جنبشهای اجتماعی، سیاست و تاکتیک ها ،سیویل سوسایتی، ان جی او، لابیسم، حقوق بشر، اصلاحات و رفرمیسم

به نقل از نشریه کمونیست ماهانه شماره ۵

گفتگو با آذر ماجدی

بخش مهمی از اپوزیسیون در ایران و کشورهای منطقه و همینطور جریانات چپ و فمینیست در اروپا فعالیت خود را در چهارچوب جامعه مدنی، حقوق بشر، ان جی اوها، لابیسم و حمایت از اصلاح طلبی حکومتی پیش میبرند. در میان برخی جریانات چپ این مضمون از فعالیت بعضا بعنوان روشهای “اجتماعی و غیر فرقه ای” معرفی میشود. در این گفتگو به  افقها و سیاست ها و تاکتیک های جنبش های اجتماعی متمایز میپردازیم.

کمونیست ماهانه:کمونیسم کارگری رابطه اهداف و اصول و سیاست و تاکتیک را چگونه تبیین میکند؟ انسجام در اصول و روش و تاکتیک چه اهمیتی دارد؟

آذر ماجدی: یکی از مبانی هویتی کمونیسم کارگری رابطه اصولی میان استراتژی و تاکتیک است. تاکتیک نزد کمونیسم کارگری با اهداف و اصول پایه ای آن باید همخوانی داشته باشد. بدین ترتیب کمونیسم کارگری از نظر سیاسی، استراتژیک و تاکتیک یک دیدگاه کاملا منسجم است. در حقیقت این یکی از ویژگی های کمونیسم کارگری در قیاس با سایر جریانات کمونیستی غیر کارگری است.

طی تاریخ جریانات کمونیستی بورژوایی متعددی وجود داشته اند که در زبان بر کمونیسم و انقلاب کارگری پای می فشردند و در عمل، از سوراخ تاکتیک، مدافع ارتجاعی ترین و راست ترین سیاست ها می شدند. تاکتیک برای این دسته کمونیست ها یعنی اپورتونیسم، یعنی ابن الوقت بودن، یعنی بی اصولی، یعنی دنبال کردن سیاستی متناقض با کمونیسم. اما تاکتیک برای کمونیسم کارگری یعنی اتخاذ سیاست هایی که ضمن همخوانی کامل با روش ها و ایده های کمونیستی و انسانی، کمونیسم را در سیاست و عمل به استراتژی انقلاب کارگری و سرنگونی سرمایه داری نزدیک تر می سازد. نزد کمونیسم کارگری در تقابل کامل با جریانات کمونیسم غیر کارگری شعار “هدف وسیله را توجیه نمی کند” طرح و تاکید شده است.

در سمینار کمونیسم کارگری ۲ در انجمن مارکس بتاریخ مارس ۲۰۰۰منصور حکمت مشخصا درباره جایگاه تاکتیک نزد کمونیسم کارگری صحبت می کند. بعنوان یکی از مبانی پایه ای کمونیسم کارگری بر مساله همخوانی تاکتیک با اصول کمونیسم کارگری و استراتژی تاکید می کند. در نقد کمونیسم بورژوایی که چگونه تاکتیک برایش هر نوع بی پرنسیپی را توجیه می کند، از این سخن می گوید که تاکتیک نزد کمونیسم کارگری همواره در تطابق کامل با اصول قرار دارد. صریحا اعلام می کند: “در تفکر ما تاکتیک نمیتواند با اصول مغایر باشد. …عدم تناقض تاکتیک و استراتژی و خوانایی تاکتیک و استراتژی یک جنبه هویتی ما است.”

و در جایی دیگر در همین رابطه مثالی برای توضیح این اصل پایه ای می زند که بسیار گویا و جالب توجه است. می گوید اگر در یک جنگ حتی برای ما مسجل باشد که با بمباران ده مقابل می توانیم به پیروزی برسیم، از این کار بدلایل پایبندی مان به اصول انسانی اجتناب می کنیم. قصد منصور حکمت در قرار دادن این مبحث در زمره مبانی کمونیسم کارگری و ارائه این مثال معین، تاکید بر تفاوت کمونیسم کارگری با کمونیسم های غیر کارگری است که هر نوع بی اصولی را به بهانه تاکتیک توجیه کرده و می کنند.

برای کمونیسم بورژوایی چه ورژن بین المللی آن و چه ورژن “وطنی” آن، تاکتیک همواره بمعنای “پولتیک زدن” است. هر وقت از تاکتیک و “تحلیل مشخص از شرایط مشخص” صحبت می کنند، کاسه ای زیر نیم کاسه دارند. نیت شان انداختن یک سیاست راست، ارتجاعی، ضد کمونیستی تحت نام کمونیسم به خلق الله است. حزب توده در تبعیت از پدران کمونیسم پرو سویتی خویش، در این نوع پولتیک زدن ید طولایی دارد. سازمان های چپ پوپولیست “وطنی” جز اینگونه تاکتیک زدن کار دیگری نکرده و نمی کنند. دفاع از خمینی بعنوان «قهرمان جبهه ضد امپریالیست»، حمایت از رژیم اسلامی در جنگ علیه دشمن خارجی، سکوت در مقابل سیاست های زن ستیزانه رژیم اسلامی، دفاع از خاتمی و جریان ۲ خردادی، دفاع از جنبش «سبز»، اینها صرفا نمونه هایی از اینگونه تاکتیک گرایی است.

