حجاب ابزار و سمبل سرکوب و بردگی زن است. حجاب بیرق جنبش اسلامی است. اسلام یک ایدئولوژی تماما زن ستیز است. ضد انقلاب اسلامی بدنبال شکست انقلاب ٥٧ با ابتکار و مدد دولتهای امپریالیستی بقدرت رسید و در قامت یک ضدانقلاب هار سرکوبی خونین علیه انقلابیون، چپ و کمونیست، آزادیخواه و ترقیخواه و مخالفین سازمان داد. اما با بریده شدن بند ناف رژیم اسلامی بند ناف یک جنبش نوین و گسترده زنان نیز بریده شد. با تولد رژیم اسلامی آنتی تز آن نیز متولد شد: جنبش آزادی زن.
اولین اعتراض وسیع توده ای علیه رژیم اسلامی در ٨ مارس (١٧ اسفند) ١٣٥٧ در تهران و چند شهر بزرگ دیگر سازمان یافت. اولین اعتراض توده ای علیه فرمان حجاب خمینی بود. اما در همان زمان نیز به حجاب محدود نماند. یک هفته از اعتراض خیابانی به تحصن در دادگستری به زمین چمن دانشگاه و به جلسات مشاوره برای فرموله کردن مطالبات زنان رفتیم. از همان زمان روشن بود که جنبشی که شکل گرفته است دارای گرایشات مختلف است؛ از به کم راضیِ شرق زده تا رادیکال و ماکزیمالیست. از دنباله رو رژیم اسلامی که آنرا در آن زمان “ضد امپریالیست” می نامید، تا آزادیخواه و کمونیستی که در همان زمان نیز این رژیم را ضد انقلاب می خواند. داستان مشارکت من در جنبش آزادی زن در همان زمان مُهر خورد: علاوه بر مبارزه علیه رژیم اسلامی تا سرنگونی، مقابله با طرفداران خجول و پوشیدۀ رژیم اسلامی و دفاع از رادیکالیسم جنبش آزادی زن در مقابل جریانی که میخواست آنرا کمرنگ و بی خاصیت کند. این روند تا به امروز ادامه داشته است.
از سال ٥٧ تا ٦٠ جنبش آزادی زن به مبارزه علیه رژیم اسلامی علناً و آشکارا ادامه داد. در مقابل پاکسازی ها، در مقابل حجاب و آپارتاید جنسی و در مقابل محدودیت های دیگری که این رژیم سیاه بر زنان تحمیل می کرد، مقاومت کرد. در همان دوره نیز در مبارزه برای آزادی زن، علیه تبعیض جنسی و زن ستیزی یک مبارزۀ چند جانبه را باید پیش می بردیم. نه فقط علیه رژیم اسلامی و ارازل و اوباش حزب اللهی اش باید می جنگیدیم، بلکه با رفقای پوپولیست در سازمان های مدافع حق زن نیز باید مبارزه می کردیم. (نه فقط با مردان چپ سنتی و پوپولیست، بلکه با زنان چپ سنتی و پوپولیست.) مبارزه برای آزادی زن و در مقابل جنبش اسلامی هیچگاه یک خط راست را نپیموده است. در این راه سنگلاخ ها و دست اندازهای بسیاری نمود کرده است. یک زمان پوپولیسم و نیروهای “ضد امپریالیست” بودند؛ سپس نسبیت فرهنگی و پست مدرنیسم؛ آنگاه عَلم کردن یک مقولۀ مضحک تحت نام “فمینیسم اسلامی”؛ پس از آن جنبش ملی – اسلامی که با تیزهوشی بسیار متوجه شده بود که خصومت جنبش آزادی زن با جنبش اسلامی عمیق تر از آنست که با سرکوب صرف یا با علم کردن “فمینیسم اسلامی” عقب بنشیند. لذا فمینیسم اسلامی، علیرغم حمایت بخشی از جنبش حق زن در خارج کشور، نسبتا سریع از صحنه ناپدید شد. کالایی نبود که براحتی بفروش برسد. در بازار باد کرده بود. رژیم اسلامی دنبال ترفند جدیدتری رفت.
جنبش اصلاح طلبان حکومتی بعنوان چتر نجات جمهوری اسلامی زاده شد. دو خرداد تولد جنبش اصلاح طلبی حکومتی را اعلام کرد. بلافاصله جریانات راست و اکثریتی – توده ای و ملی – اسلامی به این جنبش پیوستند و “گفتگوی تمدن ها” را جشن گرفتند. بهمراه آن یک جریان “اپوزیسیون پرو رژیم” نیز شکل گرفت. فقط در وانفسای جمهوری اسلامی است که می توان جریانی داشت که شکل اپوزیسیون بخود گرفته است ولی از رژیم دفاع می کند. “جنگ بازنده ها” برای حفظ رژیم اسلامی، برای مقابله با یک انقلاب آغاز شد. جنبش ملی – اسلامی در این دوره بسیار فعال شد؛ دوستان قدیمی که جشن و عزایشان یکی و یک شکل است؛ یارانی که رسوم و مراسم شان مشابه است و قهرمانان هنری ادبی شان یکیست، اما در دو سوی یک معادله سیاسی قرار گرفته اند. و بهمراه آن مبارزه ما با هر دو بال رژیم اسلامی شکل گرفت.
