جنگ اوکراین به کدام سو می رود؟ شکست یا پیروزی استراتژی آمریکا؟

آذر ماجدی

بحران اقتصادی، سرکوب سیاسی و تحدید آزادی های سیاسی

سه ماه از جنگ اوکراین می گذرد. پایانی را هنوز نمی توان متصور بود. در ابتدا بحث مذاکره و تلاش برای آتش بس طرح می شد. حتی جلسه ای در استانبول تشکیل شد و وزیر امور خارجه روسیه با خوش بینی از نزدیک شدن به آتش بس سخن گفت. اما رئیس ناتو و سپس بوریس جانسون نخست وزیر بریتانیا به اوکراین سفر کردند و  زلنسکی از مذاکرات بر سر آتش بس عقب کشید. گفته شد که بوریس جانسون به زلنسکی گفته است که ناتو برای پایان جنگ و آتش بس آماده نیست. دو هفته پیش دولت آمریکا اعلام کرد که حدود ۴۰ میلیارد دلار سلاح به اوکراین ارسال خواهد کرد. طی اینمدت بیش از ۵۰ میلیارد دلار اسلحه از طرف ۳۱ کشور عمدتا توسط آمریکا و کشورهای عضو ناتو به اوکراین ارسال شده است. فضای جنگی بر غرب حاکم است. سوئد و فنلاند رسما برای پیوستن به ناتو تقاضا نامه فرستاده اند. تبلیغات و پروپاگاندای جنگی پرو ناتو و ضد روسی کاملا بر جامعه غرب حاکم شده است. محروم کردن شهروندان روسی و روسی الاصل ها از شرکت در هر رویداد ورزشی، هنری و فرهنگی، حتی بایکوت موسیقیدانان و نویسندگان سرشناس قدیمی روس مانند چایکوفسکی و داستایوسکی رویدادهایی باور نکردنی بنظر می رسند. این فضا و شیوه پروپاگاندا که از همان ابتدا کل جامعه را در برگرفت از ظرفیت بیکران هیات های حاکمه جهانی در جنگ افروزی، حاکم کردن روایت های دروغین برای تحقق سناریوهای سیاه و اعمال سرکوب سخن می گوید. در این شرایط این سوالات طرح می شود: دنیا به چه سمتی می رود؟ این حکومت ها چه نقشه ای را در سر می پرورانند؟ آیا در مقابل یک جنگ جهانی سوم قرار گرفته ایم؟ و اگر چنین است این جنگ چه شکلی بخود خواهد گرفت؟

زمینه های جنگ و پایفشاری ناتو در تداوم جنگ

یک هفته پیش تبلیغات جنگ افروزانه غرب تاخت و تاز می کرد و گسترش جنگ و تبدیل آن به یک جنگ جهانی محتمل بنظر می رسید. اما ظرف دو سه روز اخیر بدنبال پیشروی های روسیه لحن آمریکا تغییر محسوس کرده و روند جنگ بنظر می رسد که تغییر کرده است. روند جنگ به هر سو برود ضروری است که شرایط و پیشینه های شکل گیری آن، سیاست های آمریکا و ناتو مورد تحلیل و بررسی قرار گیرد.

صورت ظاهر مساله اینست که جنگ را دولت روسیه آغاز کرده است. مگر نه اینکه ارتش روسیه به اوکراین حمله نمود؟ اگر در همینجا متوقف شویم تمام مساله را ندیده ایم. این جنگ بعلت تحریکات واضح و مکرر ناتو شکل گرفت. جنگ در فوریه ۲۰۲۲ شروع نشد. حداقل از سال ۲۰۱۴ مقدمات این جنگ ریخته شده است: سازماندهی یک کودتا و رژیم چنج در اوکراین توسط آمریکا؛ سازماندهی، آموزش و مسلح کردن یک سازمان پارا میلیتاریستی فاشیست بنام آزوف و سپس وارد کردن آنها در دولت و ارتش اوکراین توسط آمریکا و ناتو؛ (از سال ۲۰۱۴ تا فوریه ۲۰۲۲ آمریکا ۶/۶ میلیارد دلار کمک نظامی به اوکراین کرده است.) حملات سازمانیافته و مستمر به شرق اوکراین به مناطقی که اکثریت جمعیت روسی الاصل هستند (دونسک، اودسا) کشتن حدود سی هزار نفر، به آتش کشیدن دفتر اتحادیه کارگری در اودسا که به قتل نزدیک به دویست نفر منجر شد، ممنوع کردن زبان روسی در این منطقه توسط دولت اوکراین و حمله و ایذاء مداوم روسی الاصل ها و مردم روما (در فارسی از کلمه کولی استفاده می شود که توهین آمیز است.) توسط گردان آزوف؛ زیر پا گذاشتن قراردادهای مصوبه میان روسیه و ناتو از جمله قرارداد مینسک که در ۲۰۱۵ به امضاء رسید و بی اعتنایی به قول و قرارهای متعدد مبنی بر اینکه ناتو به مرزهای روسیه گسترش نخواهد یافت واوکراین بعنوان یک منطقه بیطرف باقی خواهد ماند.