کمونیست ماهانه: بدنبال پایان جنگ سرد موجی از طرفداری از بازار و دمکراسی آغاز شد. این موج در مراحل بعدی به یک همزیستی سیاسی با نظم موجود رسید و روشها و قالب ها و ادبیات سیاسی  خاصی را در قلمرو سیاست ایران و منطقه وارد کرد. مبارزه برای حقوق مدنی و اصلاحات از طریق انتخابات، فعالیت در چهارچوب ان جی اوها، لابیسم بعنوان یک روش اعمال فشار در تحقق اهداف مورد نظر از جمله چهارچوبهای این نوع نگرش اند. نقد عمومی شما بعنوان یک مارکسیست و کمونیست کارگری به این چهارچوب ها چیست؟

آذر ماجدی: در پایان جنگ سرد و سقوط شوروی، بسیاری از جریانات سابق “کمونیست” یکشبه نام خود را از کمونیست به رفرمیست و دموکرات تغییر دادند. دموکراسی، احترام به آن بعنوان یک آرمان در راس مطالبات و اهداف آنها قرار گرفت. لیکن لازم به اشاره است که در واقعیت امر اهداف و سیاست آنها در عمل راست تر نشد. چنین جریاناتی ممکن است در برنامه خود از انقلاب سوسیالیستی دفاع می کردند، اما در عمل یک سیاست رفرمیستی را پی می گرفتند. ظاهرا نزد آنها شرایط “عینی” یا “ذهنی” هیچگاه برای انقلاب کارگری، سرنگونی سرمایه داری و استقرار سوسیالیسم آماده نبود. از قضا چنین جریاناتی بودند که بنام تاکتیک و تحلیل مشخص از شرایط مشخص هر روزه از یک سیاست راست و رفرمیستی به یک سیاست راست دیگر در میغلطیدند. با سقوط شوروی اتفاقی که افتاد در برنامه و در زبان هم سوسیالیسم حاشیه ای شد و رفرم در نظام سرمایه داری و “دموکراسی واقعی” جای آنرا گرفت.

حاصل این تحول تغییرات پایه ای در جنبش های اجتماعی است. بتدریج اشکال کلاسیک مبارزه و تلاش برای تغییر، ایجاد اتحاد و تشکل در صفوف انسان های تحت ستم، سازماندهی اعتراضات جمعی و توده ای، بیک معنا سازماندهی فشار از پایین، مطلوبیت خود را از دست داده است. روند در دو دهه اخیر بسوی تشکیل ان جی او ها بوده است. سیویل سوسایتی (جامعه مدنی) به کلام روز بدل شده است. فعالین به تجمع در این قالبها روی آور شده اند. ماهیت چنین سازمان هایی مبارزه توده ای، تلاش برای سازماندهی و تشکل وسیع و توده ای، مبارزه و اعتراض را عملا نفی می کند. لابیسم و دادخواهی بردن به عاملین، آمرین و توجیه کنندگان ستم و نظام حاکم، روش اصلی اینگونه سازمانیابی است. بورژوازی تلاش سیاسی – ایدئولوژیک بسیاری برای مطلوب جلوه دادن این روش بکار بسته است. این روش در بسیاری جوامع عملا فعالیت و سازمانیابی توده ای را منتفی کرده است. بجای تشکیل احزاب سیاسی، اتحادیه های کارگری، سازمان های سیاسی برای خواستهای معین، ان جی او تشکیل می شود. ان جی او بنا بتعریف یک نهاد رفرمیستی – لابیستی است. تا آنجا که به ایران و کشورهای منطقه مربوط می شود، وابستگی مالی این نهادها به سازمان های بین المللی تاثیرات مخرب بیشتری بر روند حرکت و مبارزه جنبش های اجتماعی گذاشته است. دیگر خواست و هدف و برنامۀ تعدادی فعال برنامه و پلاتفرم یک سازمان را تعیین نمی کند؛ پروژه ای که قادر به دریافت کمک مالی از جانب سازمان های خیریه یا حقوق بشری بین المللی یا دولتها باشد، برنامه و پلاتفرم این نهاد را تعیین می کند. کافیست چند فعال رادیکال را مدتی در چنین نهادی سازمان دهید تا کاملا بشکل یک لابیست حرفه ای درآیند.

در اینجا گذرا به یک تجربه در این زمینه اشاره می کنم. ۵ سال پیش در یک کنفرانس بین المللی برای حقوق زن، صلح و علیه میلیتاریسم در مقدونیه شرکت کردم. بحث های جالبی از طرف برخی سخنرانان طرح شد. اما در کمال تعجب متوجه شدم که موضوع یکی از پانل ها چگونگی دریافت کمک مالی از نهادهای بین المللی است. دو سه زن جوان کت و دامن پوش پشت میکروفون حاضر شدند و درسی به جمع دادند. در اینجا کنفرانس بیشتر به یک کنفرانس بازرگانی شباهت پیدا کرد تا کنفرانسی درباره حقوق زن!

