سیاوش دانشور
نتانیاهو و دولت اسرائیل، غزه گرسنه و تحریم شده را بار دیگر غرق آتش و خون کردند. بیست روز است بمب و موشک از هوا و زمین و دریا برسر مردم بیدفاع و غیر نظامی فلسطین میبارد. غزه به آزمايشگاه سلاحها و بمبهاى کثيف تبديل شده است. غزه امروز تکرار “مدرن” تر جنين و ديرياسين و جنایت بیشمار توسط نسل ايرگونى ها است. در غزه جنگ کلاسیک دو ارتش در جریان نیست. آنچه در جریان است بمباران و تروریسم دولتی علیه مردمی است که بمدت شش دهه اسیر شدند، نیمی از آنها از خانه و کاشانه شان بیرون رانده شدند و مابقی شان در یک زندان بصورت اردوگاهی و تحت تحریم اقتصادی بسر میبرند. در غزه کشتار جمعى و قتل عام در جريان است. در غزه حتی با معیارهای دنیای امروز جنایت جنگی در جریان است. اگر دنیا استاندارد دوگانه نداشت باید نتانیاهو و شرکا بجرم جنایت جنگی محاکمه و مجازات میشدند. غزه نشان توحش بورژوازى و از خود بيگانگى دنياى امروز و حاشيه شدن انسانيت است.
طی بیست روز گذشته با حملات بیوقفه ارتش اسرائیل بیش از هزار و دویست نفر کشته شدند، هزاراننفر زخمی و تعداد زیادی آواره شدند. زندگی محقر مردم بیدفاع غزه زیر بمب و موشک نابود شده است. بیش از هشتاد درصد قربانیان کودکان و زنان و مردم عادی و بیدفاع هستند. مسئله بحدی روشن است که انکار آن برای دولت اسرائیل و رسانه های نوکر سخت است لذا به توجیه آن متوسل میشوند. میگویند حماس از غیر نظامیان “سپر انسانی” درست میکند و مدرسه و خانه مردم را به انبار مهمات و سنگر تبدیل کرده است. حماس هم تحت عنوان “نماینده جنبش مقاومت علیه اشغالگران” این ادعا را رد میکند. تردیدی نیست که حماس و نتانیاهو ماهیتا از یک قماشند. سیاستهای هر یک به طرف مقابل توجیه و نیرو میدهد. هر کدامشان به تحریک مذهبی و قومی و نژادپرستانه برای تداوم سیاست های جنایتکارانه شان نیاز دارند. قتل ناگوار سه کودک اسرائیلی در سرزمین های اشغالی و شهرک نشین های کرانه باختری، توسط هر کسی که صورت گرفته یک جنایت است و باید بدون ابهام محکوم و اهداف آن افشا و منزوی شود. اما این بهانه ای شد برای بمیدان آمدن نژادپرستان اولترا راست و فالانژ در اسرائیل که شعار “مرگ بر عرب” سر دهند. و یا ربودن و سوزاندن یک کودک فلسطینی توسط همین فالانژهای مذهبی و دست راستی یهودی، که به همان اندازه قتل سه کودک اسرائیلی کثیف و جنایتکارانه و ضد انسانی است، دریچه ای برای فوران نفرت قومی و مذهبی شد که نتانیاهو و حماس روی آن سوار شوند و فجایع ایندور را خلق کنند. درک این نکته سخت نیست که جنایت علیه کودکان توجیهی برای این قلدری نظامی و کشتار و مجازات جمعی مردم فلسطین نیست. اما کودکان بهانه ای بیش نبودند. نتانیاهو در متن بحران عراق و معضلات داخلی نیازمند چنین بهانه ای بود، آنرا در هوا قاپید تا راست اسرائیل را حول سیاستهای خویش بسیج کند. مردم فلسطین تاوان این اهداف ارتجاعی را پرداختند.
جنايت در فلسطين پديده منحصر بفرد و جديدى نيست. این مردم شش دهه است که تحت جنایت بسر میبرند. براستی دیدن مادری که روی جنازه سه کودک خردسالش گریه میکند و یا پدری که جنازه نیمه سوخته کودک شش ماهه اش را در دست گرفته انسان را از زندگی بیزار میکند. متاسفانه دنیا هنوز دست امثال نتانیاهو و خالد مشغل و خامنه ای و البغدادی و اربابان آنهاست. در قرن بیست و یکم در رقه سوریه، داعش سربازان وظیفه را مثل گوسفند سر میبرد و ویدئوی آنرا منتشر میکند. “ناظران حقوق بشر” نیز برسر واقعی و غیر واقعی بودن این ویدئوها اختلاف دارند! نتانیاهو انگار مشغول بازی کامپیوتری است با نفرت نژادپرستانه فلسطینی کشتار میکند و لذت میبرد. اسلامیون در لیبی و ایران و پاکستان و نیجریه و هر جای اسلام زده و طاعون زده دنیا به همین ترتیب. اوباما و دمکراسی غربی تاکنون به اظهار تاسف بسنده کردند. رسانه های جیره خوارشان روزی دوربین ها را اوکراین زوم میکنند و روزی روی عراق و روزی روی فلسطین. عراق و جنایات سبعانه داعش پوششی میشود که نتانیاهو در غزه درست مثل البغدادی در سکوت خبری کشتار کند. ناگهان اوکراین فراموش شده با سقوط یک هواپیمای مسافربری در مرکز اخبار جهان قرار میگیرد تا اینبار داعش و حماس و دولت اسرائیل و بوکوحرام و طریقت اسلامی نفسی تازه کنند. دنیا را لجن ور داشته است. بی عاطفگی و جنایت و مجازات جمعی و بربریسم در جهان حکم میراند. سود و منفعت و مصلحت بورژوازی و خودمحوری و جاه طلبی ملی و مذهبی میداندار شده اند. بشریت آزادیخواه باید علیه این بربریت مدرن بپاخیزد!