 این اقلام تحریکات علنی آمریکا و ناتو از سال ۲۰۱۴ است. اما آغاز تحریکات به سال ۱۹۹۰ و به سقوط شوروی و زیر پا گذاشتن قول و قرارها با گورباچف، یلتسین و پوتین طی این سالها باز می گردد. باید اضافه کرد که بویژه فضای ضد روس و ضد پوتین در آمریکا از سال ۲۰۱۶ از شکست هیلاری کلینتون در انتخابات و در بریتانیا از دوران براگزیت (خروج بریتانیا از اروپای واحد) فعال شده است. یک روایت و تبلیغات  دروغین در مورد دخالت پوتین در سیاست داخلی آمریکا و بریتانیا دائما در رسانه های بستر اصلی این دو کشور تکرار می شود: دخالت پوتین در انتخابات آمریکا که به شکست هیلاری کلینتون و پیروزی ترامپ در انتخابات منجر شد و نقش پوتین در براگزیت.

این تحریکات، بویژه سیاست آمریکا و ناتو در اوکراین و در مورد گرجستان از ۲۰۱۴ دولت روسیه را نگران حملات احتمالی ناتو به روسیه کرده بود. پیش از آغاز جنگ از استقرار موشک های ناتو در اوکراین صحبت می شد. زلنسکی تقاضای پیوستن به ناتو را رسما اعلام کرده و از ناتو پاسخ منفی دریافت نکرده بود. این یک نگرانی واقعی است که نه تنها دولت و سیاستمداران روسیه بلکه بسیاری از سیاستمداران آمریکایی و اروپایی و برخی از فرمانده های ناتو درباره آن صحبت کرده و هشدار داده اند. از زمان سقوط شوروی دو سیاست در میان هیات حاکمه آمریکا درباره گسترش ناتو وجود داشته است. سیاست حاکم که در عمل پیاده شده است، گسترش مستمر ناتو به اروپای شرقی و نزدیک شدن به مرزهای روسیه بوده است. از آنسوی بخشی از هیات حاکمه آمریکا با این سیاست مخالفت ورزیده اند و فعالانه سیاست خودداری از گسترش ناتو و حفظ مناسبات صلح آمیز و بدون تحریک با روسیه را تبلیغ کرده اند. جالب اینجاست که روسیه زمانی خواهان پیوستن به ناتو شده بود که با مخالفت ناتو روبرو شد. لذا روسیه این تحریکات و تحولات را بعنوان یک تهدید جدی تلقی کرده است.

 باید توجه داشت که این هراس روسیه در خلاء شکل نگرفته است و نمی توان آنرا پارانویا خواند؛ طی تاریخ آمریکا و ناتو بارها اثبات کرده اند که چه ظرفیت بیکرانی برای جنگ افروزی دارند و نه فقط در خاورمیانه، آفریقا و آمریکای لاتین بلکه در قلب اروپا. در سال ۱۹۹۹ ناتو به صربیا در قلب اروپا حمله کرد و بمدت ۷۸ روز این کشور را بمباران نمود. پیش از این حمله در دهه نود میلادی آمریکا و کشورهای عضو ناتو بویژه آلمان با دخالت فعال در یوگسلاوی و تحریکات قومی و مجهز کردن جریانات ناسیونالیست یک جنگ خانمان برانداز در یوگسلاوی براه انداختند و این کشور را به چند کشور تجزیه کردند و سپس با بمباران بلگراد این فاجعه را به پایان رساندند. اگر ناتو می تواند در قلب اروپا بمدت نزدیک به سه ماه یک کشور را بمباران کند و از اورانیوم ضعیف شده استفاده کند، رئیس جمهور این کشور را دستگیر کند و در دادگاه باصطلاح حقوق بشر به جرم جنایت جنگی محاکمه کند و با هیچ مخالفت موثری هم روبرو نشود، چه عاملی می تواند روسیه را از سرنوشتی مشابه برحذر دارد؟ زور تنها پاسخ است.