کمونیسم کارگری نقد عمیق و رادیکالی به دموکراسی دارد. متوسل شدن به انتخابات و نهادهای دموکراسی برای رسیدن به خواستها پوچ و بیهوده است. اینکه در شرایطی یک حزب و جریان کمونیستی کارگری نهاد های دموکراسی را مورد استفاده قرار دهد کاملا به میزان قدرت این جریان بستگی دارد. در شرایطی یک حزب قوی کمونیستی کارگری ممکن است فعالیت لابیستی هم انجام دهد، لیکن تبدیل لابیسم به یک وجه ثابت و دائم فعالیت افتادن به دام دموکراسی و رفرمیسم است. لابیسم در چنین شرایطی صرفا اعتبار نهادهای بورژوایی، دولتهای بورژوایی و دموکراسی را نزد مردم و طبقه کارگر بالا می برد. کمونیسم کارگری از این روش نه تنها سود نمی برد بلکه زیان می بیند. در شرایطی استفاد از لابیسم بعنوان تاکتیک برای یک حزب کمونیستی با قدرت می تواند روشی موثر باشد. در چنین شرایطی، از موضع قدرت در کنار نهادهای بورژوازی قرار گرفتن می تواند بنفع ارتقاء اعتبار سیاسی – اجتماعی حزب مزبور و افشای بورژوازی باشد. لیکن توسل به لابیسم بعنوان یک روش روتین و برای طلب کمک و دادخواهی صرفا به زیان کمونیسم و بنفع ارتقاء اعتبار نهادهای بورژوایی تمام می شود.

کمونیست ماهانه: وقتی با فعالین دمکراسی خواه در جنبش های مختلف روبرو میشوید، از تناسب قوا و شرایط مبارزه شان سخن میگویند. استدلال میکنند که در این تناسب قوا تنها از این شیوه ها و یا لااقل فعلا از این طریق میتوان برای هر درجه از بهبود مبارزه کرد. اولا نقد شما به این دیدگاه چیست و ثانیا آیا اصولا درک تناسب قوا در روش برخورد کمونیست ها و اتخاد سیاست و تاکتیک جائی دارد؟

آذر ماجدی: اختناق، استبداد و توازن قوا فاکتورهایی مهم  در سازمانیابی جنبش های اجتماعی و تعیین روش و تاکتیک مبارزاتی است. این فاکتورها را باید شناخت و ویژگی هر شرایطی را بروشنی تحلیل کرد. این از الفبای مبارزاتی است. کمونیسم کارگری پا بر زمین دارد و این فاکتورها را کاملا در نظر می گیرد. لیکن برای جریانات اصلاح طلب این فاکتورها به یک فتیش بدل می شود. این فاکتورها عملا  بهانه ای می شود برای ممانعت از مبارزه رادیکال؛ تقلیل خواستهای مردم و تلاش برای تسلیم آنها به تکه نانی که بورژوازی جلوی آنها پرتاب می کند؛ برای اصلاح طلبان مبارزه برای اصلاحات در شرایط اختناق یک وسیله برای رسیدن به یک شرایط آزادتر برای پیشبرد وسیعتر مبارزه نیست؛ یک اصل و هدف در خود است.

برای کمونیسم کارگری هدف تغییر توازن قوا بنفع مردم، بنفع طبقه کارگر و انقلاب کارگری است. سازماندهی برای عقب راندن دولت، کاهش اختناق یکی از ارکان فعالیت سیاسی کمونیستی است. مبارزۀ کمونیستی در شرایط اختناق کار پیچیده ای است. تلاش برای ایجاد پلاتفرم های علنی برای مبارزه و در عین حال پیشبرد مبارزۀ مخفی در میان طبقه کارگر، کمونیستها، و در جنبش های اجتماعی یک امر مهم کمونیسم کارگری است. از مباحث مهم سازماندهی نزد کمونیسم کارگری “تلفیق کار مخفی و علنی” است.

لیکن فعالین اصلاح طلب شرایط اختناق و استبداد را ثابت و دائمی فرض می کنند و می کوشند خود را با آن وفق دهند؛ می کوشند در همان چارچوب اصلاحاتی ایجاد کنند. برای آنها این اصلاحات یک هدف در خود است. لذا هر گونه سازش برایشان موجه و قابل و قبول است. و باین ترتیب خواسته یا ناخواسته می کوشند خواستهای مردم را یا عناصر یک جنبش اجتماعی معین را تقلیل دهند؛ به کمتر راضی شان کنند. باین گونه است که اینگونه نهادهای اصلاح طلب عملا در خدمت حکومت ارتجاع و اختناق قرار می گیرند.

زمانیکه با این افراد از تغییر شرایط و توازن قوا بنفع مردم و پیشبرد مبارزه رادیکالتر صحبت می کنید، در بهترین حالت شما را یک ایده آلیست و در بدترین حالت یک انسان هپروتی ارزیابی می کنند. در کنفرانسی که اخیرا در بلژیک در مورد وضعیت زنان در کشورهای منطقه بویژه سوریه شرکت داشتم این مبحث بطرق مختلف مطرح شد. برخی کاملا این شرایط را توجیه سیاستهای راست خود قرار می دادند و بودند فعالینی که به این استدلال تسلیم شده بودند. بنظر من مبحث رابطه انقلاب و اصلاحات نزد کمونیسم کارگری کاملا پاسخگو و راهگشا است. اما برای اعمال آن و در عمل جلب این فعالین نیاز به یک حزب کمونیستی کارگری فعال و اجتماعی است.

