در هفته گذشته تب و تاب مسابقات فوتبال در برزیل تا مسابقات والیبال در ایران شور و هیجانی را در میان مردم ایران به وجود آورده بود. مردم ایران در این سالها نشان دادند که همیشه دنبال بهانه ای برای شادی و ریختن در خیابانها و پایکوبی هستند از این فرصتها هم استفاده کرده اند. بخشی از مردم، عده ای آگاهانه و عده ای ناآگاهانه، پرچم جمهوری اسلامی این نماد جرم و جنایت را در حمایت از تیم ملی ایران (فوتبال و والیبال) بلند کردند. در این زمنیه در شماره ۱۳۰ نشریه آزادی زن، شهلا نوری به درست آنرا نقد کرده است. بحث من در این نوشته در رابطه با حضور زنان و اتفاقاتی در حاشیه این بازیهاست، از جمله ممنوعیت ورود زنان به استادیوم (حتی زنان خبرنگار به ورزشگاه آزادی)، و در نقطه مقابل آن اعزام تیمی از بازیگران ایران (زن و مرد) و سفیر و اوباش جمهوری اسلامی به برزیل برای دیدن بازیهای فوتبال در جام جهانی.
ابتدا به بحث ممنوعیت ورود زنان در هفته گذشته به ورزشگاه آزادی می پردازم. در جمعه گذشته زنان علاقمند به والیبال برای دیدن مسابقات والیبال در ایران به استادیوم آزادی رفته بودند، اما در آنجا با مامورین نیروی انتظامی مواجه شدند و ماموران نیروی انتظامی مانع ورود آنها به داخل سالن ورزشگاه شدند و تعدادی از زنان را هم دستگیر کردند. تعدادی از مردان معترض هم که به حمایت از ورود زنان به ورزشگاه با مامورین درگیر شده بودند، مورد ضرب و شتم قرار گرفته و بازداشت شدند. این مردان و زنان آزادیخواه و برابری طلب اعلام کردند که: حکومتی که نیمی از انسان یعنی زنان را از حقوق بدیهی محروم میکند، ما در مقابل این نابرابری و تبعیض ها تا گرفتن حقوق انسانی خود ایستادگی میکنیم . زنده باد این زنان و مردان برابری طلب!
زنان برای احقاق خواستهای خود و برابری زن و مرد پا پس نکشیده اند و دائما با رژیم مرتجع جمهوری اسلامی در کشمکش و تقابل بوده اند و در هفته گذشته نیز شاهد کشمکشی دیگر و ایستادگی زنان در مقابل رژیم زن ستیز اسلامی ایران بودیم. زنان هر روز نشان میدهند که علیه تبعیض و نابرابری اند! علیه آپارتاید جنسی اند! زنان نیمی از آن جامعه اند و این پیش پا افتاده ترین حق هر کسی که به ورزش علاقه دارد است که بتواند با رفتن به ورزشگاها، بازیهای ورزشی مورد علاقه اش را تماشا کند. زنان در ایران هم حق کامل استفاده از این امکانات و ورود به استادیوم ها را باید داشته باشند. اما رژیم زن ستیز و مرتجع جمهوری اسلامی با آپارتاید جنسی و با قوانین زن ستیز در تلاش برای سرکوب خواستهای زنان است و به انحاء مختلف مقابل آزادی و مطالبات برحق زنان می ایستد. اما زنان در مقابل رژِیم اسلامی ایستادگی میکنند و در تلاش مستمر برای عقب راندن جمهوری اسلامی هستند. اما دلیل ممنوعیت زنان به ورزشگاهها چیست؟ رژیم اسلامی که میداند جنبش آزادی زن در ایران دائما در کشمکش و ستیز با قوانین مردسالارانه و متحجر و زن ستیز است، هر روز با تصویب قوانین ضد زن و شدیدتر از پیش از فرستادن اوباش و خواهران زینب به داخل خیابانها علیه حجاب تا تصویب قوانین ضد زن، نشان از عجز و ترس رژیم برای مقابله با زنان و جنبش آزادی زن است. از اینرو است که هر روز رژیم عرصه را بخود تنگ تر میکند و با توحش، بازداشت و پرونده سازی کوچکترین مطالبات آنها را سرکوب میکند. راه ندادن زنان به میادین ورزشی و گرفتن یکی از پیش پاافتاده ترین حق زنان در این مقطع زمانی که زنان اعتراضات وسیعی را انجام داده اند فقط و فقط هراس رژیم از زنان است. آنها از شهامت و شجاعت تاریخی زنان بخوبی آگاه و در هراسند. زنان هیچ توهمی نه به سبز و نه به بنفش نه به سیاه و سفید رژیم اسلامی ضد زن ندارند. زنان خوب میدانند که رژیم اسلامی نمیتواند پاسخگوی هیچیک از خواستهای انسانی و برابری طلبانه و آزادیهای آنها باشد. به همین دلیل هم هر روز حکومت جنایتکار اسلامی لایحه و قانونی را در مجلس اوباش اسلامی طرح و تصویب میکنند.