این اولین بار نیست که آمریکا دوست سابقش را سلاخی کرده است؛ صدام حسین دوست و موتلف آمریکا که به حمله به ایران تشویق و مسلح شد به آن شکل ساقط و به قتل رسید. پوتین یک روز همراهشان است، در ائتلاف سرمایه دارانه و استثمار و سرکوب دست در دست هم دارند، در ۲۰۱۵ اجلاس داوس را افتتاح می کند، اما در شرایط کنونی بنفع اهداف سرمایه دارانه آمریکا و موءتلفینش است که او را به یک شیطان بدل کنند و با او در اوکراین بجنگند. این قانون نظام سرمایه داری است. لذا در قتل هزاران انسان در اوکراین و سربازان روسیه هم دولت روسیه، هم دولت اوکراین و هم ناتو مقصر اند. بقول یکی از سناتورهای آمریکایی که در مجلس سنا گفت: ما به اوکراین کمک می کنیم تا نه در اینجا بلکه در اوکراین با روسیه  بجنگیم. این جنگی است میان ناتو و در راس آن آمریکا با روسیه. آمریکا و ناتو آماده اند که تا آخرین اوکراینی با روسیه بجنگند.

اگر این دلیل وجودی جنگ اوکراین است آنگاه باید دید که چه عاملی و از نظر آمریکا و ناتو چه دستاوردی پایان این جنگ را مقبول خواهد کرد. آمریکا و ناتو یا در مقابل زور تسلیم خواهند شد یا در شرایطی که به آنچه بخاطرش جنگ را دامن زده اند دست یابند. تاکنون علیرغم تبلیغات غرب، روسیه در اهداف جنگی خویش موفق بوده است. تبلیغات اولیه که از ضعف نظامی روسیه و تحمیل عقب نشینی توسط ارتش اوکراین سخن می گفت عملا به حاشیه رانده شد. برخی فرمانده های سابق ناتو از تبلیغات دروغین غرب در این زمینه پرده برداشتند. اعلام کردند که استراتژی جنگی روسیه اشغال کامل اوکراین یا حمله به کیف نیست؛ بلکه “اشغال” یا “آزاد سازی” مناطق شرقی روسی الاصل نشین و باز کردن راه به دریای سیاه و مینسک است. باید توجه داشت که اوکراین آب مینسک را قطع کرده است.

تاکنون سه ماه پس از آغاز جنگ بنظر می رسد که این تبیین واقعیت دارد. ارتش روسیه در این بخش متمرکز شده است و تاکنون ماریوپل که ارتش اوکراین و گردان آزوف در آن متمرکز بودند را اشغال کرده است؛ ماریوپل برای روسیه یک نقطه کلیدی محسوب می شد. اشغال آن اما امری پیچیده بود زیرا نیروی نظامی اوکراین، هم ارتش و هم باتالیون آزوف در آن متمرکز بودند و پس از پیشروی روسیه این نیرو در کارخانه فولاد پناه گرفت و چند صد غیرنظامی از جمله کودک را بعنوان سپر دفاعی گروگان گرفت. ناتو و رسانه های غربی تبلیغات بسیاری در مورد ماریوپل براه انداختند؛ از جنایات متعدد جنگی روسیه حرف زدند که البته هیچیک از این جنایات توسط نیروهای بیطرف یا حتی سازمان ملل مورد تائید قرار نگرفت و تعدادی از فرماندهان سابق ناتو تحلیلا صحت این جنایات را زیر سوال بردند. همچنین برخی از ژورنالیست های چپ یا مستقل از شادی مردم از حضور ارتش روسیه گزارش دادند و کلیپ هایی از مصاحبه با مردم منطقه پخش کردند. (باید اذعان کرد که در شرایط کنونی در پشت تبلیغات هر دو سو تشخیص حقیقت از پروپاگاندا امر پیچیده ای است.) پس از پیروزی روسیه در ماریوپل و تسلیم نیروی نظامی اوکراین تبلیغات غرب در مورد ماریوپل به یکباره خاموش شد و هیچ گزارشی از این منطقه و تسلیم و دستگیری نیروی نظامی اوکراین شنیده نشد.

