سیاوش دانشور
اول نوامبر روز جهانی حمایت از مقاومت توده ای کوبانی بود. این روز به ابتکار یکصد و سی نفر از چپ ها و روشنفکران در اروپا و دیگر کشورهای جهان فراخوان داده شد و قرار بود در اینروز “علیه داعش و تروریسم اسلامی، برای کوبانی و برای انسانیت” مردم در شهرهای مختلف جهان به خیابانها بیایند. در حدود صد شهر جهان مردم آزادیخواه با تلاش و فراخوان سازمانهای مختلف بمیدان آمدند تا از کوبانی و مقاومت شکوهمند توده ای علیه تروریسم اسلامی دفاع کنند.
اما آنچه اتفاق افتاد عمیقا متفاوت بود. در بیشتر تظاهراتها همه شاهد بودند که بجای شعار و هدف فوق عکسی یک بعدی از واقعیت چند بعدی و پیچیده کوبانی و حتی علیه هدف اعلام شده تظاهرات روی صحنه آمد. در بیشتر کشورها انگار شاهد یک تجمع و آکسیون ناسیونالیستی بودید. آنچه روی سن بچشم میخورد عکسهای بزرگ عبدالله اوجالان، پرچم پ ک ک و پرچمهای پ ی د بود. سرود “ای رقیب” و شعارها و سخنرانیهای متعدد برای “آزادی و استقلال کردستان” خمیرمایه اصلی این تظاهراتها بود. حتما برخی از سخنرانان که فرصت یافتند چیزی بگویند مسائل دیگری را هم طرح کردند اما اینها در قیاس با فضای ناسیونالیستی ایجاد شده برای مقاومت کوبانی تنها میتوانستند حاشیه ای بر متن محسوب شود.
رهبری و تنگ نظری ناسیونالیستی
رهبری تظاهراتهای اول نوامبر بدون تردید در دست بخش اروپائی پ ک ک و پ ی د بود. این را باید تاکید کرد که من هیچ ایرادی به فعالین پ ک ک برای بدست گرفتن و یا آوردن عکسهای اوجالان به این تظاهراتها ندارم. این جریان محق است برای از “لیست تروریستی” درآوردن پ ک ک تلاش کند و راسا با همین عنوان کمپین سازمان دهد. اما تظاهرات اول نوامبر هدف دیگری داشت و می توانست تخته پرشی برای بسیج یک حمایت گسترده جهانی از مقاومت توده ای در کوبانی باشد. اما سیاستی که اتخاذ شد، عمدتا نارضایتی و اعتراض و دلسردی شرکت کنندگان را ایجاد کرد. همه برای دفاع از کوبانی و دفاع از انسانیت آمده بودند اما با تبلیغات شدید ناسیونالیستی کرد روبرو شدند. تردیدی نیست که شاخه اروپائی پ ک ک و چه بسا پ ی د تلاش کرده که از کیس کوبانی به نفع اهداف دیگر بهره جوید. ولی درایت عجیبی برای درک این مسئله لازم نبود که این سمپاتی وسیع جهانی که حول مقاومت توده ای کوبانی ایجاد شده، اساسا بخاطر مسئله کرد نبوده و نیست. حتی تقابل با داعش و جنگ با داعش چنین سمپاتی انسانی و گسترده ای را ایجاد نکرده است. چرا که دولتهای موسوم به ائتلاف همراه با قدرتهای منطقه ای همه علیه داعش میجنگند و کسی برای آنها تظاهرات حمایتی راه نیانداخته است. یا مبارزه مسلحانه صرف این سمپاتی را ایجاد نکرده است. چرا که در همان عراق و سوریه نیروهای ارتجاعی متعددی هستند که علیه داعش میجنگند اما از نظر حامیان کوبانی اینها دوقلوی داعش هستند. حتی پیشمرگ بودن و مشخص تر مرد پیشمرگ نیست که این سمپاتی و توجه عمومی را ایجاد کرده است بلکه حضور گسترده زنان، یگان حفاظت زنان، قهرمانی های زنان در جنگ علیه اسلام سیاسی که پیامش بسیار فراتر از کوبانی و سوریه و عراق گسترش پیدا خواهد کرد، و شنیده ها از نظم و مناسبات اجتماعی دوفاکتو در سه کانتون منطقه کردنشین در سوریه است که این سمپاتی جهانی به کوبانی و مقاومت قهرمانانه اش را ایجاد کرده است. امری که متاسفانه رهبری این تظاهراتها نخواست ببیند و شاید بدلیل تنگ نظری ناسیونالیستی آگاهانه نخواست این نقاط قدرت را برجسته کند و از آن بنفع جذب نیرو برای کوبانی استفاده کند. این سیاست تا هم اکنون به ضرر حمایت جهانی از مقاومت توده ای در کوبانی عمل کرده است.
