سخنرانی در کنفرانس سازمان آزادی زن
سهیلا حیدری
با سلام به شما حاضرین این مجلس و با تشکر از برگزارکنندگان این محفل که فرصتی را فراهم کرده اید تا به بررسی چالش هایی که در مقابل جنبش آزادی زن در خاورمانه و شمال آفریقا قرار گرفته است پرداخته شود. من به همه عزیزانی که تشریف آورده اند و برای رفع تبعیض و بی عدالتی و برای رفع خشونت تلاش و پیکار می کنند، خوش آمدید می گویم .
در این سال های اخیر زنان ما در افغانستان هر روز بیشتر از قبل، مورد خشونت قرار می گیرند و همچنان قربانیان اصلی خشونت و تبعیض اند. با یک نگاه اجمالی به آمار خشونت علیه زنان در افغانستان و تصاویری که از قربانیان این خشونت در سایت کمیسیون حقوق بشر افغانستان به نشر رسیده است، چنین به نظر می رسد، سالی که گذشت خشونت بارترین سال برای زنان افغانستان بوده است. بدون تردید اشکال و ابعاد این خشونت اوج رفتار وحشیانه و جنایت جامعه مرد سالار افغانستان بر علیه زنان می باشد. البته این آمار و این تصاویر نمونه کوچکی از واقعیت های بسیار کلانی است که هر روز در افغانستان در اشکال مختلف تکرار می شود. هر تغییری در جوامعی مانند افغانستان باعث تهدید برای جامعه مرد سالار و شورای علمای افغانستان است .بنابراین هر نوع جنبشی نه تنها حمایت نمی شود که به شدت سرکوب می شود و یا اینکه به آن توجهی را که باید نمی شود.
من با توجه به وجود گوناگونی مشکلات زنان و فعالیت هایشان در افغانستان به صورت کلی به بررسی وضعیت و مشکلات اساسی زنان در بخش های متفاوت می پردازم که امیدوارم که دورنمای مناسبی را از وضعیت زنان در افغانستان بعد از روی کار آمدن آقای کرزای در سال ۲۰۰۱ از جنبه های مختلف آموزشی، حقوقی، سیاسی، مذهبی و … به شما منتقل کند.
از لحاظ آموزشی، حقوقی و مشارکت سیاسی :
در حال حاضر وضعیت زنان افغانستان به لحاظ آموزشی، حقوقی و مشارکت سیاسی با سال های اولیه روی کار آمدن آقای کرزای تفاوت های زیاده کرده است. اگر وضعیت امروز را با زمان امارت اسلامی طالبان مقایسه کنیم، بیگمان تغییرات زیادی بوجود آمده است. اما این تغییرات در مقیاسی نیست که همه زنان را پوشش داده باشد. بزرگترین مشکلاتی که زنان با آن ها مواجه هستند مشکلات تاریخی و فرهنگی است. غلبه بر این مشکلات نیز مستلزم زمان زیاد و برنامه ریزی های دقیق است و مسلما این نوع مشکلات مانع گسترش مشارکت سیاسی و اجتماعی زنان می شود.
از نظر قانونی و خصوصا قانون اساسی:
از نظر قانونی و خصوصا قانون اساسی مساله مشارکت زنان به عنوان یک امر مشروع به رسمیت شناخته شده است. می توان گفت که در این زمینه منع قانونی وجود ندارد. اما زمینه ها و بسترهای اجتماعی و فرهنگی تطبیق قانون با موانع جدی روبرو است. برای مثال در بسیاری از نقاط افغانستان بیرون شدن زنان از منزل نیازمند کسب اجازه از شوهر است. اگر آنها موافق نباشند زنان نمی توانند در حوزه عمومی به کار و فعالیت های اجتماعی و سیاسی بپردازند.
