سنگ پرانی دوباره چپ پوپولیست به منصور حکمت

آذر ماجدی

اخیرا بخشی از چپ حملات سنتی خود علیه منصور حکمت را از سر گرفته است. تعدادی مثل گروه کُر وارد صحنه سوشیال میدیا شده اند و حرفها، اتهامات و بعضا اراجیفی (پوزش از لحن) را بیرون می ریزند؛ با هم سر موضوع حشر و نشر می کنند. گوش شان هم به هیچ بحث و منطق و استدلالی بدهکار نیست. بیشتر به  یک مراسم بیعت می ماند تا یک بحث و پلمیک سیاسی. سوال اینجاست، چرا؟ این بیعت علیه حکمت چرا ضروری است و چرا در این چند ماه اخیر داغ شده است؟

منصور حکمت جنبش چپ و کمونیستی در ایران را متحول کرد و تاثیرات سیاسی- تئوریک قابل توجهی در جنبش کمونیستی در عراق و در سطح بین المللی داشت. نقد مارکسیستی منصور حکمت از جنبش پوپولیستی، جنبش “ضدآمریکایی”، افشای اسطوره بورژوازی ملی و مترقی، نقد مارکسیستی مساله شوروی، بلند کردن پرچم استقلال طبقه کارگر و شعارآزادی، برابری، حکومت کارگری ستون های یک جنبش کمونیستی کارگری رادیکال بر مبنای مارکسیسم را در ایران پایه گذاری کرد. منصور حکمت در زمان حیات کوتاه خود دو حزب قوی و تاثیر گذار ساخت.

باید بخاطر بیاوریم که زمانی که منصور حکمت پرچم “اسقلال طبقه کارگر” را بلند کرد، اسطوره بورژوازی ملی و مترقی را افشاء کرد، زمانیکه جنبش مارکسیسم انقلابی را پایه گذاری نمود، بخش وسیع چپ یا از خمینی دفاع می کرد یا به او و جنبش اسلامی حاکم برخورد دوگانه داشت. از وجه “ضدامپریالیستی” این امپریالیستی ترین کالای سیاسی، دفاع می کرد. بعضا “حجاب را مساله زن کارگر و زحمتکش” نمی دانستند. همان کلمه “طاغوتی” اسلامیستی را برای انزجار از غرب بکار می بردند؛ آل احمد و طالقانی را انقلابی می دانستند؛ این چپ دهه پنجاه بود. در بطن مبارزه طبقاتی سخت و حادی که در جامعه در جریان بود، تحولات چشمگیر و عمیقی در جنبش کمونیستی ایران شکل گرفت که منصور حکمت نقشی بسیار مهم، اساسی و تعیین کننده در آن ایفاء کرده است.  

کسانی که به منصور حکمت حمله می کنند و بویژه قصد دارند او را مدافع آمریکا و غرب در صحنه سیاست قلمداد کنند، از طیف توده ایستی – اکثریتی تا چپ های پوپولیست ناسیونالیست، شرق زده، طرفدار آل احمد و  مخالف رژیم اسلامی را در بر می گیرد. اینها همان چپ ده پنجاهی هستند که یا در همان مواضع فریز شده اند یا تغییراتی سطحی و مد روزی در انها رخ داده است. اینها جملگی، حال با درجات مختلف، بقول یک نفر از جماعت شان، از حکمت “نفرت” دارند. چرا؟

چون حکمت بساط “اُستاد” بازی و رهبری شان را کساد کرد. عقب ماندگی ایدئولوژیک، سیاسی و فرهنگی شان را افشاء کرد. بیربطی آنها را به جامعه و طبقه کارگر مدرن ایران نشان داد. پوسیدگی و ارتجاع فرهنگی ایدئولوژیک سیاست های مذهبی – زن ستیزانه شان که بویژه در ادبیات “هنرمندان” این طیف برجسته می شود را آشکار کرد. حکمت درست نقطه مقابل افق سیاسی – ایدئولوژیک این جماعت را نمایندگی می کند. اما چرا این نفرت را به این شکل بیرون می ریزند؟ به این دلیل که موجودیت خود را در برابر جنبش کمونیستی که در ایران ریشه دوانده و از حکمت تغذیه می کند، در خطر می بینند. دفاع از خود محرکه اصلی تمام این حملات است.

حدود دو سه ماه پیش کانون نویسندگان یادبودی گرم از آل احمد منتشر کرد. در سالگرد خیزش انقلابی که این چنین با جنبش آزادی زن و مذهب ستیزی و ترقی خواهی تنیده شده بود، گرامیداشت یک زن ستیز، هوادار جنبش اسلامی و مرتجع سرشناس سر و صدای بسیاری از جانب موافقین، مخالفین و منتقدین این حرکت براه انداخت. در این میان پای حکمت را به میدان کشیدند و شمشیر کشی به سبک دن کیشوت کردند. حکمت برای اینها حکم دیوار “جمره” در مکه را پیدا کرده که حج گذاران به آن سنگ پرتاب می کنند!

