سوء استفاده جنسی از کودکان، دولت و عمله و اکره آن!

شهلا

شهلا

شهلا نوری

دو هفته قبل اخبار تجاوز به کودکان در دو مدرسه تهران به رسانه ها کشیده شد. ناظم یک مدرسه پس از محاکمه غیر علنی در دادگاه کیفری تهران محاکمه و روانه زندان شد. اما هیچگونه خبری از اتفاقات مربوط به دیگر مدرسه مورد اتهام درج نشد.

معاون فرهنگی آموزش و پرورش در کمال وقاحت اسلامی گفته بود: “فعلا نظام مدرسه در معرض اتهام است و بهتر است موضوع را آب و تاب ندهیم”. البته لاپوشانی کردن چنین مواردی در مقایسه با  بی تفاوتی عمله اکره حکومت اسلامی نسبت به دیگر معضلات جدی جامعه ایران، که میلیونها جوان  و نوجوان آن با اعتیاد به مواد مخدر مخصوصا مواد صنعتی جدید درگیر هستند، پدیدۀ نوظهوری نیست! ایران بهشت برین پدوفیلهای اسلامی است! تا آنجا که به سابقه پدوفیلیسم و شکار طمعه بدونِ دردسر برمیگردد، سنتا مکتب خانه های اسلامی و مدارس فیضیه محلی مناسب جهت سوء استفاده جنسی از کودکان و جوانان بوده است. نه فقط آزار و تجاوز جنسی به کودکان هرگز دغدغه رژیم اسلامی نبوده و نیست، بلکه این حکومت راسا برای کودک آزاری تلاش قانونی میکند. یکمورد قوانین مربوط به ازدواج کودک و لایحه “حمایت از کودک” است. طبق تبصرۀ مادۀ ۲۷ این لایحه، به سرپرست در صورت صلاحدید دادگاه اجازه ازدواج با فرزند خوانده اش را می دهد. یکمورد دیگر فاجعه تجاوز به کودکان در مدارس است. اگر این اتفاق در هر جای دیگر دنیا افتاده بود به یک اسکاندال بزرگ و دستکم به جابجائی روسا و مسئولین منجر میشد. در ایران اما سیاست سرپوش گذاشتن روی واقعه و خط زدن صورت مسئله دنبال میشود. حراست آموزش و پرورش وقیحانه تهدید هم میکند! بدنبال اعتراض و پرس و جوی خانواده ها در باره فاجعه تجاوز به کودکان در مدارس، حراست کل آموزش و پرورش دستور داده که “بهتر است خانواده ها موضوع را پیگیری نکنند، چون چنین اتفاقاتی در آموزش و پرورش می افتد”! قوانین این حکومت که برگرفته از شریعت اسلام است درخود ضد حقوق کودک و مجوزی است در دست دولت و عمله و اکره آن برای آزار کودک و تعرض جنسی به کودکان در محیط آموزشی و تربیتی!

تا آنجا که به برخورد افراد خانواده در مواجهه با موضوع آزار جنسی کودکان برمیگردد، فرهنگ “هیس، بچه مبادا برای کسی تعریف کنی” تنها برخوردی بود که کودک با آن روبرو میگردید! پدر و مادرِ متأثر از فرهنگ اسلامزده، توان شکستن این تابوی وحشتناک را نداشتند. خصوصا زمانیکه فرد متجاوز و پدوفیل یکی از نزدیکان خانواده بود. عدم توانایی تفکیک مسئله پدوفیلی از “گناه کبیره” از یکطرف و “بدنامی” کودک و “ننگی” که او باید تا آخر عمر با خود حمل کند از طرف دیگر، فضایِ فاجعه آمیزی را در خانواده بوجود می آورد. در بسیاری از مواقع پنهان کاری، به فراموشی سپردن و  فرار از مسئله راحت تر از مواجهه با آن بود. آنوقت همه تلاش می کردند تا کل مسئله به فراموشی سپرده شود و تنها اقدام، طردِ فرد متهم از خانواده بود.

هنوز هم کم نیستند خانواده هایی که خوشبختانه از نزدیک با فاجعه کودک آزاری روبرو نشده اند. این دسته اگرچه با معضل کودک آزاری و خطر تجاوز به کودکان در جامعه آشنایی دارند اما دچار نوعی خوشخیالی اند. آنها فکر میکنند این مشکل و خطری است که عمدا کودکان کارتون خواب و کودکان کار را تهدید میکند. لذا دچار یک نوع لاقیدی در قبال امنیت کودک و معضل کودک آزاری در جامعه میشوند. اما وقتی “شتر دم در خانه خودشان نشست”، دیگر لاقیدی جایز نیست.

باید امیدوار بود که جامعه و گروه های مختلف اجتماعی با پدیده کودک آزاری و عواقب پیچیده آن مسئولانه تر برخورد کنند! امنیت و سلامت و رفاه و حقوق کودک یک اولویت هر جامعه است. دفاع از حقوق و آزادی و امنیت کودک امر جنبشهای اجتماعی پیشرو است. *

 

۱ جولای ۲۰۱۴