تا آنجا که به این منطقه بر میگردد جمعیت روسی الاصل ساکن آن از حمله روسیه بسیار شاد و خرسند  بنظر می رسند. شهر و خانه شان ویران شده ولی از شر آزار و شکنجه دائمی نازی های آزوف و ارتش اوکراین خلاص شده اند و می توانند به زبان مادری شان صحبت کنند. تعداد قابل ملاحظه ای ژورنالیست چپ و ضد ناتو در این مناطق مشغول فعالیت اند که برخی از آنها توسط پلیس امنیتی اوکراین دستگیر شده اند؛ آنها از این رویدادها فیلم و گزارش تهیه کرده اند که برخی از آنها در یوتیوب قابل دسترسی است و به برخی گزارشات کتبی نیز می توان در اینترنت دست پیدا کرد. در این وانفسای پروپاگاندای جنگی دستیابی به حقیقت کار سختی است. اما با کمی کند و کاو دستیابی به بخشی از حقایق امکانپذیر است.

بحران عمیق و جهانی اقتصادی

دنیا در چنگال یک بحران عمیق اقتصادی قرار گرفته است. حتی در کشورهای ثروتمند غرب فقر بسیار گسترده شده است؛ افزایش سرسام آور قیمت نفت، گاز، انرژی، مواد غذایی و مسکن زندگی میلیون ها نفر را فلج کرده است. خطر قحطی و گرسنگی کشورهای آفریقایی، آسیایی و آمریکای لاتین را تهدید می کند. از گرسنگی و شورش های توده ای هشدار می دهند. فی الحال شورش وسیع توده ای سریلانکا را در برگرفته است. ایدئولوگ ها، سیاستمداران و اقتصاددانان چپ و راست دارند از شرایط اقتصادی – سیاسی که در نیم قرن  گذشته بی سابقه بوده است سخن می گویند. دو سال یک پاندمی خانمان برانداز بر جهان حاکم شد که زندگی میلیون ها انسان را با خطر جدی مرگ ونابودی مواجه کرد؛ طی دو سال پاندمی ثروت ده نفر پولدار ترین افراد دنیا دو برابر شده است؛ میلیاردرها ثروتشان ۵ تریلیون افزایش یافته است و این در حالیست که میلیون ها نفر در دنیا به فقر عمیق تر، ناامنی تهدید آمیز تر اقتصادی و گرسنگی رانده شده اند. این منطق سرمایه داری است که مارکس به روشنی توضیح داده است: بحران های ادواری که هر بار ثروت و سرمایه بخشی را افزایش می دهد و بخشی دیگر را از دور خارج می کند؛ ثروت در یک طرف و فقر در سوی دیگر انباشته می شود. شرایط کنونی به آسانی قابل دوام نیست. متوسل شدن به جنگ از جانب هیات حاکمه آمریکا، انگلستان و ناتو پاسخی است برای مقابله با این شرایط. هر چند که بنظر می رسد در میان کشورهای اروپایی عضو ناتو توافق کامل با این سیاست موجود نیست، از جمله رئیس جمهور فرانسه برای عدم دامن زدن به جنگ تلاش می کند.

حکومت آمریکا از رئیس جمهور تا رئیس کنگره و وزرا این گرانی ها را “گرانی های پوتین” می نامند. تمام بحران اقتصادی و فقر را دارند بر سر روسیه و پوتین خالی می کنند. این یکی از فواید مهم این جنگ برای سرمایه داری و هیات حاکمه آمریکا است. به این شکل تمام سودهای کلانی که سرمایه داران کلان و اولیگارش ها به جیب زده اند، بویژه طی پاندمی که مردم عادی با فقر و درماندگی دست و پا می زدند را از اذهان دور می کنند و این واقعیت که قیمت نفت و گاز و انرژی قبل از اعلام جنگ اوکراین، علیرغم سودهای میلیاردی کمپانی های نفت و گاز، به میزان بسیاری افزایش یافته بود نیز به فراموشی سپرده می شود. بعلاوه، جنبش اتحادیه ای و تشکل یابی در میان طبقه کارگر آمریکا شکل گرفته است. این رویداد نیز در نیم قرن گذشته بی سابقه بوده است. کارگران آمازون موفق شدند علیرغم تلاش های سرکوبگرانه و میلیون های دلاری که آمازون برای مقابله با تلاش کارگران هزینه کرده است اولین اتحادیه را در استاتن آیلند نیویورک تشکیل دهند. پس از پاندمی میلیون ها نفر در آمریکا مشاغلشان را رها کرده اند؛ این حرکت آنچنان گسترش یافته که آنرا دوره “استعفای وسیع” نامیده اند. نگرانی از شورش های شهری بر سر گرانی و فقر موجب شده که دولت بایدن چند ماه پیش از دولت های محلی خواست که از محل بودجه اضطراری دوران پاندمی برای مجهز کردن پلیس به سلاح های ارتشی استفاده کنند. جنگ سلاح بسیار مفید و موثری برای مقابله با خیزش های توده ای و جنبش های اعتراضی است.

