سیاوش دانشور
اظهارات اخیر خامنه ای و رفسنجانی و روحانی در باره موقعیت زن در جامعه در مناسبت “روز زن اسلامی”، برای هزارمین بار نشان داد که زن در جمهوری اسلامی برده است، انسان محسوب نمیشود، حقوق برابر ندارد، و باید تحت نظام آپارتاید جنسی و اسلامی زندگی کند.
اگر صورت ظاهر اظهارات سران رژیم را جدی نگیریم، بحث اساسی دعوای جناح ها و باندهای اسلامی است که بطور مشخص تر از دوران دوم خرداد برای بقای نظام در جریان است. بحث برسر موقعیت زن در جامعه، جایگاه حقوقی زن در پیشگاه قانون، موقعیت اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی زن، برخورداری از کار و شغل و کلا تصویری است که اسلام از زن دارد. خامنه ای که گوئی از گور تاریخ بیرون آمده است میگوید داشتن شغل و کار در جامعه برای زنان مسئله ای اسلامی نیست، بلکه “غربی” است! از نظر وی، زن باید شوهرداری کند و “خانواده اولویت زن” است. خانواده از نگاه خامنه ای نیز چیزی جز شوهرداری و خانه داری و بچه داری و آشپزی و رفت و روب و تر و خشک کردن مرد خانه نیست. خامنه ای البته خودش را به نفهمی میزند و صرفا آرزوهای ارتجاعی و اسلامی خویش را بیان میکند تا توحش اسلامی ضد زن و نرخ بیکاری بالای پنجاه درصد برای زنان را توجیه کند. وگرنه چه کسی نمیداند که موقعیت واقعی زن در جامعه و از دید خود زنان و شهروندان جامعه ایران با موقعیت زن از منظر قانون تفاوتش آسمان تا زمین است. زن از منظر قانون اسلامی در رده احشام است، اما نگاه زن به خویش و نگاه جامعه به وی و زندگی واقعی زنان، تماما در مقابل موقعیت حقوقی ای است که توسط اسلام به زن تحمیل شده است.
رفسنجانی و روحانی نیز تلاش دارند بازیگر پرده دوم این سیرک مضحک و اسلامی ضد زن باشند. آنها میگویند خیر، “زن و مرد برابرند البته با حفظ شئونات اسلامی و حجاب و عفاف”! “امام زنان را به جامعه آورد البته با پرچم اسلام”! “میدانیم که موقعیت زنان باید تغییر کند” اما زنان باید صبر ایوب داشته باشند. ترهات طیف رفسنجانی – روحانی با ترهات خامنه ای یکی است. این دیگر بندبازی اسلامی و آخوندی است تا با ترسیم تفاوتهای میکروسکوپی بتوانند جنگ بقای نظامشان را پیش ببرند. توهم شان اینست که با این بند بازی ضد زن، توقع و خواست و مبارزه زنان را در چهارچوبهای قانونی و اسلامی قالب بزنند.
اظهارات اخیر سران رژیم اسلامی ممکن است عده ای خواهر زینب و آخوندهای کپک زده دستگاه اسلام را موقتا راضی نگهدارد. اما تا به دهها میلیون زن و مرد برابری طلب برمیگردد، این ترهات اسلامی و ضد زن با نفرت از حاکمیت اسلامی و زیر پا گذاشتن شدیدتر قوانین و نرمهای اسلامی بدرقه خواهد شد. این اظهارات نه جدید است و نه اولین بار است که نقاره کشان جنبش اسلام سیاسی در جوامع اسلام زده تکرار میکنند. این خود اسلام و تمایلات و مکنونات قلبی آخوندهای مرتجع اسلامی است. اگر بدست خامنه ای ها و خمینی ها و رفسنجانی ها و خاتمی ها و روحانی ها بود، ایران را به افغانستان تبدیل میکردند. اینها از طالبان ها و القاعده ای ها چیزی کم ندارند. اگر بدست اینها بود و مقاومتی توده ای و مستمر در مقابلشان نبود، هویت و شخصیت اجتماعی زن را از صفحه روزگار پاک میکردند. اگر موفق نشده اند و هنوز با هزار و یک شیوه سرکوبگرانه نمیتوانند حتی حجاب را برسر زنان نگهدارند، اگر زیر پا گذاشتن هر روزه و هر دقیقه ای قوانین اسلامی میان زنان و جوانان یک واقعیت جامعه ایران است، تنها بیانگر اینست که جمهوری اسلامی وصله ای ناجور به آن جامعه و تاریخ و آرمانها و تمایلات واقعی اش است.
الغای آپارتاید اسلامی، نفی و الغای کلیه قوانین تبعیض گر و ضد زن اسلامی، جارو کردن اسلام سیاسی از صحنه سیاست ایران و منطقه از اهداف و افقهای جنبش آزادی زن است. آخوندهای مرتجع اسلامی از وحشت تلمبار خواستهای زنان برای آزادی و برابری و رفع تبعیض به دست و پا افتاده اند. تکرار مکرر این سخنان ضد زن توسط سران رژیم اسلامی، بیانگر اینست که پادوهای خواهر زنیب و حاج خانمهای شریک در دولت روحانی و اصلاح طلبان حکومتی نتوانسته اند زنان را به جمهوری اسلامی و کرامات دایناسور آیت الله ها امیدوار نگه دارند. این نشان شکست اسلام سیاسی در ایران در مقابل خواست برابری بیقید و شرط زن و مرد در تمام شئون اجتماعی است. این بیانگر وحشت اسلامی در مقابل جنبش آزادی زن است که یک رکن برابری طلبی سوسیالیستی و یک ستون مهم جنبش برای سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی است. روزی که زنان در صف اول خیزش انقلابی با پائین کشیدن پرچم رژیم آپارتاید پایان ارتجاع ضد زن در ایران را اعلام کنند دور نیست. آنروز باید این فسیلهای اسلامی فکری به حال خودشان بکنند. *
۱۴ آوریل ۲۰۱۴
۱- در همین زمینه به گفتگوی تلویزیون پرتو با آذر ماجدی روز سه شنبه ۲۲ آوریل توجه کنید.