مشکل بعدی امنیت است. زنان در همه ناامنی های سیاسی و اجتماعی در قیاس با دیگر گروه های اجتماعی آسیب پذیرتر هستند. این مساله سبب می گردد تا مشارکت زنان در فعالیت های سیاسی و مدنی کاهش پیدا کند. حتی زنان از راه رفتن در خیابان ها به دلیل خیابان آزاری پرهیز می کنند و به راحتی حق اولیه قدم زدن در فضای باز از آنها گرفته می شود.
نگاه مردان سیاست مدار :
جامعه افغانستان جزء جوامع مردسالار است. در عین حال این جامعۀ یک جامعۀ قبیلۀ ای است. و تاکنون نیز امکان گذر از فرهنگ قبیلۀ ممکن نشده است و این فرهنگ در لایه های گوناگون زندگی امروزی خود را بازتولید کرده است. بنابراین نگاه مردان به زنان تحت تاثیر همین فرهنگ شکل گرفته است. زنان در جامعۀ قبیله ای پاشنه آشیل و یک تهدید است. در وضعیت امروز هم این نگاه در برخی از لایه های جامعه هم چنان وجود دارد. می توان نتیجه گرفت که حضور زنان در حوزۀ عمومی از عمق کمتری برخوردار است و به صورت یک امر متعارف پذیرفته نشده است. از دید فضای مرد سالارانه حاکم بر افغانستان هنوز هم حضور زنان در جامعه یک تابوست. در واقعیت امر ضمانت های این حضور نیروها و سازمان های بین المللی است. اما برغم این مشکلات و دشواری های که زنان برای حضور در حوزۀ عمومی با آن مواجه هستند و برغم فرصت های محدودی که در اختیار زنان قرار دارد، بازهم زنان در قیاس با گذشته توانسته اند وضعیت خود را بهبود ببخشند. در دانشگاه ها و مکاتب به تحصیلات خود ادامه بدهند. اگرچه بازهم فرصت تحصیلات برای طیف وسیعی از زنان و دختران فراهم نیست. خصوصا در مناطقی که در آنها طالبان حضور قوی دارند.
در مورد همکاری مردان با زنان در فعالیت های سیاسی میتوان گفت که این نوع فعالیت ها وجود دارد؛ اما این همکاری های تا حدی زیادی غیر مؤثر است. پایه های این همکاریها هم برمیگردد به همان دید از بالا دیدن و مردسالارانه دیدن .
نگاه روحانیان و حمایت جامعه روحانیان از زنان :
در مورد روحانیان و چهره های مذهبی وضع تا حد زیادی فرق می کند. زیرا این گروه تمایلی به حضور زنان ندارند و تاکنون هم از نظر مذهبی با حضور زنان در حوزۀ عمومی مشکلات زیادی دارند. آخرین نمونه این نوع برخوردها را ما در زمینۀ رد شدن قانون منع خشونت علیه زنان شاهد بودیم. این قانون با واکنش شدید روحانیان و چهره های مذهبی مواجه شد و از تصویب باز ماند. بدترین مورد و خشونت آمیزترین برخورد شورای عالمان هم در زمینه تظاهرات بر علیه قانون احوال شخصیه اهل تشیع بود . تمام تصمیم های شورای عالمان به نوعی مخالف با حقوق زنان در افغانستان و مخالف قانونهای تصویب شده قبلی و بین المللی توسط دولت افغانستان است که همیشه مشکلات زیادی را برای فعالین زن در افغانستان به بار آورده است . قربانی این نوع تغییرات بیشتر زنان در معرض خشونت هستند. وجود زنان و دخترانی که به دلیل بد دادن از خانه فرار می کنند و توسط پدرانشان به زندان انداخته می شوند نمونه بارز و عینی این نوع مشکلات هستند. در افغانستان دانش و معرفت دینی بسیار در سطح پایین قرار دارد. تحجر اسلامی چه شیعی و چه سنی در افغانستان از این نظر با هیچ یک از کشورهای اسلامی قابل قیاس نیست. در این جامعه عرف و سنت های اجتماعی از آموزه های دینی به سختی قابل تفکیک است.