گسترش سانسور و تحدید آزادی های سیاسی و بیان

سانسور و کنترل رسانه های اجتماعی، فیس بوک، توئیتر، یوتیوب، اینستاگرام و غیره وسیعا گسترش یافته است این رسانه ها بمدت یک دهه از یک آزادی وسیع بیان برای شهروندان عادی نوید دادند. گفته می شد که وسعت و سرعت خیزش های توده ای در خاورمیانه و شمال آفریقا در دهه گذشته محصول رسانه های مجازی بود. واکنش به قتل جرج فلوید، یک اعتراض وسیع و گسترده علیه تبعیض نژادی و خشونت پلیس نه فقط در آمریکا، بلکه در دنیا که برای اولین بار به محکومیت قضایی پلیس قاتل منجر شد نیز از محصولات رسانه های مجازی بود. اما اکنون هیات حاکمه در رابطه نزدیک و با همکاری کامل با کمپانی های صاحب این رسانه ها سانسور گسترده ای را بر این رسانه ها حاکم کرده اند.

جالب اینجاست که سانسور گسترده از رئیس جمهور وقت آمریکا، دونالد ترامپ، از توئیتر آغاز شد. سپس کمپین گسترده ای را علیه باصطلاح “اطلاعات غلط” یا “تئوری توطئه” علم کردند. کووید بهترین فرصت بود. فضای ترس و هراس و ایزولاسیون اجتماعی که بخاطر کووید بر جهان حاکم شد شرایط را برای سانسور مهیا ساخت و دو دستگی عمیقی را در جامعه ایجاد کرد. لذا این سانسور بدون مقابله و اعتراض پیاده شد. سانسور هر نوع  گزارش در مورد خطرات یا عوارض جانبی واکسن یکی از قربانیان این کمپین بود؛ هر اشاره ای به خبر اشاعه ویروس کووید از آزمایشگاه یوهان در چین که به سفارش انستیتوی ملی بهداشت آمریکا مشغول ساختن ویروس سارز دو کووید بود بمدت بیش از یک سال تحت عنوان اطلاعات غلط یا تئوری توطئه سانسور می شد. اکنون چند ماهی است که شواهد و مدارک آنچنان گسترده شده که امکان سانسور کاهش یافته است. همچنین در مورد لپ تاپ پسر بایدن که با مدارک بسیاری درباره معاملات او با آزمایشگاه های بیولوژیک در اوکراین و میلیون ها دلاری که از اولیگارش های اوکراینی و کمپانی های چینی دریافت کرده توسط یک تعمیر کننده لپ تاپ در اختیار اف بی آی و نشریه نیویورک تایمز قرار گرفته بود، بمدت بیش از یکسال تحت عنوان اطلاعات غلط سانسور می شد تا بالاخره قوه قضائیه آمریکا تصمیم گرفت که هانتر بایدن را بخاطر عدم پرداخت مالیات محاکمه کند. اینها چند نمونه برجسته سانسور در دو سال اخیر است. تحمیل و تداوم این فضای سانسور شدید در کشورهای دموکراسی غرب نیاز به توجیهات جدی دارد. لذا حفظ فضای فوق العاده برای چنین تمهیداتی ضروری است: پاندمی خطرناک و جنگ بهترین و مناسب ترین توجیه است.  

