اهداف جمهوری اسلامی در منطقه، مصافهای منطقه ای جنبش آزادی زن

گفتگو با آذر ماجدی به نقل از کمونیست ماهانه

کمونیست ماهانه: جمهوری اسلامی در بحران و رقابتهای منطقه ای چه سیاست و اهدافی را دنبال میکند؟ در قلمرو سیاست ایران چگونه باید با این سیاستهای ارتجاعی مقابله کرد؟

آذر ماجدی:جمهوری اسلامی طی سه دهه اخیر همواره کوشیده است که در قطب بندی های منطقه و بین المللی نقش فعال ایفاء کند. تلاش برای دستیابی به رهبری یک قطب تروریستی اسلامی نقشی حیاتی برای بقای رژیم اسلامی داشته است. تروریسم اسلامی یک تهدید مهم برای بشریت امروز است. در دنیای پس از جنگ سرد تروریسم اسلامی بعنوان یک قطب در مقابل آمریکا و غرب، یعنی تروریسم دولتی، عروج کرده است. لیکن باید بخاطر داشت که نیروهای اسلامی همه در یک صف بندی قرار ندارند.

در واقعیت امر آمریکا و غرب نقش اساسی در شکل دادن به و قدرتیابی نیروهای اسلامی داشته اند. راه دور نمی رویم، قدرتیابی رژیم اسلامی در ایران و نیروهای اسلامی در افغانستان محصول و نتیجه مستقیم سیاست های غرب و حماس ساخته اسرائیل اند. اما در اینجا قطب بندهای دهه اخیر را مد نظر داریم. حمله آمریکا و بریتانیا به عراق موجب تحکیم قدرت رژیم اسلامی در عراق و منطقه شد و به تبع آن قدرتیابی حزب الله بعنوان یک موئتلف رژیم اسلامی. بدنبال خیزش انقلابی مردم منطقه، آمریکا و غرب به تقویت نیروهای اسلامی مشغول شدند. قدرتیابی اخوان المسلمین در مصر و اسلامیست ها در تونس با پشتیبانی و حمایت کامل آمریکا انجام گرفت. داعش، این هیولای جنایت و کشتار دست ساز آمریکا است و رهبر آن توسط سازمان موساد تعلیم داده شده است. داعش بقصد جنگ با بشار اسد ساخته شد و اکنون بجان مردم عراق انداخته شده است.

از موضوع سوال دور نشویم. رژیم اسلامی در این بلبشو و بحران در منطقه می کوشد که یک جایگاه مهم برای خود کسب کند: ائتلاف با بشار اسد و مقابله با نیروهای داعش در عراق بخشی از این استراتژی است. اما بنظر می رسد که در تحولات اخیر در منطقه موقعیت جمهوری اسلامی تضعیف شده است. عروج داعش بعنوان یک قدرت اسلامی با پشتیبانی رسمی و علنی عربستان سعودی و قطر و پشتیبانی پنهان آمریکا و غرب و فعال شدن حماس، که پس از آغاز جنگ داخلی در سوریه از موئتلفین سابق برید و به ترکیه نزدیک شد، توازن قوای درون نیروهای اسلامی را فی الحال بضرر جمهوری اسلامی تغییر داده است. در شرایط حاضر جمهوری اسلامی، رژیم اسد و حزب الله در یک قطب قرار دارند. اما باید بخاطر داشت که اوضاع در منطقه بسیار سیال است و قطب بندی ها می تواند تغییر کند.

موقعیت جمهوری اسلامی در تحلیل نهایی درون جامعه ایران تعیین می شود. رژیم اسلامی با یک جنبش سرنگونی توده ای روبرو است که افت و خیزهای بسیاری را پشت سر گذاشته است. رژیم اسلامی بزورِ سرکوب و کشتار بر دریایی از نفرت حکم می راند. مردم از هر فرصتی برای ضربه زدن به آن و عقب نشاندنش استفاده می کنند. جنبش سرنگونی مردم ایران تنها نیرویی است که قادر به خارج کردن رژیم اسلامی از درون معادلات منطقه ای است. بعلاوه، سرنگونی جمهوری اسلامی توسط مبارزات انقلابی مردم ضربۀ بسیار محکمی به کل نیروهای اسلامی در منطقه و سیاست ارتجاعی آمریکا، اسرائیل و غرب در پر و بال دادن به نیروهای اسلامی و دائمی کردن شرایط بحران و آشوب در منطقه وارد خواهد آورد.

