زینب جلالیان در سال ۱۳۶۱ در روستایدیمقشلاقِماکو از توابع آذربایجان غربی متولد شد، در سن ۱۰ سالگی به علت مخالفت خانواده با ادامه تحصیل، زینب از خانه فرار کرد و جذب حزب کارگران کردستان (پکک) شد که در آن زمان در ایران فعالیت قانونی داشت. تا اینکه در سال ۱۳۸۶ در سن ۲۵ سالگی از سوی اداره اطلاعات در کرمانشاه دستگیر شد و از آن به بعد در زندان سنندج به سر میبرد.
در آذرماه ۸۸ به اتهام “محاربه” از طریق عضویت در گروه پژاک در دادگاهی چند دقیقهای، غیرعلنی و بدون حضور وکیل به اعدام محکوم شد. این حکم نیز در دیوان عالی کشور تایید و ابلاغ شد. درتاریخ ۲۳ اسفند ۱۳۸۸ مراجعهخلیلبهرامیان،متقاضیوکالتزینبجلالیان،بهزندانکرمانشاهبینتیجهبود. بهگفتهآقایبهرامیاندرنهایتپسازیکماهبیخبریازوضعیتومحلنگهداریزینبدر ۲۸ اسفند ۱۳۸۸ گزارششدکهویدربند ۲۰۹ زنداناویندرسلولیدونفرهبابهاره هدایتاستوامکانملاقاتبا وینیست. بهدلیلعدمدسترسیآقایبهرامیانبهزینبوامضایوکالتنامهایشانتوسطاو،وکالتزینبتوسطآقایبهرامیانمنتفیشد. زینب و خانواده اش از دکتر شریفدرخواستپیگیریپروندهرانمودند. دکترشریفنیزموفقبهملاقاتبازینبودیدنپروندهوینشد. بهگزارشسایتکمیتهگزارشگرانحقوقبشردر ۱۹ تیر ۱۳۸۹، دکترشریفدرملاقاتخوددر ۱۴ تیربادادستانتهراندربارهفرجامپروندهزینبجلالیانابرازخوشبینی نمود. درمدتیکهزینبدربند ۲۰۹ زنداناوینبهسرمیبردتحتفشاربرایانجاممصاحبهتلویزیونیبرضدیکگروهفعال در کردستانقرارگرفتولیبااینوجودزینباینمصاحبهراانجامنداد. بعد از انتشار خبر، اعدام زینب با انتقاد شدید جوامع حقوق بشری روبرو شد و طی بیانههای مختلفی از طرف سازمانهای بینالمللی حقوق بشری خواستار لغو حکم اعدام زینب شدند.
در صورتی که پدر زینب علی جلالیان، اوایل تیر ۱۳۸۹ به رسانهها گفت ۱۰ روز پیش دخترش را دیده ولی هیچ صحبتی از اجرای حکم اعدام او نبوده است. او گفت خبر حکم اعدام زینب از طریق رسانهها به گوش خانواده و وکیل او رسیده است. بعد از اعتراضات گسترده نسبت به حکم اعدام زینب در سال ۱۳۹۰ در دادگاه تجدید نظر حکم اعدام لغو و تبدیل به حبس ابد شد.
بعد از انتقال به زندان دیزل آباد کرمانشاه در سال ۱۳۹۱ زینب با خونریزی داخلیو عفونترودهمواجه شد ولیمسوولینزندانودادستانیاینشهرازدرمانمناسبویوانتقالاوبهبیمارستانخودداریکردند. خونریزیداخلیویبهدلیلضربوشتماودربازداشتگاهادارهاطلاعاتشهرکرمانشاهکهبهبازداشتگاهمیداننفتمشهوراست،حادثشدهبود. همچنین از زمان دستگیری و بعلت شکنجههای شدید فیزیکی زینب از ناحیه بینایی دچار مشکل شده بود و از اختلال بینایی رنج میبرده است، تا اینکه مسئولین زندان او را به کلینکی خصوصی در کرمانشاه میبرند که حتی هزینه این معاینه نیز توسط خانواده جلالیان تقبل میشود. طبق تشخیص پزشک یک تکه گوشت اضافه در سفیدی چشم زینب میباشد که باید تحت عمل جراحی قرار بگیرد در غیر اینصورت ممکن است بینایی خود را از دست بدهد. دادستان با عمل جراحی و مداوای زینب در خارج از زندان موافقت نمیکند. در سال ۱۳۹۲ مجدداً زینب درخواست مرخصی استعلاجی جهت درمان چشم میکند اما اعلام میکنند که از سوی نهادهای امنیتی با مرخصیش موافقت نشده است این در حالی بوده که زینب به تازگی قادر به دیدن نمیباشد. همچنین زینب چندین بار درخواست انتقال به زندان ماکو را داده است ولی هر بار جواب منفی بوده، در صورتی که زینب بیش از ۵ سال از دوران محکومیتش میگذرد ولی هنوز از امکان مرخصی و انتقال به زندان محل زندگی پس از محکومیت که جزو قوانین خود جمهوری اسلامی است محروم بوده است.
اکنون بعد از ۷ سال که زینب در “کانون اصلاح و تربیت” زندان دیزلآباد کرمانشاه که از زندان اصلی دیزلآباد ۵ کیلومتر فاصله دارد به سر میبرد، خبرها حاکی از این است که بینایش را کاملاً از دست داده است. طبق آخرین مصاحبه که با دنیز جلالیان خواهر زینب جلالیان انجام گرفته، خبر نابینایی خواهرش را تایید کرده است و اعلام کرده که حدود ۵/۱ سال است اجازه ملاقات حضوری ندارد و تنها راه ارتباطی خانواده با زینب هفتهای ۲ دقیقه مکالمه تلفنی میباشد. خانواده زینب چندین بار به زندان مراجعه کردهاند ولی مسئولین زندان میگویند که خود زینب نمیخواهد ملاقات حضوری داشته باشد!
شیوا گنجی، روزنامهنگار و فعال حقوق زنان