نهادهای غیر دولتی کنترل گلوبال

یک پدیده بسیار مهم که در حاشیه رویدادهای سیاسی و تحت فضای جنگی در حال شکل گیری و موجب نگرانی بسیار است ایجاد سازمان هایی برای کنترل و عملا سرکوب جامعه توسط میلیاردرها و خارج از نهاد دولت و پارلمان است. بطور نمونه فروم جهانی اقتصاد در مورد اداره و کنترل جامعه طرح می دهد و سپس این طرح ها توسط دولت ها پیگیری می شود. یکی از این طرح ها ایجاد کارت شناسایی دیجیتال برای کلیه شهروندان است که تمام اطلاعات و حساب های بانکی و غیره در آن متمرکز است و به راحتی قابل کنترل و ردیابی. اتفاقی که اخیرا در کانادا افتاد که دولت بدنبال اعتراضات رانندگان کامیون در اوتاوا حساب های کلیه کسانی که به این رانندگان کمک مالی کرده بودند را مسدود نمود، یک هشدار جدی برای شیوه های جدید کنترل و سانسور و تحدید آزادی های سیاسی و مدنی شهروندان است. بسیاری از سیاستمدارانی که در کشورهای مختلف به قدرت رسیده اند توسط این سازمان آموزش دیده اند، از جمله تونی بلر، آنگلا مرکل و جاستین ترودو.

اخیرا از طرف بیل گیتز حرکتی سازمان یافته است تا سازمان بهداشت جهانی به قدرت بلامنازع مقابله با پاندمی در دنیا بدل شود: باین معنا که نه دولت ها بلکه سازمان جهانی بهداشت در این عرصه سیاست اتخاذ کند که لازم الاجرا توسط دولت ها باشد. بیل گیتز اخیرا کتابی منتشر کرده است و درباره بروز پاندمی های آتی هشدار داده است؛ این کتاب توسط رئیس سازمان جهانی بهداشت تبلیغ می شود. عجیب نیست، بخش عمده بودجه سازمان جهانی بهداشت توسط بنیاد بیل گیتز تامین می شود. یکی از پروژه های بنیاد بیل گیتز تحقیق درباره واکسن و تهیه واکسن است. گفته می شود که در این تحقیقات از کودکان آفریقایی برای آزمایش واکسن استفاده شده است. بخاطر بیاوریم که بیل گیتز درباره پاندمی کرونا در سال ۲۰۱۶ هشدار داده بود و سود شایانی از بابت واکسن کووید بدست آورده است؛ و اکنون درباره پاندمی های آتی و لزوم اتخاذ یک سیاست جهانی واحد که توسط سازمان بهداشت جهانی تهیه و اعلام می شود و لزوم تهیه واکسن برای این پاندمی ها سخن می گوید. این سیاست فعالانه توسط دولت آمریکا و بریتانیا مورد دفاع قرار گرفته است. دنیا بسرعت تحت حاکمیت کامل و بلامنازع سرمایه داران کلان در می آید. اخیرا اخبار نگران کننده دیگری درز یافته که آزمایشگاه یوهان در چین با همکاری انستیتوی ملی بهداشت آمریکا مشغول ساختن ویروس مانکی پاکس که اخیرا شیوع یافته است بوده تا بتوانند برای آن واکسن تهیه کنند. بنظر می رسد ماجرای کووید تکرار شده است.

زلنسکی از فستیوال کان تا داوس

پروپاگاندای ناتویی ابعادی مضحک بخود گرفته است. در شرایط حاضر هر رویداد فرهنگی، ورزشی، سیاسی و اقتصادی با پیام زلنسکی افتتاح می شود. زلنسکی به “راک استار” محبوب ناتو بدل شده است. هفته پیش فستیوال کان برگزار شد. فستیوال با پیام زلنسکی افتتاح شد؛ تام کروز برای نمایش آخرین فیلمش که در آن نقش خلبان جت های جنگنده را بازی می کند در حالیکه جت های جنگنده ارتش فرانسه بر فراز کان پرواز می کردند وارد صحنه شد و جایزه گرفت. این فیلم قرار است جنگ با روسیه را در اذهان تداعی کند و جنگنده های ارتش فرانسه نیز نقش “پرافتخار و قدرتمند” ناتو. برای فعالین سیاسی چپ ایران نقش فستیوال های فیلم برای لانسه کردن یک جریان و جنبش سیاسی پدیده ای آشناست. سالهاست که فیلم های ساخته شده تحت رژیم اسلامی از فستیوال های مختلف از کان تا برلین و اسکار جایزه می گیرند. لابیسم رژیم اسلامی و پول هایی که هزینه این جایزه ها می شود مساله ای ناشناخته نیست. امسال نیز ناتو فستیوال کان را در اختیار گرفته است اصلاح طلبان حکومتی ایرانی نیز البته نقش شان را بازی کردند.