کمونیست ماهانه: تا به جنبش برای آزادی و برابری مربوط است، مصافهای منطقه ای بویژه در خاورمیانه کدامند و چه تاثیراتی بر سیاست در ایران دارند؟ کدام اشکال سازماندهی و پراتیک انقلابی در ایندوره ضروری شده اند؟

آذر ماجدی: تلاش برای تثبیت سیاست نظم نوین جهانی که از اولایل دهه ۹۰ میلادی توسط آمریکا و موئتلفینش دنبال شده است، ایجاد یک شرایط بحران و آشوب در منطقه را ایجاب کرده است. از سال ۱۹۹۱ آمریکا و موئتلفینش دوبار به عراق حمله کردند. در این دوره جامعه عراق را به ویرانی و نابودی کامل کشانده اند. بیش از یک میلیون کشته و تعداد بسیار بیشتری مجروح و معلول و آواره نتیجه این سیاست وحشیانه و تروریستی آمریکا و موئتلفینش است. جامعه عراق هر روز ویرانتر و بی آینده تر شده است و اکنون با رها کردن هیولای داعش بجان این مردم بخت برگشته هر نوع امیدی برای بازسازی یک جامعه متمدن، برخوردار از یک مدنیت انسانی رخت بربسته است. افعانستان به یک تله خاک بدل شده است و اسلامیست ها و یک مشت و دزد سر گردنه بجان مردم افتاده اند. سوریه در کشاکش یک جنگ داخلی میسوزد و ویران می شود. لیبی با دخالت ناتو اکنون تحت حاکمیت یک نیروی تروریست اسلامی قرار دارد. اسرائیل با دامن زدن به یک جنگ جدید علیه مردم غزه، عملا یک پاکسازی قومی را سازمان داده است. علیرغم اعتراضات وسیع توده ای در سراسر جهان، بی اعتنا به کشتار و ویرانی ادامه می دهد.

یک تصویر ساتلایتی از منطقه نشانگر منطقه ای به آتش کشیده شده است. باید کاملا توجه داشت که مبارزه در این منطقه برای دستیابی به هر گونه مدنیت، صلح و آرامش و یک جامعه انسانی متضمن مبارزه علیه هر دو قطب تروریستی است. ما این حکم مهم را در سال ۲۰۰۱، همزمان با حمله غرب به افغانستان اعلام کردیم (منصور حکمت، دنیا پس از یازده سپتامبر) و اکنون پس از سیزده سال، جنگ تروریست ها کل منطقه را به آتش و خون کشیده است. امروز بیش از هر زمان سازمانیابی قطب سوم، قطب بشریت آزادیخواه، متمدن و انساندوست مبرمیت بیشتری یافته است. جامعه انسانی آمادگی خود برای مقابله با این بربریت را بویژه در تظاهرات اعتراضی وسیع و توده ای جهانی علیه اسرائیل و در دفاع از مردم فلسطین بنمایش گذاشته است. باید کوشید تا تحلیل کمونیسم کارگری از اوضاع جهانی و منطقه، همدستی پایه ای دو قطب تروریستی، اهداف و منافع هر دو قطب در تداوم این جنگ وسیعا پخش و پذیرفته شود.

کمونیسم کارگری وظیفۀ مهم و خطیری در پایان دادن به این شرایط بعهده دارد. در شرایط حاضر نلاش برای پایان دادن به سناریوی سیاهی که بر جامعۀ عراق سایه انداخته است و ممانعت از تسری آن به ایران یک وظیفه بسیار مهم ماست. *