کمونیست ماهانه: نقد شما به لابیسم که دیگر امروز به جزئی از سیاست و روش عملی بسیاری از نیروها و جنبش ها تبدیل شده است چیست؟ برای جنبش کمونیستی کارگری کار لابیستی چه مکان و جایگاهی دارد؟

آذر ماجدی: در پاسخ به سوالی در بالا تا حدودی به این مقوله اشاره کردم. لابیسم روش و سبک کار کمونیستی نیست. سوال اینست که یک جریان کمونیستی چه حاصلی از فعالیت لابیستی بدست می آورد؟ باید دید زمانیکه یک حزب کمونیستی فعالیت لابیستی را بعنوان یک روش فعالیت انتخاب می کند، چه کسی سود می برد؟ کمونیسم و مبارزه سوسیالیستی؟ یا نهاد دموکراسی بورژوایی؟

نهادهای ان جی او از طریق لابیسم برای تغییر قوانین تلاش می کنند. تغییر یک تبصره در یک قانون دستاورد بزرگی نزد بسیاری از این ان جی او ها محسوب می شود. هم اکنون در منطقه بسیاری از این ان جی او ها وجود دارند که برای حقوق زن مبارزه می کنند. تمام هدفشان تغییر قوانینی بنفع حقوق زن است. و زمانیکه به حاصل مبارزه شان نگاه می کیند، متوجه می شوید که در بهترین حالت طی ده سال توانسته اند دولت را قانع کنند که بیانیه علیه تبعیض جنسی سازمان ملل را امضاء کند. اما در دنیای واقعی حتی امضای این بیانیه کوچکترین تغییری در موقعیت زنان ایجاد نمی کند. حداکثر تغییر ایجاد نان و نوایی برای برخی زنان طبقات بالا است. این اغراق نیست. واقعیت است. اخیرا پس از سه سال فعالیت مستمر و صرف انرژی و هزینه بسیار در عراق یک قانونی بنفع حقوق زنان تصویب شد که در واقع امر شبیه قوانین زمان حکومت صدام حسین است. این را این نهاد های ان جی او با افتخار جشن گرفته بودند. آیا این آن چیزی است که جامعه عراق و توده زنان در این جامعه خواهان آنند؟  از بحث دور نشوم. سویل سوسایتی و لابیسم کاملا بهم گره خورده اند و انسان ناگزیر از یکی که حرف می زند باید به دیگری هم بپردازد.

اما ایجاد اصلاحات برای کمونیسم کارگری از طریق لابیسم پیش برده نمی شود. از طریق مبارزه و سازماندهی اجتماعی و ایجاد یا تقویت یک جنبش اجتماعی است که با مبارزه خود از پایین حکومت را مجبور به تغییر و تسلیم می کند. یک حاصل بلافاصل چنین شیوه ای اینست که تغییری که در نتیجه مبارزۀ اجتماعی حاصل می شود فرمال نیست. جامعه ای که برای تغییر به تحرک آمده و آنرا به حکومت تحمیل کرده است، تغییر را بسرعت درونی می کند. اما تغییر حقوقی از طریق لابیسم درون دالان ها و دفاتر محبوس می ماند.

بعضا برخی جریانات کمونیستی ایران برای تحمیل فشار به رژیم اسلامی متوسل به لابیسم می شوند. چنین فعالیت هایی بندرت تاثیر گذار است. باز تکرار می کنم: تصمیم در مورد استفاده از روش لابیستی کاملا به میزان قدرت و موقعیت حزب کمونیستی بستگی دارد. یک حزب قوی که یک پای قدرت است می تواند بشیوه ای عمل کند که یک حزب با قدرت کم نمی تواند. اما روشن است که لابیسم هیچ ربطی به فعالیت از نوع حزب و جامعه ای کمونیسم کارگری ندارد.

کمونیست ماهانه: ان جی اوها یا سازمانها و نهادهای غیر دولتی، دوره ای در ایران بویژه در دوره دو خرداد بدرجه ای امکان فعالیت پیدا کردند. فعالیت در چهارچوب ان جی او و قانون طبقه حاکم با فعالیت در چهارچوبهای “علنی – “قانونی” چه تفاوتی دارد؟ کمونیست ها، انقلابیون و فعالین جنبش های اجتماعی این تمایز را در نظر و عمل چگونه باید پیش ببرند؟

آذر ماجدی: آنچه در مبحث سازماندهی کمونیستی “تلفیق مبارزه مخفی و علنی” نام گرفته است می توان گفت که یکی از پیچیده ترین سیاستهای پراتیک کمونیستی است. تشخیص توازن قوا، حفظ نیرو ضمن پیشبرد مبارزه و تحمیل عقب نشینی به حکومت بورژوایی، درک عمیق سیاسی و بصیرت بسیاری طلب می کند. اما رهبران عملی رادیکال سوسیالیست طبقه کارگر در مبارزه روزمره این سیاست را به پیش می برند. سازماندهی یک اعتصاب یا اعتراض کارگری چنین پراتیکی را طلب می کند. سازماندهی یک اعتصاب کارگری در شرایط اختناق بورژوایی میزان بالایی از تلفیق کار مخفی و علنی را طلب می کند.