ارتجاع، ارتجاع تولید میکند!
تردیدی نیست که طرفین این کشمکش های ارتجاعی در خاورمیانه و هر گوشه جهان مصالح و منافع سیاسی و طبقاتی خویش را جستجو میکنند. این از بدیهیات سیاسی است. اما اهداف بلافصل این جنگها تنها یک وجه مسئله است. نفرتی که این جنایات ایجاد میکند به سوخت تداوم جنایت تبدیل میشود. جنایت جمعی در غزه به اسلامیون و تروریسم اسلامی نیرو میدهد. ناسیونالیسم افراطی و روحیات و افکار آنتی سمیتیستی را تقویت میکند و منشا بازتولید و قدرتگیری راست افراطی در اسرائیل میشود. ناتوانی مردم عادی و بیزار از این اوضاع یاس و ناامیدی و استیصال تولید میکند تا به قدر قدرتی بورژوازی گردن بگذارند. آن خانم دکتر نروژی که روی میز کارش برای فلسطینی ها گریه میکند نمونه میلیونها انسانی است که از غزه و اسرائیل و سوریه و عراق و لیبی و هر گوشه جهان در این جدالها نمایندگی نمیشوند. اینها بشریتی اند که اوباما و دیپلماسی بین المللی و نیروهای طبقه حاکم نمایندگی شان نمیکنند. اینها کسانی اند که اسیر اخبار جعلی و تفسیر مفسران مرتجع رسانه ها نشده اند. صورت مسئله واقعی نه جانبداری از این یا آن سوی جدال و یا “گذاشتن نوک تیز حمله” روی این یا آن سوی این کشمکش ارتجاعی بلکه راه افتادن جنبش توده ای و راه حل سومی است که کل این بربریت قرن بیست و یکمی را افسار زند.
راه حل اعتراض سوسیالیستها و آزادیخواهانی است که بالاخره در اسرائیل صدایشان را بلند کردند و علیه نتانیاهو و فلسطینی کشی با پرچمهای سرخ بمیدان آمدند. راه حل اعتراضات مردم در بریتانیا و کشورهای جهان است که سازمان ملل و “شورای امنیت” را وادار کرد که کمی خودشان را تکان بدهند. راه حل بمیدان آمدن مردم و جوانان در غزه است تا اسلامیون را حاشیه ای کنند. راه حل در همبستگی بین المللی کارگری و همسرنوشتی کارگران در فلسطین و اسرائیل است. تروریسم اسلامی و تروریسم دولتی اسرائیل پشت و روی یک سکه اند و جنگ و صلح آنها گوشه ای از کشمکش پایداری است که پایانی برای آن متصور نیست. باید نیروئی بیرون این اوضاع قد علم کند که پرچمدار سکولاریسم، دولت غیر قومی و غیر مذهبی، انترناسیونالیسم و برابری طلبی سوسیالیستی و همزیستی مسالمت آمیز انسانها باشد. هر کسی ذره ای انصاف داشته باشد اذعان میکند که حق با منصور حکمت بود. چه عمیق و زیبا گفت: “دنیا بدون فراخوان سوسیالیسم، بدون امید سوسیالیسم، و بدون “خطر” سوسیالیسم به چه منجلابی بدل میشود”! منجلاب تروریسم اسلامی و تروریسم دولتی و کشمکش قطبها و قدرتهای متفرقه جهانی و منطقه ای بورژوازی، اعم از دمکرات و مستبد و اسلامی، را تنها نیروی سوسیالیسم و آزادیخواهی کارگری میتواند مهار کند. نیاز دنیای امروز اینست که این نیرو بمیدان بیاید.
جنایت و مجازات جمعی و نژادپرستانه دولت اسرائیل علیه مردم فلسطین را باید قویا محکوم کرد. این جنگ کثیف علیه مردم فلسطین باید متوقف شود. باید از هر تلاش برای متوقف کردن جنگ و هر راه حلی که به قتل کودکان و مردم عادی پایان دهد استقبال کرد. دولت مستقل فلسطینی باید برسمیت شناخته شود و این مسئله اساسا میتواند با تغییر سیاستهای دولت آمریکا و عدم حمایت از راست افراطی در اسرائیل محقق شود. آغاز یک پروسه صلح واقعی نیروهای فالانژ و ضد یهودی و ضد فلسطینی را منزوی میکند و به روندهای سیاسی پایدارتر فرجه و امکان میدهد. کمونیستها و سوسیالیستها و جنبش صلح در اسرائیل و فلسطین و جهان نقش مهمی در انزوای نژادپرستی و نیروهای دست راستی دارند. مادام که مسئله ملی و قدیمی فلسطین برجاست، راست افراطی و اسلامیون و ناسیونالیستهای طرفین در عین فساد و جنایت و استثمار میدانداری میکنند و سد راه همبستگی طبقاتی کارگران در منطقه و بسط و پیشروی مبارزه برای یک جامعه آزاد و مرفه و انسانی اند. *
۲۷ ژوئیه ۲۰۱۴