یک رهبری سیاسی هوشیار اولین وظیفه اش حفظ وحدت جنبشی است که در دفاع از کوبانی بمیدان آمده است. لازمه این امر سعه صدر، دوراندیشی، سکتاریست نبودن و اجتناب از تنگ نظریهای رایج ناسیونالیستی است. این رهبری می بایست هر روز نیروی وسیع تری را در حمایت از کوبانی بعنوان تنها جبهه مترقی و پیشرو علیه تروریسم اسلامی جذب میکرد. این رهبری می بایست هر روز راجع به بسیج سازمانهای زنان در اروپا و آمریکا برای دفاع از آزادی زنان در منطقه و تقابل با اسلام سیاسی حرکت میکرد. این رهبری باید مسئله زن در کوبانی را بسیار بسیار برجسته میکرد تا حمایت و سمپاتی بی نظیر میلیونها انسان آزادیخواه جهان را کسب کند. این رهبری باید به جهان میگفت که میشود به شکل دیگری هم علیه تروریسم اسلامی ایستاد. این رهبری اگر دوراندیش بود باید در کنار یک عکس اوجالان، عکس رهبران مقاومت کوبانی از زن و مرد، و دهها پوستر بزرگ زنان قهرمان کوبانی را آذین میدانهای شهرهای اروپا میکرد. این رهبری باید منشور کانتون ها و کمون ها را بزرگ نویسی میکرد و میگفت این اساس نظم کنونی در کوبانی و قامیشلی و افرین است. این رهبری باید جایگاه برابر زن و مرد را در تمام سطوح نشان میداد و روی آن تاکید میکرد. این رهبری باید بر سکولار بودن این نظم و عدم هر نوع تفرقه و تحریک قومی و مذهبی آگاهانه تاکید میکرد. این رهبری باید نشان میداد که مردم چگونه در این اوضاع زندگی میکنند، کودکان وضع شان چگونه است، و خلاصه تصویری همه جانبه و جذاب و واقعی میداد که منشا مادی و واقعی مقاومت توده ای در کوبانی است. تصویری که نیرو جذب میکند و به مقاومت کوبانی انرژی میدهد. این رهبری بجای اینکه الگویش را جلوی چشم جهان بگذارد به تبلیغات ناسیونالیستی قبل از واقعه کوبانی و قبل از اوضاع سوریه و عراق رجعت کرد.
افسوس که این فرصت ایجاد شده برای بدست دادن تصویری پیشرو و منطبق با واقعیات کوبانی با محاسبات خرد ناسیونالیستی و سکتاریستی سوخت. آیا واقعا عکسهای اوجالان و سرود “ای رقیب” جای خالی همه اینها را پر میکند؟ روشن است که نمیکند. برجسته کردن تصویر قومی برای یک حرکت جهانی هیچ منفعتی ندارد. روشن است که سیاست تاکنونی مضر بوده، خواسته یا ناخواسته علیه مقاومت توده ای کوبانی عمل کرده است، دلسردی و فاصله ایجاد میکند و صف حامیان کوبانی را پراکنده میکند. خطرناک تر از همه اینست که وقتی مرتبا روی هویت “ملی کرد” میکوبید و بخشا سخن گفتن بحق علیه سیاستهای ارتجاعی دولت ترکیه را به “ترک” ها تعمیم میدهید، آنوقت باید بجای همبستگی جهانی و منطقه ای انسانها، شاهد دعوای “کرد” و “ترک” باشیم. این دیگر فاجعه است. یعنی همان چیزی که در یوگسلاوی و عراق به اشکال دیگری منشا انواع نزاع و نفرت پراکنی قومی و مذهبی بوده است. اینجاست که “برای انسانیت” یعنی شعار تظاهرات، زرورقی شیک است که دور اهداف ناسیونالیستی پیچیده شده و تنها نتیجه اش ایجاد عدم اعتماد است. تنگ نظری و محدود نگری و سکتاریسم ناسیونالیستی ظرفیت این را دارد که یک جنبش توده ای و یک مقاومت شکوهمند توده ای را منزوی کند، به سازش بکشاند و حتی به شکست بکشاند. ما این تجارب را در ایران و در متن انقلاب ۵۷ پشت سر داریم.
مردم آزادیخواه جهان، از کمونیست ها و سوسیالیست ها و نیروهای متعدد سیاسی برای کوبانی و در دفاع از انسانیت روز اول نوامبر به خیابانها آمدند. اما کوبانی و تصویر کاملش در حاشیه بود و ناسیونالیسم کرد و آرزوهای ملی میدانداری میکرد. امری که ربطی بلافصل به سرنوشت امروز و فردای مقاومت کوبانی نداشت و تا همینجا ضربات مهلکی به تصویر واقعی و جذاب کوبانی زده است. و بالاخره باید تاکید کرد این تنگ نظری نه از اشتباه محاسبه بلکه خصلت ایدئولوژی ناسیونالیسم بطور کلی و از هر نوع آنست. با اینحال برای هر آزادیخواه در دنیای امروز، برای کسانی که راه سومی را علیه تروریسم و میلیتاریسم جستجو میکنند، برای کسانی که در خاورمیانه درگیر یک جدال سنگین و استراتژیک با جنبش اسلام سیاسی اند، برای زنانی که میخواهند طوق لعنت اسلام را دور بیاندازند، این سیاستهای تنگ نظرانه ذره ای از حقانیت کوبانی و قهرمانی تاکنونی اش کم نمیکند. شاید این نکته اغراق آمیز بنظر بیاید ولی در اول نوامبر کوبانی واقعا تنها بود! *
۲۰۱۴