همکاری ها و امکانات دولت افغانستان با فعالین زن:
رفتار دولت افغانستان با فعالین زن تا حد زیادی فرصت طلبانه و غیر استراتژیک است. دولت دراین حوزه سیاست گذاری های بسیار روشنی ندارد و بیشتر به منظور همراهی با جامعه جهانی و جلب حمایت های مالی و سیاسی آنها اقداماتی را انجام می دهد. مهم ترین محمل قانونی برای زنان قانون اساسی افغانستان است. اما دولت به دلیل فساد گسترده و ناکارآمدی زیاد نمیتواند از این ظرفیت های قانونی برای ارتقاء منزلت زنان و بهبودی زندگی آنها گام های عملی و مشخصی را بردارد. پروژه های زیاد و پراکنده ای در این زمینه وجود دارد ولی بسیار بی هدف و پراکنده است. دولت افغانستان بی نهایت فاسد است. از چنین دولتی نمی توان انتظار زیادی داشت. این امر محدود به زنان نمی گردد. تمام حوزه های دیگر را هم در برمی گیرد.
رسانه های افغانستان و برنامه هایی در حمایت احقاق حقوق زنان :
یکی از مشکلات بسیار جدی که رسانه های ما با آن مواجه هستند این است که این رسانه ها به نوعی از فقر اندیشه و نگاه ریشۀ ای به مسایل اجتماعی، فرهنگی و سیاسی رنج می برند. این یک مساله مهم است. رسانه ها تاکنون کمتر توانسته اند در طرح جدی مطلبات شهروندی گامهای تاثیر گذاری بردارند. برخی از رسانه ها شخصی هستند. برای رسانه های شخصی آنچه که در درجه اول اهمیت قرار دارد، تامین منافع و اهداف سیاسی اشخاص است نه گروه های اجتماعی مانند زنان و برای برخی دیگر از رسانه ها فعالیت های اقتصادی و تجاری در اولویت قراردارد، بنابراین این دسته از رسانه ها کوشش می نمایند تا سیاست های نشراتی آنها با کمترین هزینه در برابر مشکلات اجتماعی خصوصا زنان همراه باشد.
این مشکلات سبب می گردد تا رسانه ها کمتر بتوانند به مسایل اساسی تر توجه نمایند. اما برغم این بازهم می توان گفت که رسانه ها نیز در تغییر نگاه زنان و کل جامعه به زندگی و زنان نقش خود را داشته اند و نه میتوان منکر شده که رسانه ها توانسته اند در مواردی مشکلات زندگی زنان را اطلاع رسانی نمایند.
و در آخر نگرانی من در مورد وضعیت زنان بعد خروج نیروهای بین المللی از افغانستان در سال ۲۰۱۴ بیشتر میشود. امکان یک سازش سیاسی دولت افغانستان و جامعه جهانی با گروه های مختلف شورشی و تندرو همچون طالبان، شبکه حقانی و حزب اسلامی، بیشتر دستاوردها در عرصه حقوق زنان را با خطر مواجه خواهد شد. من تا حدی زیادی با این نگرانی ها موافق هستم. تغییرات در جامعه افغانستان به یک نقطۀ برگشت ناپذیر نرسیده است. امکان برگشت به گذشته وجود دارد. و این نگرانی زمانی تشدید میشود که توجه کنیم که مخالفان تندرو نظام سیاسی کنونی، قانون اساسی را قبول ندارند. و به تغییر نظام سیاسی می اندیشند. این امر وضعیت زنان را در ابهام قرار می دهد. نمونه بعدی مذکرات صلح است. در این زمینه نیز نگرانی وجود دارد که آزادی های زنان و حقوق اساسی و شهروندی آنها وجه المصالحه قرار داده نشود. هر چند با روی کار آمدن رئیس جمهور جدید اشرف غنی امیدواری های زیادی در زمینه وضعیت زنان در افغانستان وجود دارد. اشرف غنی شروع خوبی در حکومتداری داشته است ولی ما هنوز مذاکرات صلح با طالبان و بقیه شبکه ها و احزاب مخالف دولت را پیش رو داریم که این خود نگران کننده است. *