کنفرانس فروم اقتصادی جهانی در داوس در سوئیس نیز با سخنرانی زلنسکی افتتاح شد. زلنسکی شکست روسیه را از کنفرانس طلب کرد. اما بنظر می رسد که در میان رهبران فروم و برگزار کنندگان کنفرانس اتفاق نظر کامل در مورد سیاست آمریکا و ناتو موجود نیست. البته پوتین به کنفرانس دعوت نشده بود، اما گفته می شد که نمایندگانی از روسیه در کنفرانس حضور داشتند. بنیانگذار فروم در سخنرانیش از لزوم دیالوگ و تجارت صحبت کرد، سیاستی مخالف تحریم روسیه و “جنگ جنگ تا پیروزی!” ناتو. بعلاوه، از هنری کیسینجر برای سخنرانی دعوت شده بود. هنری کیسینجر علنا مخالف سیاست آمریکا و ناتو در مورد روسیه و جنگ اوکراین است. در سال ۲۰۱۴ در مقاله ای در واشنگتن پست کیسینجر اعلام کرده بود که اوکراین باید بیطرف بماند و ناتو از گسترس بسوی مرزهای روسیه پرهیز کند. دعوت از کیسینجر بعنوان یکی از سخنرانان اصلی عدم توافق کامل فروم اقتصادی جهانی با دولت آمریکا و ناتو را به نمایش می گذارد. کیسینجر در این سخنرانی اعلام کرد که اوکراین باید از بخشی از خاکش گذشت کند، اشاره به مناطق شرق اوکراین، دنباسک، که اکثریت جمعیتش روسی الاصل هستند و اخیرا اعلام خودمختاری کرده اند و به آتش بس رضایت دهد. این موضع کاملا با موضع روسیه تطابق دارد. زلنسکی شدیدا به کیسینجر حمله کرد.  

کنفرانس داوس نشان داد که در میان رهبران جهان اختلاف نظر در مورد روسیه و جنگ اوکراین موجود است؛ اما سیاست تداوم جنگ نیابتی و تلاش برای به زانو درآوردن روسیه و پوتین در میان هیات حاکمه آمریکا و کشورهای ناتو دست بالا دارد. تحولات اخیر در زمینه ارسال میلیاردها دلار سلاح بیشتر به اوکراین، تلاش برای پیوستن به ناتو توسط سوئد و فنلاند، اعزام تعدادی سرباز لهستانی (یک کشور عضو ناتو) در دو تانک اهدایی این کشور به اوکراین، گسترش تحریم های اقتصادی و مسدود کردن ذخیره های ارزی روسیه در اروپا و آمریکا (میزان نصف کل ذخیره ارزی روسیه) گواه حاکمیت سیاست جنگ جنگ تا پیروزی، به معنای دیگر جنگ تا آخرین اوکراینی، در میان ناتو است. و در صورت تداوم این شرایط وقوع یک جنگ جهانی بنظر اجتناب ناپذیر می رسد. بویژه آنکه آمریکا سیاست تشنج آفرینی با چین را نیز در دستور گذاشته است و اخیرا جرج بایدن در سفر به ژاپن و کره جنوبی تهدید کرده که اگر چین به تایوان حمله کند آمریکا وارد جنگ خواهد شد.  

اما در روزهای اخیر بنظر می رسد که آمریکا  در سیاست جنگ جنگ تا پیروزی چرخش کرده است. وزیر دفاع آمریکا چند روز پیش در یک مصاحبه مطبوعاتی برای اولین بار لفظ مذاکره در جنگ اوکراین را بکار برد. در حالیکه پیش از این تبلیغات غرب مدام از قدرت ارتش اوکراین به یمن کمک های نظامی بیدریغ آمریکا و کشورهای ناتو و ضعف روسیه سخن می گفتند، اخیرا از قول زلنسکی درباره تلفات بالای ارتش اوکراین صحبت می کنند. روسیه در شرق اوکراین کاملا پیشروی کرده است. سیاست های تحریم اقتصادی نیز ظاهرا نتوانسته اقتصاد روسیه را فلج کند. عملا فروش نفت و گاز روسیه افزایش یافته است. فروش به کشورهای غیر اروپایی از جمله چین و هند بالا رفته است و کشورهای اروپایی هنوز نتوانسته اند جانشینی برای نفت و گاز روسیه پیدا کنند. تحریم را اعلام کرده اند اما در بهترین حالت یک سال دیگر می توانند جانشینی برای آن پیدا کنند؛ اما این مساله با تردید بسیاری روبرو است. روسیه عملا با اتخاذ سیاست فروش نفت و گاز به روبل بجای دلار توانست موقعیت روبل را که در ابتدای جنگ سقوط بسیار کرده بود بهبود ببخشد. مساله رژیم چنج در روسیه که در ابتدا توسط بایدن طرح شد و سر و صدای بسیاری براه انداخت بیشتر شبیه یک جوک بنظر می رسد؛ روسیه اوکراین، عراق، سودان یا هندوراس نیست که آمریکا بتواند در آن رژیم چنج انجام دهد.

