سياوش دانشور:
فقر و فلاکت بیداد میکند. ارتش بیکاری به حد انفجار رسیده است. طب و درمان لوکس شده است. آموزش برای بسیاری قابل دسترس نیست. با گرانی سرسام آور و تورم افسارگسیخته، هر روز قدرت خرید کارگران کاهش می یابد. امنیت شغلی دیگر کیمیاست. آن بخش از طبقه کارگر که هنوز شاغل است، عمدتا با کار قراردادى و برده وار و دستمزدهاى پرداخت نشده روبرو است. حقوقها چند برابر زیر خط فقر است. بخش وسیعی از کارگران که در کارگاههای کوچک کار میکنند، بسان بردگانی هستند که حتی شامل قانون همان برده دار هم نمیشوند. در کنار فقر و فلاکت عمومی، اختناق و زورگوئی حکمفرماست. جنایت و اعدام و سرکوب از ضروریات اسلام است. سرکوب فعالین کارگری و اجتماعات و اعتصابات کارگری توسط رژيم اسلامى بیوقفه ادامه دارد٬ اما کارگران صنایع مختلف، پرستاران و معلمان در سراسر ایران مرتبا در اعتراض و اعتصاب هستند.
برای کارگران در ایران روشن است که از توافقات لوزان و آزاد کردن برخی پولهای بلوک شده جموری اسلامی چیزی به طبقه کارگر نمیرسد. همانطور که بسیار قبلتر از درآمد نجومی نفت در دوره احمدی نژاد چیزی به طبقه کارگر نرسید. حتی اگر جمهوری اسلامی از تحریم اقتصادی نجات یابد و سرمایه ها به ایران سرازیر شوند، سازماندهی یک اختناق عریان برای تضمین استثمار شدید کار ارزان، ویژگی عام حاکمیت سرمایه داری در ایران است. سوال محوری برای طبقه کارگر ایران تلاش برای رهائی از سلطه سیاه جمهوری اسلامی بعنوان نگهبان ورشکسته نظم سرمایه در ایران است.
تاکید یک نکته بسیار ضروری و مهم است: طبقه کارگر همواره از دریچه منافع بلافصل و مشروع و عام خود با طبقه حاکم و حکومت شان روبرو میشود. افزایش دستمزدها و دیگر مطالبات برحق کارگران این دریچه است. اما هم کارگران و هم سرمایه داران و حکومت اسلامی شان میدانند که این تقابل برسر چیست.
طبقه کارگر براى اينکه در محور سياست سراسرى قرار گيرد و به اميد مردم براى آزادى جامعه تبديل شود٬ بايد عليه فقر و فلاکت عمومى برخيزد. کارگران کمونيست و سوسياليست که براى اتحاد فورى کارگران حول هر ذره بهبود وضعيت معيشتى تلاش ميکنند٬ همواره به طبقه کارگر اين حقيقت را ميگويند که اين اوضاع با وجود سرمايه دارى و جمهورى اسلامى بدتر هم ميشود. این تجربه ملموس میلیونها خانواده کارگری است. کارگران باید راه حل اجتماعی خود را در مقابل جامعه بگذارند و بعنوان یک فاکتور تعیین کننده سیاست در ایران بمیدان بیاند.
تاکید چند نکته در باراه اول مه ضروری است:
۱- برپائی مراسمهاى مستقل و گسترده کارگری در اول مه باید هدف اصلی ما باشد. کارگران باید تلاش کنند قدرتشان را در قبل روز کارگر و روز کارگر نشان دهند. تردیدی نیست که باید به مقدورات و امکانات مان توجه کنیم. محدودیتها را ببینیم و موانع را از سر راه برداریم. تلاش کنيم مراسمهای اول مه همراه با خانواده های کارگری و وسیع برگزار شود. باید تلاش کنیم در هر گوشه٬ در دانشگاه و همه جا، فضا را رنگ و بوى اول مه دهيم.
۲- اول مه تعطیل است و مراسمها باید بیرون محل کار و اساسا در مراکز مهم شهرها و پارکها و هر جا که فعالین و رهبران کارگری تشخیص میدهند برگزار شود. برپائی اول مه مجوز نمیخواهد و حق بدیهی و پایه ای کارگران است. بايد بر حق بيقيد و شرط برپائى مستقل مراسمها توسط خود کارگران و برسميت شناسى مراسم مستقل کارگران توسط دولت و قانون تاکيد کنيم.
۳- نهادها و باندهای حکومتی در میان کارگران و مشخصا خانه کارگر و شوراهای اسلامی تلاش دارند در دفاع ار روحانی و جمهوری اسلامی، کارگران را به سیاهی لشکر نماز جمعه تبدیل کنند و از تریبونها سیاستهای ضد کارگری حکومتی را بنام “کارگران” اعلام کنند. کارگران نباید به این اوباش سرمایه اجازه دهند در اول مه میدانداری کنند. اول مه روز کارگر است، تریبونها در اینروز باید در دست کارگران باشد، هیچ کارگری نباید تحمل کند که کارفرماها و استثمارکنندگان اش در اول مه بنام طبقه کارگر سخن بگوید.
۴- طبقه کارگر در اول مه بايد در موضع رهبر آزادى جامعه ظاهر شود و از اين موضع خواستهايش را اعلام کند. قطعنامه های کارگران باید بیان بسیج جامعه حول پرچم طبقه کارگر علیه فقر و برای آزادی و رفاه همگان باشد.
***