در جنبش های دیگر هم می توان این پراتیک را به پیش برد. در جنبش آزادی زن، حقوق کودک، جنبش دانشجویی، جوانان و حتی ادبی. فعالین رادیکال سوسیالیست با تشکیل هسته هایی می توانند آغازگر یک حرکت عمومی و علنی باشند. سازمان آزادی زن، فرضا، فراخوان تشکیل جمع های آزادی زن را داده است. می توان در محله، در محل کار، دانشگاه یا مدرسه دور هم جمع شد و در مورد حقوق زن و مساله زن جلسات تبادل نظر گذاشت؛ با این ایده سازماندهی کرد و آمادگی برای اعتراضات علنی لازم را بوجود آورد. در جنبش دانشجویی هم بهمین منوال. مساله اینجاست که فرهنگ ان جی او سازی و سویل سوسایتی آنچنان بر جامعه حاکم شده است که هر فعالی که به سازمانیابی یا فعالیت می اندیشد، به پیشبرد امرش از طریق اینگونه سازمانیابی می رسد. بنظر من هر جنبشی شکل سازمانیابی خود را دارد. می توان با زمان بجلو رفت و انطباق یافت. فرضا در شرایط کنونی می توان از پوشش ان جی او استفاده کرد، اما باید آگاه بود که شکل سازمانی فقط شکل یا فرمال نیست، خصوصیات معینی دارد که این خصوصیات بناگزیر خود را بر فعالیت ما تحمیل می کند. این ظرافت را باید شناخت. مبارزه برای یک خواست معین را می توان از طریق ان جی او که فعالیتش عمدتا لابیستی است پیش برد، یا از طریق سازماندهی محلی- اجتماعی. یک مبارزه رادیکال-کمونیستی نمی تواند با شکل فعالیت ان جی او و لابیسم به اهدافش نایل آید.

کمونیست ماهانه: حزب حکمتیست و کمونیسم کارگری بر فعالیتهای اجتماعی تاکید دارد. بحث “حزب و جامعه” عنوان عمومی این نگرش و چهارچوب است. برخی ممکن است بگویند در شرایط اختناق ترجمه “حزب و جامعه” فعالیت در قالب ان جی او یا قانونگرائی است و یا در کشورهای غربی چهارچوبهای حقوق بشری و لابیسم گوشه ای از بحث “حزب و جامعه” است. شما چه فکر میکنید؟

آذر ماجدی:”حزب و جامعه” یکی از ارکان استراتژیک کمونیسم کارگری است. منصور حکمت بدنبال طرح مبحث حزب و قدرت سیاسی در کنگرۀ دوم حزب در سال ۱۹۹۸ مبحث حزب و جامعه را طرح کرد و کوشید که این تفکر و روش نوین را در حزب جاری کند. کمونیسم سنتا اجتماعی بوده است و در متن تحولات و سوخت و سازهای اجتماعی قرار داشته است. لیکن سرکوب خشن بورژوایی و اختناق، کمونیست ها را به حاشیه جامعه رانده است. طی زمان این فعالیت حاشیه ای به هویت کمونیسم بدل شده است. منصور حکمت در پی یافتن علل بی تاثیری کمونیسم بعنوان یک جریان اصلی سیاسی – اجتماعی در قدرت سیاسی، کمونیسم کارگری را بعنوان نه تنها یک تفکر و ایدئولوژی نوین، بلکه یک جنبش اجتماعی طرح نمود. مبحث حزب و قدرت سیاسی و حزب و جامعه در روند تکوین تئوری و پراتیک کمونیسم کارگری از طرف منصور حکمت تبیین شد.

این مقدمه لازم بود تا بتوان تفاوت ماهوی فعالیت از نوع حزب و جامعه ای مد نظر منصور حکمت و فعالیت های قانونگرایانه، ان جی او، سویل سوسایتی و لابیسم را بهتر نشان داد. سازمانهای قانونگرا همواره در اوج اختناق بورژوایی هم موجود بوده اند. مبارزه با توسل به قانون برای برخی اصلاحات روش رفرمیسم بوده و هست. مبحث حزب و جامعه از این نظر کاملا متفاوت است. کلید مساله که منصور حکمت بروشنی بر آن می کوبد “توده ای کردن رادیکالیسم و ماکزیمالیسم” کمونیستی است. این آن وجه مهم و تعیین کننده است که سنتا از جانب جریانات چپ نادیده گرفته شده و هنوز نیز نادیده گرفته می شود. چپ سنتا اجتماعی شدن را بمعنای راست شدن و تقلیل آرمانها و رادیکالیسسم کمونیستی فهمیده است.برای روشن تر شدن بحث به نقلی قولی از منصور حکمت در این مورد توجه کنید:

“در کنگره دوم اشاره کردم که تاریخا احزاب چپ وقتى خواسته اند اجتماعى بشوند و در ابعادى اجتماعى ظاهر بشوند، به راست چرخیده اند. اینطور توجیه کرده اند که جامعه راست تر از آنهاست و اگر راى میخواهند باید به راست بچرخند. و البته تاریخا هم در این کار شکست خورده اند. ممکن است یک نماینده از یک حزب رادیکال چپ براى یک دوره به مجلس رفته باشد، اما همان یک نفر را هم دور بعد پرونده اش را زیر بغلش زده اند و روانه اش کرده اند که برود. ما یکى از معدود سازمانهاى کمونیستى بعد از بلشویکها هستیم که میخواهد روى رادیکالیسم و ماکزیمالیسمش توده اى بشود. سازمانى که اتفاقا میخواهد ماکزیمالیسم و کمونیسم را توده اى و اجتماعى کند. میخواهد آرمانها و ایده انقلاب کمونیستى اش را ببرد و توده اى و اجتماعى کند. میخواهد حرف آخرش در مورد مذهب را به حرف جامعه بدل کند. ما کسانى هستیم که معتقدیم باید این کمونیسم بى تخفیف را توده اى و اجتماعى کنیم.” (حزب و جامعه: از گروه فشار تا حزب سیاسی(*

