاده اند و از آن قربانی می گیرند. لاجرم تن فروشان و تن فروشی نزد جامعه بی حرمت است و در بهترین حالت بعنوان یک زائدهُ ناخوشایند به آن برخورد می شود. برخوردهای لیبرال برخی، در بهترین حالت حکم سازمانهای خیریه را دارد. دردی از کسی دوا نمی کند. از اینرو انسانهای آزادیخواه و برابری طلب که خواهان جامعه ای هستند که کلیه انسانها از آزادی، برابری، رفاه و حرمت فردی و مدنی برخوردار باشند، نمی توانند به پدیده فحشاء بی تفاوت و لاقید بنگرند. باید برای آن راهی انسانی بیابند .

در جوامع اروپای غربی مباحث بسیاری بر سر چگونگی کنترل و نحوه اعمال آن در جریان است. قانون جدیدی که در پارلمان فرانسه بتصویب رسیده است و پیش از این در سوئد، نروژ و فنلاند نیز تصویب شده است، بعنوانی راهی برای کمک به تن فروشان معرفی شده است. آیا این قانون در خدمت بهبود زیست و کار تن فروشان است یا در عمل به عکس خود بدل خواهد شد؟ در بخش دوم این نوشته به مباحثی که در این زمینه راه افتاده است و استدلالات موافقین و مخالفین اشاره کردیم. آیا واقعا جریمه خریدار سکس وضعیت تن فروشان را در هیچ جهتی بهبود می بخشد؟ استدلال موافقین این قانون هیچیک به بهبود شرایط زیست و کار تن فروشان اشاره ندارد، بلکه از نقطه عزیمت مقابله با فحشاء و کاهش و سختر کردن تن فروشی به سراغ آن رفته است. وگرنه با هیچ منطقی نمی توان توضیح داد که چگونه جریمه خریداران سکس می تواند به بهبود زندگی و شرایط کار تن فروشان کمک کند. این قانون از این نقطه عزیمت حرکت کرده است که با سخت تر کردن تن فروشی، حداقل برخی از زنان تن فروش از تن فروشی دست بر می دارند.

اما سوال اساسی اینجاست که اگر این زنان کار و انتخاب بهتری داشتند، چرا از اول به تن فروشی سوق داده شده اند؟ این سوال حتی در مباحث نیز طرح نشده است. دولت فرانسه صندوقی برای آموزش برخی تخصص ها و مهارتها به زنان تن فروش در نظر گرفته است. اما در شرایطی که وضعیت اقتصادی بهتری وجود داشت و دولت رفاه کمک های بیشتری به بیکاران، خانواده های تک سرپرست، معلولین و انسانهای کم درآمد میکرد، تن فروشی یک راه تامین معاش یا تامین اعتیاد برای بسیاری بود؛ اکنون که بحران خشن سرمایه داری موجد بیکاری، فقر و بی خانمانی بسیار گسترده ای شده است، چنین صندوقی واقعا چه کمک قابل توجهی می تواند به این زنان بکند؟ بنظر می رسد که دولت به این مسائل توجهی نکرده است و صرفا از زاویه ناسیونالیستی – فمینیستی به سراغ مساله رفته است. در شماره پیش از وزیر زنان دولت فرانسه نقل کردیم: “من جامعه ای را که در آن زنان دارای قیمت هستند، نمی خواهم.” این یک ادعای عوامفریبانه و سطحی است. ایشان ظاهرا از دنیا بی خبر است. نمی داند که در یک جامعه سرمایه داری زندگی می کند که همه چیز را با پول خرید و فروش می کند. این صرفا یک ژست پرطمطراق فمینیستی است .

علت دیگری که برای تدوین این لایحه ارائه شده است، مقابله با قاچاق انسان است. اینها امرشان مقابله با قاچاق انسان و رهایی این بردگان نیست، می خواهند کار قاچاقچیان را در فرانسه سختر کنند تا آنها به کشور دیگری بروند. می خواهند خانه خودشان را گردگیری کنند. دفاع این لایحه ریاکارانه و ناسیونالیستی است. فمینیست ها برای این قانون هورا کشیده اند. چرا؟ آیا واقعا وضعیت زنان تن فروش بهتر می شود؟ خیر. اینها از موضع ضد مرد حرکت می کنند. می خواهند مردان جریمه شوند. خوشحالند که مردان برای خرید سکس جریمه می شوند. زیرا اگر کمی تعمق بخرج می دادند و واقعا بفکر بهبود شرایط زنان تن فروش، باصطلاح “خواهرانشان” بودند، از اقداماتی برای بهبود امنیت و رفاه آنها دفاع می کردند، بجای آنکه از قانونی دفاع کنند که بقول سخنگوی “سندیکای کارگران سکس” زنان تن فروش را ضربه پذیرتر و زندگیشان را با مخاطرات بیشتری مواجه می سازد. یا بقول دکتران بی مرز، شرایط بهداشتی و سلامتی آنها را با مخاطرات بیشتر مواجه می سازد .