پیروزی ناتو در این جنگ محتمل بنظر نمی رسد. آمریکا و بریتانیا در جلب بخش وسیعی از دولت های غیر غربی به سیاست جنگ افروزی و ضد روس شکست خوردند. حتی موفق نشدند که دولت صربیا که بشدت خواهان پیوستن به اروپای واحد است را به محکوم کردن و تحریم روسیه مجبور کنند. سیاست به زانو درآوردن اقتصادی روسیه نیز تاکنون با شکست مواجه شده است. علیرغم ارسال میلیاردها دلار اسلحه و مستشاران نظامی به اوکراین، روسیه تاکنون در جنگ پیشروی داشته است و تلفات بسیاری به ارتش اوکراین وارد آمده است. تهدیدات تند و تیز نظامی و سیاسی علیه روسیه بنظر می رسد که تا حدودی کاهش یافته است. آیا کماکان ناتو بر طبل جنگ خواهد کوبید؟ پاسخ به این سوال پیچیده است. جنگ به این شکل نمی تواند برای مدت طولانی تداوم پیدا کند. آیا ناتو مستقیما در این درگیری دخالت خواهد کرد؟ چنین موضعی فقط در صورت تصمیم به گسترش جنگ به یک جنگ جهانی امکانپذیر است که اکنون با تغییر لحن تبلیغات و اشاره به مذاکره از طرف دولت آمریکا غیر محتمل تر بنظر می رسد. این چرخش ها بتدریج پس از کنفرانس داوس رخ داده است. باحتمال زیاد اختلافات در داوس طرح و بحث شده است و ممکن است به یک چرخش در سیاست آمریکا و بریتانیا بیانجامد.

اما یک مساله قطعی است. دنیا به شرایط پیش از جنگ باز نخواهد گشت. تلاش آمریکا برای ایجاد یک جهان یک قطبی و حاکمیت خود بعنوان لیدر جهان تک قطبی عملا به شکست انجامید. تنش و درگیری میان آمریکا و غرب با چین، دومین قدرت اقتصادی جهان یک مساله مهم و تعیین کننده است. آمریکا و دولت های غربی بنظر می رسد که جهان را دگر بار به دوران جنگ سرد باز گردانده اند. یکی از فواید این شرایط تحمیل کنترل سیاسی و تحدید آزادی های سیاسی و مدنی در کشورهای غربی است. سوال مهم دیگری در این شرایط طرح می شود: آیا دنیا با خیزش های توده ای برای مقابله با بحران عمیق اقتصادی و فقر و گرسنگی گسترده حاصل از آن مواجه خواهد شد؟ آیا در غرب ما شاهد جنبش های اعتراضی و خیزش های توده ای در مقابله با بحران اقتصادی و محدودیت های شدید سیاسی و آزادی های مدنی خواهیم بود؟ در شرایط کنونی جوامع غربی هنوز بطور کامل از شوک و محدودیت های پاندمی بیرون نیامده اند و جنگ اوکراین جامعه را بهت زده و غافلگیر کرده است.

روشن است که تلاش جنبش چپ و کمونیستی باید بر آگاهی بخشی و سازماندهی طبقه کارگر و محرومین جامعه متمرکز شود. برای مقابله و عقب نشاندن هیات های حاکمه و قدرت بلامنازع سرمایه داری که هر چه بیشتر در دست سرمایه داران بزرگ جهانی متمرکز شده است نیاز به یک جنبش وسیع و رادیکال چپ و کارگری است.

* در فارسی از لفظ کولی استفاده می شود که لفظی توهین آمیز است.

۲ ژوئن ۲۰۲۲