در تقابل با این اعتراضات، فاطمه آلیا با وقاحت تمام از “کار زن، شوهر داری و بچه داری است نه دیدن والیبال مردان” سخن میگوید. تعداد دیگری از این اوباش و خواهران زینب ترهات دیگری میگویند! اما معلوم نیست خود آنها چرا خانه داری و بچه داری نمیکنند و در مجلس به چه کاری مشغولند؟ لابد شوهر داری!
پور محمدی وزیر دادگستری رژیم کپک زده اسلامی در گفتگو با رسانه های داخلی از جمله خبرگزاری دانشجویان ایران، ایسنا میگوید “حضور بانوان در برخی ورزشگاهها به تشدید ناهنجاریهای فرهنگی می انجامد و اینکه باید دید که ضوابط شرعی و دینی تا چه اندازه اجازه میدهد بانوان در ورزشگاهها حضور داشته باشند”. همچنین گفته که “در هر صورت دستورات دینی قابل گذشت و انعطاف نیست و درباره حضور در ورزشگاهها نیز رعایت مسایل دینی، فرهنگی و اخلاقی مهم است”. و با پررویی تمام هم اظهار نظر میکند در رابطه با هواداران زن خارجی، “آنها مشکلی از لحاظ دینی ندارند ما چرا برای آنها محدودیت آیجاد کنیم، خارجیها به ضوابطی که ما پایبندیم، پایبند نیستند و ما باید این ضوابط را رعایت کنیم”. باید به این مرتجع گفت که این شما هستید که مشکل دارید. جامعه ایران اسلامی نیست و شماها هستید که حکومت متحجر اسلامی را به جامعه حقنه کرده اید. شماها با همین “ضوابط دینی” مشغول دزدی های کلان و چپاولگری و گسترش فقر و اعتیاد و فحشا هستید!
برای اکثریت مردم در جامعه ایران این ضوابط و دین و شرع پشیزی برایشان ارزش ندارد و برایش تره هم خورد نمیکنند. جامعه ایران جامعه اسلامی نیست این را هر روز نشان میدهند. چرا اگر محدودیت برای زنان خارجی وجود ندارد و آنها مشکلی از لحاظ دینی ندارند، باید وقتی وارد ایران میشوند حجاب سر کنند؟ این تناقضات جمهوری اسلامی است و نه زنان و مردم. حکومت اسلامی در صدد کنترل جامعه و زنان است. اما نمیتواند و تاکنون نتوانسته است با سرکوب زنان آنها را در پستوی خانه ها محبوس کند.
روحانی این آخوند مرتجع از سر استیصال در روابط دیپلماتیک لبخند میزند اما به مردم در ایران چنگ و دندان نشان میدهد. اعدام های گسترده تر، شکنجه، قتل، کشتار، فقر، گرسنگی، اختناق، گرفتن شادیها و آزادی انسانها را بیش از سه دهه است بر مردم تحمیل کرده اند. از یکسو از ورود زنان به داخل ورزشگاهها جلوگیری میکنند و با خشونت و دستگیری مواجه میشوند، و از سوی دیگر گروه وسیعی از زنان و دختران سفیران و ارازل و اوباش اسلامی و تعدادی بازیگران “زن و مرد” را به برزیل برای دیدن بازیهای فوتبال جام جهانی در برزیل میفرستد! اما با این مانورها نمیتوانند برای رژیم بی اعتبارشان آبرو بخرند. جمهوری اسلامی میخواهد با سرکوب زنان قدرت کنترل خودش را تشدید کند. از طریق رسانه ها و آموزش خرافه در جامعه فرهنگ مرد سالار و ضد زن را تبلیغ و ترویج میکند تا این فرهنگ هر چه بیشتر در جامعه ریشه بدواند و مردان را وسیله ای برای سرکوب زنان کند. اما غافل از اینکه زنان پا پس نمیکشند، کوتاه نمی آیند و در کنار خود مردان آزادیخواه، مدرن، آگاه و برابری طلب را دارند.
باید در مقابل ارتجاع ضد زن اسلامی ایستاد. باید برای خواست آزادی و برابری زن و مرد مبارزه و اعتراض را گسترده ترکرد. باید مردان در کنار زنان از آزادیهای پایه ای متحدانه دفاع کنند. باید رژیم را وادار به عقب نشینی کرد و از دستیابی به کوچکترین مطالبات تا سرنگونی جمهوری اسلامی به اعتراض و مبارزه خود ادامه دهند.
به قول منصور حکمت، “اسلام بخشی از لمپنیزم در جامعه است” و با حقوق و آزادی زن در تناقض کامل است. زنده باد آزادی زن، نه به تبعیض و نابرابری، نه به آپارتاید جنسی!