جالب اینجاست که حتی زمانی که دولت ادعای مبارزه با فشحاء را دارد و راه حل جریمه مردان خریدار سکس را در پیش گرفته است، باز این این قانون قرار است مردان طبقات پایین و محروم را هدف بگیرد. طبقات دارا و ممتاز که در خیابان به خریداری سکس نمی روند، در پارک و ماشین سکس نمی خرند که پلیس بتواند براحتی ۱۵۰۰ یورو جریمه شان کند. آنها در هتل های لوکس یا در آپارتمانهای امن از زنان اسکورت استفاده می کنند. همانگونکه که استراوس خان، رئیس صندوق بین المللی پول که قرار بود کاندید ریاست جمهوری حزب سوسیالیست باشد، تمام عمرش با تن فروشان خوابیده است و هیچکس خم بر ابرو نیاورده است.

در یک کلام، این یک قانون ریاکارانه ناسیونال – فمینیستی است که نه تنها هیچ بهبودی در زندگی تن فروشان ایجاد نمی کند، بلکه زندگیشان را سخت تر و پر مخاطره تر می کند. باید پرده ریاکاری که حول پدیده فحشاء کشیده شده است، درید. باید به استدلالات سطحی فمینیستی پاسخ گفت. باید اعلام کرد که امحای کامل فحشاء فقط در جامعه ای امکانپذیر است که پول و سود در آن محلی از اعراب نداشته باشد. تا آن زمان “برنامه یک دنیای بهتر” نوشته منصور حکمت این اقدامات را برای ایجاد بهبودهای واقعی در شرایط زیست و کار تن فروشان توصیه کرده است :

  •  مبارزه فعال با فحشاء از طريق از ميان بردن زمينه هاى اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى آن و مقابله قاطع با شبکه هاى سازماندهى فحشاء، دلالان، واسطگان و باج خورها.
  •  ممنوعيت اکيد هر نوع سازماندهى فحشاء، دلالى، واسطگى و بهره کشى از افرادى که مبادرت به تن فروشى ميکنند.
  •  غير جنايى کردن زندگى و کار افرادى که دست به تن فروشى ميزنند. کمک به بازيابى حرمت اجتماعى و احترام به نفس آنها و کوتاه کردن دست شبکه ها و باندهاى جنايتکار از زندگى آنها از طريق :
  •  رفع ممنوعيت فروش سکس بعنوان يک شغل فردى و حمايت قانون و نهادهاى انتظامى از اين افراد در مقابل شبکه ها و باندهاى گانگسترى، باج خورها و اوباش.
  •  صدور جواز کسب براى افرادى که بعنوان يک شغل فردى مبادرت به تن فروشى ميکنند، مصون داشتن شخصيت و حيثيت آنها بعنوان شهروندان محترم جامعه و کمک به سازمانيابى آنها در سازمان صنفى خويش.
  •  ارائه رايگان خدمات پزشکى ويژه پيشگيرانه و درمانى براى مصون داشتن اين افراد از بيمارى ها و صدمات ناشى از مبادرت به اين حرفه.
  •  کار آگاهگرانه، ترغيب و مساعدت هاى عملى نهادهاى مسئول دولتى به افراد تن فروش در کناره گيرى از اين حرفه، کسب مهارت و آموزش لازم براى اشتغال در بخش هاى ديگر جامعه .

  * شهرنو با بقدرت رسیدن رژیم اسلامی بفجیع ترین شکلی به آتش کشیده شد و بسیاری از زنان تن فروشی که زنده زنده در آتش نسوختند، زیر لگد مردان غیور اسلامی جان باختند یا خرد شدند. آنهایی که جان سالم بدر بردند به محلی در خیابان جردن به یک ساختمان شیک و مدرن مصادراتی منتقل شدند و به خدمات جنسی به مردان خدا پرداختند. بخاطر دارم که در همان روزهایی که این جنایت فجیع اتفاق افتاد روزی سوار یک تاکسی شدم. یک آخوند با دو زن لاغر استخوانی سیه چرده در تاکسی بودند. بعد از چند دقیقه ای نتوانستم جلوی کنجکاوی خودم را بگیرم، نگاهی به زنان کردم. زیر چشمانشان کبود، لبهایشان باد کرده و صورتشان تقریبا داغان بود. در نگاه اول بنظر بالای ۴۰ سال می رسیدند اما کمی دقت نشان می داد که در اوایل بیست سالگی بودند. قلبم بدرد آمد. نمی دانستم موضوع چیست، اما می توانستم حدس بزنم. آنها قبل از من در خیابان جردن نزدیک خیابان فرشته دم یک ساختمان بزرگ شیک پیاده شدند. از راننده تاکسی پرسیدم اینجا کجاست. او بهم گفت که شهرنو را به آتش کشیده اند و این زنان را از آنجا به این ساختمان برای توبه کردن منتقل می کنند !

**  البته اکنون تعداد مردان تن فروش افزایش چشمگیری داشته است و زنان خریدار سکس نیز به یک پدیده آشنا بدل شده است. اما از آنجا که این واقعیت تاثیری در بحث پایه ای ما در مورد فحشاء ندارد، برای ممانعت از پیچیدگی غیرلازم در بحث، ما به همان شکل شناخته شده فحشاء اکتفاء می کنیم .