با به میدان آمدن خیزش رادیکال و انقلابی سال گذشته، این چپ وامانده بیربطی خویش به این جنبش و بی تاثیریش بر آنرا به عینه مشاهده کرد. صحت تحلیل های منصور حکمت از جنبش های اجتماعی درون جامعه و دینامیزم تحرک سیاسی این جنبش ها به اثبات رسید. انتشار اطلاعیه در قهرمان سازی از آل احمد اعلام جدایی از این جنبش رادیکال، پیشرو و انقلابی است. در مقاله ای در همین رابطه، در همین نشریه نوشتیم: “این جماعت از جنبش آزادیخواهانه و برابری طلبانه ای که به خیابان ها آمد ترسید؛ از رادیکالیسمش، از چپگرایی غیر پوپولیستی اش، از تسویه حسابش با اسلام، از ضدیتش با عقب ماندگی و راستگرایی. شاید در مورد برخی این ضرب المثل صادق باشد: باران می خواستند، سیل آمد … آن چپی که کانون را به آن منتسب می دانند، چپ ناسیونالیست و پوپولیست است. این اطلاعیۀ اعلام برائت کانون نویسندگان از تداعی با آزادیخواهی، ترقیخواهی و ضد اسلامیگری این خیزش و جنبش آزادی زن است. پیروزی این جنبش فقط بساط رژیم اسلامی را بر نمی چیند، بساط کسب و کار این باز پس ماندگان تاریخ مدعی رسالت را نیز کساد می کند. این اطلاعیه ای در دفاع از موجودیت خویش است.”

در دو ماه اخیر، در شرایط تلخ و سیاه نسل کشی اسرائیل در غزه؛ در شرایطی که یکی از بزرگترین جنایات تاریخ در حال شکل گیری است، این چپ فرصتی “تاریخی” برای حمله به منصور حکمت، انتقامجویی از او و اعلام نفرت از خط و سنت او بدست آورده است. دو ماه است که همراه با بمب های اسرائیل کلمات کلیشه شدۀ خود ساخته ای را به منصور حکمت منتسب می کنند و سپس حملات شان را به صف. او را هوادار اسرائیل می نامند! جل الخالق! تمام برج مقوایی این داستان سرایی بر پایه لرزان یک عبارت بنا شده است که منصور حکمت در یک مصاحبه شفاهی با ژورنالیستی عنوان کرده است: “به لحاظ سياسى، اسراييل مدرن تر، دمکراتيک‌تر و غربى شده‌تر است.”

همین بلبشو خود بیانگر عقب ماندگی سیاسی – اجتماعی این طیف و بی ربطی شان به سوسیالیسم و مارکسیسم است. ظاهرا این جماعت از این جمله به دو دلیل برآشفته شده اند: ۱- بهشان بر خورده است که گفته شده اسرائیل دموکراتیک تر است. توجه کنید! عبارت قیاسی است؛ دارد اسرائیل را با دیگر کشورهای منطقه مقایسه می کند. از آنجا که دموکراسی کعبه آمال و تمام آرمان آنهاست و مبارزات دموکراتیک تمام عطش انقلابی آنها را سیراب می کند، استفاده از کلمه دموکراتیک در هر متنی برای اسرائیل ممنوع است، کُفر است.

۲- به این جماعت از جانب کشورهای منطقه هم بَرخورده است. در این صحبت ده کلمه ای اسرائیل با کشورهای منطقه، یعنی خاورمیانه و شمال آفریقای بیست و چند سال پیش مقایسه شده است. ببینیم درباره چه کشورهایی صحبت می کنیم: عربستان سعودی و کشورهای خلیج مانند دوبی و قطر، جمهوری اسلامی ایران، سوریه، مصر، لیبی، عراق و افغانستان و لبنان و اردن، برخی از این کشورها اکنون ویرانه و نابود شده اند؛ این جوامع همگی بدون استثناء تحت دیکتاتوری مطلق زندگی کرده و می کنند. سرکوب آزادی های سیاسی، مدنی، فردی، مذهبی، در تمام این جوامع یک امر پیش و پا افتاده بوده است. صحبت از آزادی بیان و اعتراض در این جوامع با اسارت و شکنجه روبرو می شود. عموم این دولت ها نیز دست نشانده آمریکا و ناتو بوده اند. حالا در چنین متنی باید پرسید چرا این جماعت این چنین بهشان بر خورده که گفته شده اسرائیل به لحاظ سیاسی دموکراتیک تر است؟

در اسرائیل، بویژه بیست و چند سال پیش، انتخابات با میزانی از آزادی برگزار می شد مثل اروپا، فلسطینی های شهروند اسرائیل هم حزب و نمایندگان خود را داشتند. روزنامه ها از درجه ای از آزادی برخوردار بودند؛ نمونه همین نشریه “هارتز” که بیشتر این جماعت از آن نقل قول می کنند در اسرائیل آزاد است. گیدون لوی که اینها این چنین به عرش اعلاء می برند، سردبیر همین نشریه است. این حرفها را می زند و آنها نقل می کنند و هنوز دستگیر نشده است. بسیاری از جنایات اسرائیل را همین نشریه منتشر کرده است. چنین پدیده ای را در هیچیک از کشورهای دیگر منطقه نمی توانستید و نمی توانید پیدا کنید. علت این برآشفتگی غلط بودن یا پرو اسرائیلی بودن گفته منصور حکمت نیست، ویران شدن برج مقوایی شان در مورد دموکراسی و جنبش مقاومت اسلامی یا ناسیونالیستی است. آبروی شان رفته، خشمگین شده اند.

این جماعت بار دگر دارد به صحرای کربلا می زند. تا زمانیکه این جنبش در قید حیات است، خشم و نفرتش را متوجه حکمت و جنبش کمونیستی ای که او نمایندگی می کرد، خواهد نمود. این دوجنبش نافی یکدیگرند. یکی به آینده و دیگری به گذشته متعلق است. خیزش انقلابی، رادیکال و پیشرو سال گذشته در ایران این جماعت را به استیصال و افسردگی دچار کرده است. خشم شان را بر سر حکمت خالی می کنند. چرا که می دانند آینده به او و جنبشی که او نمایندگی می کند تعلق دارد. کمونیسم منصور حکمت، کمونیسم آزادیخواه، برابری طلب و انساندوست است.