آذر ماجدی :
سانسور صحبت های من در مورد گذشته اکبر گنجی در بی بی سی و اختصاص ده پانزده دقیقه به قرائت نامه اکبر گنجی در پاسخ به یک دقیقه صحبت من و معذرت خواهی مدیر بی بی سی فارسی از او در تلویزیون بی بی سی یکبار دیگر نقش اصلاح طلبان حکومتی و رسانه های فارسی زبان دولتهای غربی در حفظ و دفاع از رژیم اسلامی را عیان و افشاء کرد. طنز تلخ این رویداد، زمان آن بود. قرائت نامه اکبر گنجی معروف به اکبر پونز که در آن یک جنایتکار اجازه می یابد از خود بدون حضور شاهد و شاکی و هیات ژوری دفاع کند و یک انقلابی کمونیست را متهم به خشونت و تلاش برای ویرانی جامعه متهم کند، چند روز قبل از سی خرداد اتفاق افتاد.
سی خرداد یک روز سیاه و تاریک، خونین و دردناک در تاریخ بشریت است. روز آغاز شکنجه و قتل عام سازمانیافته رژیم اسلامی علیه یک جامعه، علیه یک نسل از انسان هایی که برای یک دنیای بهتر، یک دنیای آزاد و برابر مبارزه می کردند. اکبر گنجی یکی از مهره های مهم این تاریخ سیاه و خونین است. این حقیقت را همه می دانند بجز ظاهرا بی بی سی! اکبر گنجی در همین دوره به اکبر پونز معروف شد. زمانی که روسری های زنان “بد حجاب” را بر پیشانی شان پونز می کرد. زمانی که با افتخار از اسید پاشیدن بصورت زنان “بد حجاب” لاف و گزاف می زد. زمانیکه از مقامات سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات بود.
اکبر گنجی تنها نیست. محسن سازگارا، بنیان گذار سپاه پاسداران، ابراهیم نبوی، یار نزدیک لاجوردی جلاد اوین و مخملباف چند اسم در لیست مهره های اصلی رژیم اسلامی است. مهره هایی که از زمان بقدرت رسیدن رژیم اسلامی در خدمت “امام شان” رکاب زدند. اینها بهمراه تعدادی دیگر از جمله جلایی پور که یک مورد از جنایاتش صدور حکم اعدام ۵۹ نفر در مهاباد است، حجاریان بنیانگذار وزارت اطلاعات و موسوی نخست وزیر دوره اعدام های دستجمعی صحنه گردان کشتار و سرکوب دهه شصت هستند. این دار و دسته اوباش چند سالی است که به خیل اصلاح طلبان پیوسته اند. دسته اول به غرب آمده اند؛ فیلسوف، فیلمساز، استاد دانشگاه و ژورنالیست شده اند. هر روز یک جایزه از یک نهاد حقوق بشر وابسته به دولتهای غربی دریافت می کنند. هر روز یک پروژۀ جدید با بودجه های سخاوتمندانه دولت های غربی راه می اندازند و بعنوان کارشناس استخدام این پروژه ها می شوند. “توانا” نام یکی از آخرین پروژه های این جماعت است که پول هنگفتی از وزارت امور خارجه آمریکا دریافت می کند.
چگونه یک مشت آدمکش، شکنجه گر و اسیدپاش کارشناس حقوق بشر و جامعه مدنی شده اند؟ پاسخ این سوال در طنز تلخ این دنیای وارونه نهفته است؛ دنیایی که در آن یک مشت آدمکش و برده دار بر اریکه قدرت نشسته اند و میلیون ها انسان را به بردگی و اسارت مزدی و جنسی کشانده اند. هنرشان انباشتن تصاعدی ثروت به قمیت فقر و فلاکت میلیون ها انسان است؛ هنرشان راه انداختن دار و دسته های تروریست مثل داعش و القاعده و انداختن آنها بجان مردمی است که جسارت می کنند تا برای یک دنیای عادلانه تر قیام کنند. اینها همه از یک جنس اند؛ جنایتکار، دزد و کلاش؛ جانورهایی که باید بجرم جنایت علیه بشریت محاکمه شوند.
نقش این اصلاح طلبان اسلامی در پس هر پروژه ای حفظ و دفاع از رژیم اسلامی است. جامعه را مونیتور می کنند و هر روز یک ترفند برای مقابله با نفرت عمیق و روز افزون مردم از رژیم اسلامی، رادیکالیزه شدن جامعه و نسل جوان رو می کنند. همان کسانی که به روی زنان “بد ججاب” اسید می پاشیدند یا بر پیشانی شان پونز می کوبیدند، پروژه “آزادیهای یواشکی” را علم می کنند. در زمانی که آخوند های فسیل از بی حجابی و شیوع ازدواج سفید و بر باد رفتن اسلام بر منابر عجز و لابه می کنند، اینها بمنظور عقب کشیدن جنبش آزادی زن، جنبش علیه حجاب اسلامی و آپارتاید جنسی از آزادی های یواشکی صحبت می کنند و تمام رسانه های فارسی زبان دولتهای غربی هم در اختیارشان گذاشته می شود. بعد هم یک جایزه به چهره جلوی صحنه شان اعطاء می شود.
این داستان اصلاح طلبان حکومتی است. حفظ رژیم اسلامی همراه با پر کردن جیب هایشان باسم دفاع از حقوق بشر و جامعه مدنی تنها رسالت شان است. اینها و مدافعینشان را باید افشاء کرد. وقتی رژیم اسلامی را به زیر کشیدیم تمام این جانیان را بجرم جنایت علیه بشریت محاکمه خواهیم کرد و جنایاتشان را در تاریخ ثبت خواهیم نمود. جنبش آزادی زن یک ستون مهم و اصلی جنبش سرنگونی است. از اینرو است که این جانوران کلاش اسلامی این چنین معطوف به مساله زن و حجاب اسلامی و آپارتاید جنسی شده اند. هر چه آنها بیشتر می کوشند که این جنبش را به عقب بکشانند، قدرت عظیم این جنبش بیشتر عیان می شود. *