کمونیست ماهانه: اصلاحات و مبارزه برای رفرم و انقلاب برای تغییر بنیادی از کانسپت های اساسی کمونیسم کارگری است. کمونیسم کارگری در تقابل با سیاست و تاکتیک جنبشهای دیگر، نقد سیاسی و عملی خود را چگونه در بحث اصلاحات و انقلاب تبیین میکند؟

آذر ماجدی: هدف اصلی و فوری کمونیسم کارگری سازماندهی یک انقلاب اجتماعی، انقلاب کارگری برای سرنگونی سرمایه داری و ایجاد یک جامعه سوسیالیستی است. کمونیسم کارگری بطور روزمره در جهت تحقق این هدف مبارزه می کند. اما این بهیچوجه باین معنا نیست که کمونیسم کارگری به مبارزه برای ایجاد اصلاح و بهبود در زندگی طبقه کارگر و توده های زحمتکش جامعه بی تفاوت است یا آنرا با مبارزه برای سازماندهی انقلاب اجتماعی در تناقض می بیند. برعکس، از نظر کمونیسم کارگری هر چه آزادی های سیاسی در جامعه وسیعتر باشد، بهر میزان که طبقه کارگر از رفاه و حرمت بیشتری برخوردار باشد، مبارزه برای سازماندهی انقلاب اجتماعی سهل تر و در دسترس تر خواهد بود. لذا کمونیسم کارگری کاملا خود را در مبارزه هر روزه طبقه کارگر و توده های زحمتکش برای ایجاد بهبود و اصلاحات شریک می داند و دخالتگری در این مبارزه را بعنوان یک وظیفه اساسی خود می شناسد.

تفاوت کمونیسم کارگری با رفرمیسم در بی توجهی کمونیسم کارگری به اصلاحات نیست؛ بلکه در اینست که کمونیسم کارگری خود را به مقدرات و “امکانات” سرمایه و بورژوازی محدود نمی کند و خواستهای خود را تقلیل نمی دهد. امر ما ایجاد بهبود واقعی در زندگی مردم است و برای همین امر مبارزه می کنیم. بعلاوه، کمونیسم کارگری دائما عدم تمایل و توانایی سرمایه و بورژوازی برای ایجاد بهبود را به طبقه کارگر یادآور می شود. بصراحت و روشنی اعلام می کند که سرمایه نمی تواند یک زندگی مرفه و آزاد را برای بخش عظیم مردم تامین کند. بعلاوه، هر بهبود ناچیزی هم که در نتیجه مبارزه حاصل می شود، موقت است و بمحض تغییر توازن قوا بازپس گرفته خواهد شد. ما افق رفرمیستی را نقد و افشاء می کنیم. لیکن برای ایجاد بهبود مبارزه می کنیم. مبارزه برای سازماندهی انقلاب اجتماعی از همین کانال می گذرد.**

کمونیست ماهانه: چگونه میتوان رادیکال و اجتماعی بود و بعبارتی دیگر چگونه باید رادیکالیسم را توده ای و اجتماعی کرد؟

آذر ماجدی: مبارزه برای ایجاد تغییر و بهبود در جامعه و زندگی مردم کارگر و زحمتکش یک رکن فعالیت کمونیسم کارگری است. ما باید در این مبارزه دخالت فعال داشته باشیم. کمونیسم کارگری ضمن مبارزه فعال برای ایجاد اصلاحات و بهبود، نقد سرمایه و بورژوازی و افشای عجز آن در ایجاد اصلاحات عمیق، پایه ای و پایدار را در راس فعالیت خود قرار می دهد. ما، همانگونه که در پاسخ به سوالات بالا اشاره شد، خود را تسلیم توازن قوا و شرایط “عینی” موجود نمی کنیم. نمی نشینیم چرتکه بیاندازیم که چه میزان اصلاحات در هر شرایطی از نظر بورژوازی امکانپذیر است و خود را با آن منطبق کنیم؛ این روش فعالیت اتحادیه های کارگری و ان جی او هاست. بیک معنا این تشکلات نقش مشاور بورژوازی را ایفاء می کنند.

 

* برای روشن تر شدن بحث بخشی از بحث منصور حکمت درباره مبحث حزب و قدرت سیاسی و حزب و جامعه را نقل می کنیم:

“مباحث “حزب و جامعه” و “حزب و قدرت سیاسى” از نظر من مباحثى هستند که میکوشند موانع تبدیل شدن حزب کمونیست کارگرى به یک حزب تمام عیار سیاسى را بشناسانند و از سر راه بردارند…  وظیفه ما ایجاد یک حزب سیاسى کمونیستى کارگرى است. در طول این بیست سال ما نشریات مارکسیستى ایجاد کرده ایم، پرچم آرمانها و برنامه هاى کمونیستى را برافراشته ایم، سازمانهاى کوچک و بزرگ ساخته ایم، تبلیغ و تروج کمونیستى کرده ایم، مبارزه مخفى و علنى و مسلحانه کرده ایم. اما وظیفه ما ایجاد یک حزب سیاسى است که در مرکز جدال قدرت در جامعه پرچم کارگر، پرچم مساوات طلبى و آزادى خواهى را بلند کند و بطور عینى یکسوى این جدال باشد و شانس پیروزى در این جدال سیاسى را داشته باشد. کمونیسم بر سر تغییر است. و تغییر جامعه بورژوایى ایجاب میکند که طبقه کارگر در جدال قدرت پیروز شود.” .. .

