آذر ماجدی
دیروز ریحانه را اعدام کردند. در روزهای اخیر سرنوشت ریحانه را دنبال می کردیم، مثل عضوی از خانواده یا دوستانمان. نگران سرنوشتش بودیم؛ به رژیم اسلامی فحش و لعنت می فرستادیم؛ ریحانه به سمبلی از بی عدالتی، عقب ماندگی، ارتجاع، ضدیت با انسان و انسانیت رژیم اسلامی بدل شده بود. قلبهایمان در انتظار و دلواپسی برای ریحانه می طپید. اما گویی بنوعی می دانستیم که این رژیم کثیف جنایتکار این زن جوان را به دار خواهد آویخت.
بدنبال اعتراضات وسیع در گوشه و کنار کشور در حمایت از مقاومت توده ای کوبانی و زنان جوانی که در مقابل توحش اسلامی داعش اسلحه بدست گرفته اند و از حیات و آزادی خویش دفاع می کنند و در محکومیت حکومت اسلامی تحت نام داعش و سپس تظاهرات وسیع، خشمگین و پی در پی مردم در اعتراض به اسید پاشی اسلامی و با شعارهای صریح علیه آنچه با رژیم اسلامی تداعی می شود، حکومت اسلامی باید تدبیری می اندیشید؛ باید نشان می داد که “بیدی نیست که به این بادها بلرزد!” باید “سازش ناپذیری” و قلدر منشی خود را باثبات می رساند؛ روشن بود که قرعه بنام ریحانه می افتد. ریحانه باید قربانی می شد تا “قدر قدرتی” رژیم اسلامی به اثبات می رسید.
با اعدام ریحانه، رژیم اسلامی قصد دارد که شوکی به جامعه وارد کند تا شاید ترمزی بر موج اخیر اعتراضات و تظاهرات ضد اسلامی و ضد رژیمی بزند. به مردم یادآور شود که “این تو بمیری، از آن تو بمیری ها نیست!” اگر در تظاهرات علیه داعش و در حمایت از مقاومت توده ای قهرمانانه در کوبانی نیروی سرکوب عمدتا نظاره گر بود؛ اگر در تظاهرات علیه اسید پاشی سرکوب گسترده و به نسبت رژیم اسلامی سنگین نبود؛ رژیم با چنگ و دندان از حاکمیت، بخور بخور، چاپیدن و قدرت خویش دفاع خواهد کرد. اعدام ریحانه قرار است همچون شوکی روانی تعللی، توقفی، مکثی در موج اعتراضی ایجاد کند تا هم شاید بخشی از مردم دچار یاس شوند و به خانه ها بازگردند و هم رژیم بتواند در این مکث خود را جمع و جور کند. این نقشه و هدف رژیم است. می تواند موفق شود و می توان آنرا نقش بر آب کرد.
علیرغم موج وسیع اعدامها و انداختن ارازل و اوباش “امر به معروف” به جان مردم، بویژه زنان و علیرغم اسید پاشی، رژیم اسلامی در موقعیت ضعیفی قرار دارد. قطعا تا جان در بدن دارد از موجودیت خود دفاع خواهد کرد؛ اما یک جنبش توده ای وسیع با یک رهبری رادیکال، بصیر و مسئول کمونیست و در نهایت با الگوبرداری از مقاومت توده ای کوبانی می تواند آنرا به زیر کشد؛ می توان سرنگونش کرد؛ می توان به جهنم واصلش کرد. جنبش آزادی زن یک رکن مهم این مبارزه و تقابل است. جنبش آزادی زن بنا به ماهیت خویش ضد رژیم اسلامی است. جنبش آزادی زن و رژیم اسلامی دو دشمن آشتی ناپذیرند؛ هر دو از این حقیقت بخوبی آگاهند. از این رو است که تمام تلاشهای ستون پنجم رژیم اسلامی در جنبش آزادی زن، جریان ملی – اسلامی زن، هیچ تاثیری در کند کردن این جنبش نداشته است.
باید بجای یاسی که هجوم داعش به عراق بر قلبها و اذهان بسیاری حاکم کرده است؛ بجای ناامید شدن از شرایطی که سوریه، لیبی، مصر و تونس پس از خیزش های انقلابی توده ای به آن دچار شده، نور امیدی که از کوبانی تابیده می شود را دید و به آن چشم دوخت؛ باید به رژیم اسلامی نشان داد که نمی تواند با اعدام ریحانه ها، با اسید پاشی، با سرکوب خشن، با گرسنگی دادن به مردم، بر قدرت تکیه زند. مردم از این رژیم بیزارند و این را به هزار زبان اعلام کرده و می کنند. باید به زیرش کشید تا بتوان یک نفس راحت کشید؛ یک شب راحت خوابید و امید به یک دنیای آزاد، برابر و مرفه را در دلهای نه تنها مردم ایران، بلکه مردم منطقه زنده کرد. *