“اما آنچه که به فعالیت کمونیستى ما معنى مى بخشد، دقیقا همین ایجاد یک حزب کمونیستى کارگرى است که در مقیاس کل جامعه، در صحنه جدال بر سر تعیین تکلیف قدرت سیاسى در جامعه، قد علم کند. حزبى که کارگر، و هر انسان مدافع آزادى و برابرى، بتواند به آن بپیوندد و مطمئن باشد که از طریق آن میتواند عملا و واقعا بر جامعه خود، محیط پیرامون خود و بر سرنوشت انسانهاى معاصر خود تاثیر بگذارد.”

“اگر یک چیز بخواهد جوهر مشترک مراحل مختلف فعالیت ما را در این بیست سال بیان کند، تلاش براى شکل دادن به یک کمونیسم کارگرى است که نه در حاشیه جامعه، بلکه در مرکز سیاست در جامعه، در متن جنگ قدرت، طبقه کارگر را به میدان بکشد و نمایندگى کند.”

“اگر کسب قدرت مساله ماست، اولین سوال این است:مکانیسم هاى اجتماعى کسب قدرت، مکانیسم هاى قوى شدن و در قلمرو سیاسى پیروز شدن، در جامعه معاصر چیست. این بحث خیلى ملموسى است. بگذارید بپرسیم در این دنیا چگونه میشود انسانهاى زیاد را مخاطب قرار داد، چگونه میشود انسانهاى زیاد را متحد و متشکل کرد، چگونه میتوان جنبشى ساخت که بر افکار انسانها در مقیاس وسیع تاثیر بگذارد. چگونه میتوان به جنگ آراء حاکم رفت. این آراء حاکم در جهان امروز چگونه ساخته میشود و به مردم باورانده میشود. مکانیسم هایش چیست و چگونه میتوان به جنگ اینها رفت. چگونه میتوان در جهانى با این مشخصات تولیدى، سیاسى، نظامى، انفورماتیک، فرهنگى، آموزشى، قدرتى شد که میتواند بر زندگى و اراده میلیونها نفر عضو طبقه کارگر، توده وسیع مردمى که آزادى و برابرى میخواهند، تاثیر بگذارد و به میدانشان بکشد و به سمت درست هدایتشان کند؟ اگر حزب سیاسى کمونیستى کارگرى بخواهد کارى در این دنیا صورت بدهد، باید قوى باشد. باید قوى بشود، باید آنقدر قوى بشود که بورژوازى امروز را در جهان خود او شکست بدهد. این حرف قدیمى مارکس است که براى تغییر یک چیز، حتى براى نابود کردنش، باید دانست که چگونه کار میکند. باید قوانین حرکتش را شناخت. این ما نیستیم که تصمیم میگیریم چگونه میتوان در جهان امروز به یک نیروى قدرتمند سیاسى تبدیل شد. خود جامعه بنا بر مشخصاتش مکانیسم هاى زیر و رو شدن خود را نیز تعریف میکند. باید این مکانیسم ها را شناخت. مکانیزم هایى که اجازه میدهد ما، جنبش و حزب کمونیسم کارگرى، رشد کنیم، نفوذ پیدا کنیم، نیرو جمع کنیم، به انقلاب بکشانیم، قدرت را از دستشان درآوریم، برنامه مان را پیاده کنیم.

وقتى از مکانيسم هاى خود جامعه صحبت ميکنم منظورم مکانيسم هاى قانونى جامعه نيست. قيام و انقلاب مکانيسمهاى جامعه معاصر است براى تغيير. خيزش، شورش، جنگ، مکانيسم هاى جامعه معاصر است براى تغییر.” (حزب و جامعه: از گروه فشار تا حزب سیاسی.)

** یک منبع مهم برای درک اهمیت و رابطه انقلاب و اصلاحات نزد کمونیسم کارگری برنامه “یک دنیای بهتر” ، برنامه کمونیسم کار گری است. در اینجا این بخش از برنامه را نقل می کنیم:

“انقلاب و اصلاحات

سازماندهى انقلاب اجتماعى طبقه کارگر امر فورى جنبش کمونيسم کارگرى است، انقلابى که کل مناسبات استثمارگر سرمايه دارى را واژگون ميکند و به مصائب و مشقات ناشى از اين نظام خاتمه ميدهد. برنامه ما، برقرارى فورى يک جامعه کمونيستى است. جامعه اى بدون تقسيم طبقاتى، بدون مالکيت خصوصى بر وسائل توليد، بدون مزدبگيرى و بدون دولت. يک جامعه آزاد انسانى متکى بر اشتراک همگان در ثروت جامعه و در تعيين مسير و سرنوشت آن. جامعه کمونيستى همين امروز قابل پياده شدن است. اما آن انقلاب عظيم کارگرى اى که بايد اين جامعه آزاد را متحقق کند، بمجرد اراده حزب کمونيست کارگرى رخ نميدهد. اين يک حرکت وسيع طبقاتى و اجتماعى است که بايد در ابعاد و اشکال مختلف سازمان يابد. موانع گوناگونى بايد از سر راه آن کنار زده شوند. اين تلاش فلسفه وجودى حزب کمونيست کارگرى و مضمون فعاليت هر روزه آن را تشکيل ميدهد. اما در همان حال که اين مبارزه براى سازماندهى انقلاب کارگرى جريان دارد، ميلياردها انسان همچنان در تکاپوى هر روزه براى تامين معاش و آسايش خود در متن يک جهان سرمايه دارى اند. مبارزه انقلابى براى برپايى يک دنياى نو، از تلاش هر روزه براى بهبود وضعيت زندگى مادى و معنوى بشريت کارگر در همين دنياى موجود جدايى پذير نيست.

از نظر سياسى، کمونيسم کارگرى نه فقط سازماندهى انقلاب عليه نظام موجود را با تلاش براى تحميل اصلاحات هرچه وسيع تر به آن در تناقض نميبيند، بلکه حضور در هر دو جبهه مبارزه را شرط حياتى پيروزى نهايى طبقه کارگر ميداند. انقلاب کارگرى انقلابى از سر فقر و استيصال و ناچارى اوضاع کارگران نيست. انقلابى مبتنى بر آگاهى و آمادگى مادى و معنوى طبقه کارگر است. هرچه توده مردم کارگر از آزادى هاى سياسى وسيع ترى برخوردار باشند، هرچه شخصيت و حرمت مردم بطور کلى و طبقه کارگر بطور اخص در جامعه تثبيت شده تر باشد، هرچه طبقه کارگر از رفاه و امنيت اقتصادى بيشترى برخوردار باشد و بطور کلى هرچه مبارزات کارگرى و آزاديخواهانه موازين سياسى و رفاهى و مدنى پيشروترى را به جامعه بورژوايى تحميل کرده باشند، به همان درجه شرايط براى انقلاب کارگرى عليه کليت سرمايه دارى آماده تر و پيروزى اين انقلاب قاطعانه تر و همه جانبه تر خواهد بود. جنبش کمونيسم کارگرى در صف مقدم هر مبارزه براى اصلاح موازين جامعه موجود به نفع مردم قرار دارد.

آنچه که کمونيسم کارگرى را در مبارزه براى اصلاحات از جريانات و جنبش هاى رفرميست، اعم از کارگرى و غير کارگرى، متمايز ميکند قبل از هر چيز اينست که اولا، کمونيسم کارگرى همواره بر اين حقيقت تاکيد ميکند که تحقق آزادى و برابرى کامل از طريق اصلاحات ميسر نيست. حتى عميق ترين و ريشه اى ترين اصلاحات اقتصادى و سياسى نيز بنا به تعريف بنيادهاى نفرت آور نظام موجود، يعنى مالکيت خصوصى، تقسيم طبقاتى و نظام کار مزدى را دست نخورده باقى ميگذارند. از اين گذشته واقعيت اين است که، به گواهى کل تاريخ جامعه سرمايه دارى و تجربه جارى کشورهاى مختلف، بورژوازى در اغلب موارد به قهرآميزترين شيوه ها در برابر به کرسى نشستن ابتدايى ترين مطالبات مقاومت ميکند. و پيشروى هاى بدست آمده نيز همواره موقت و ضربه پذير و قابل بازپس گيرى باقى ميمانند. کمونيسم کارگرى، در دل مبارزه براى اصلاحات همچنان بر ضرورت انقلاب اجتماعى بعنوان تنها آلترناتيو واقعا کارساز و رهايى بخش کارگرى تاکيد ميکند. ثانيا، کمونيسم کارگرى در عين دفاع از حتى کوچک ترين بهبودها در زندگى اقتصادى و سياسى و فرهنگى مردم کارگر در جامعه، وظيفه خود را طرح و مطالبه حقوق سياسى و مدنى و رفاهى هرچه وسيعتر و هرچه پيشروتر ميداند. جنبش ما در تعريف شعارها و خواست هاى خويش در مبارزه براى رفرم خود را به مقدورات و امکانات و قابليت انعطاف طبقه سرمايه دار، به حساب سود و زيان سرمايه و مصالح “اقتصاد کشور” و امثالهم مقيد و محدود نميکند. نقطه عزيمت ما حقوق غير قابل انکار انسان عصر ماست. اگر تحقق اين حقوق، حقوقى نظير حق سلامتى، حق آموزش، ايمنى اقتصادى، برابرى زن و مرد، آزادى اعتصاب، حق دخالت مستقيم و دائمى توده مردم در حيات سياسى جامعه، خلع يد از مذهب و غيره با سودآورى سرمايه و مصالح نظام سرمايه دارى در تناقض است، اين تنها شاهدى بر ضرورت واژگونى اين نظام است. جنبش ما در مبارزه براى اصلاحات دائما اين حقيقت را جلوى جامعه و طبقه کارگر ميگيرد. قصد ما در اين مبارزه ايجاد يک سرمايه دارى اصلاح شده، سرمايه دارى با “چهره انسانى” يا يک سرمايه دارى “دلسوز” نيست. قصد ما تحميل بخش هرچه بيشترى از حقوق حقه مردم کارگر به نظام حاکم است. حقوق و خواست هايى را که بورژوازى با بقاء خويش ناسازگار مى يابد و سرکوب ميکند، طبقه کارگر همين امروز آماده است فورا به جامع ترين شکل متحقق کند.”