با سخنگویان ملی – اسلامی جنبش حق زن به بحث و جدل نشستیم: از شیرین عبادی تا مهرانگیز کار. گفتند: “مشکل از اسلام نیست، از تعبیر از اسلام است.” همانگونه که پیش از این “ضد امپریالیست” ها می گفتند: “حجاب مسالۀ تودۀ زنان نیست.” با این کنشگران ملی – اسلامی قدم به قدم بحث و جدل کردیم و ترفندهایشان را افشاء نمودیم. زمانیکه می خواستند قانون تعدد زوجات را شور ترش کنند، یک جمع وسیعی از “کنشگران” ملی – اسلامی “حوزۀ زنان” بسیج شدند و به گدایی از دایناسورهای از گور برخاسته در مجلس اسلامی رفتند. پس از آن برای حق زن آش نظری پختند! بعد شعار “دیه برابر برای زن و مرد” را مطرح کردند. گفتیم و بحث کردیم که “دیه” یک مقولۀ ارتجاعی است. ما خواهان برابری زن و مرد در ارتجاع نیستیم و نباید باشیم. ما خواهان برابری انسان ها در ترقی و پیشروی هستیم.
این روند بازی با جنبش آزادی زن از جانب ملی – اسلامی ها و اصلاح طلبان حکومتی ادامه داشته است. از تلاش های این ملی – اسلامیون می شد فهمید که جنبش آزادی زن دارد روز به روز قوی تر و رادیکال تر می شود. زیرا این عقب مانده های اسلامی بمنظور مقابله با جنبش آزادی زن مطالبۀ خود را کمی رادیکالتر می کردند. برای ما تغییرات جریان ملی – اسلامی به بارومتری برای تشخیص قدرت جنبش آزادی زن بدل شده است. جنبش آزادی زن زیر سرکوب خشن و خونین نمی تواند علناً و آشکار به اسم خود سخن بگوید. اما این ملی – اسلامی ها می توانند. بخشی از خود نظام اند. تعداد زیادی از این ارازل و اوباش که در شکنجه و کشتار انقلابیون نقش مستقیم دارند به خارج ارسال شدند تا نقش شریف دفاع از رژیم اسلامی را با انتقادهای نرم و لطیف از خارج کشور به پیش برند. سازگارا، اکبر پونز، نبوی، مهاجرانی، مخملباف، معتمد و غیره همه به خارج کشور آمدند؛ پست های خوب در دانشگاه ها گرفتند و جایزه از فستیوالها؛ بعلاوه، در رسانه های دولتهای غربی مشغول کار شدند. صدای آمریکا و بی بی سی مرکز تبلیغات این ارازل و اوباش شد. یک نقشۀ فکر شده و زیرکانه برای دفاع از رژیم اسلامی.
یکی از ترفندهای این اصلاح طلبان حکومتی با همکاری دولتهای غربی ساختن یک رهبر ملی – اسلامی برای جنبش حق زن است. زنی را که زمانی مثل پروانه دور خاتمی و رهبران جمهوری اسلامی پَر پَر می زد را به خارج ارسال کردند. مدتی طول کشید تا کشف حجابش کردند. سازگارا و اکبر پونز را در پست مشاورت برایش استخدام کردند. سپس جلوی تلویزیون قرارش دادند و جایزه های متعدد حقوق بشر نثارش کردند. باین ترتیب یک زن ملی – اسلامی را توسط رسانه های دول شامخ آمریکا و بریتانیا و جوایز سازمان ملل و اروپای واحد به مقام رهبری جنبش حق زن ارتقاء دادند. عَلم کردن یک زن اصلاح طلب حکومتی در مقام مخالف “حجاب اجباری و مدافع زنان.”
از آنجا که جنبش آزادی زن در ایران قوی است و خصومتی سازش ناپذیر با رژیم اسلامی دارد؛ از آنجا که زن ستیزی اسلام بر احدی پوشیده نیست؛ از آنجایی که اگر این جنبش را رقیق کنند، می شود آنرا با باصطلاح “مدرنیسم” اپوزیسیون ناسیونالیست پرو غرب هم آشتی داد، این بار قرعه بنام یک زن دست راستی افتاد. هدفشان ممانعت از رشد و تعمیق رادیکالیسم جنبش حق زن و جلوگیری از گسترش آن در جامعه بوده است. باین ترتیب یا مانع سرنگونی رژیم اسلامی می شوند یا آنرا به تعویق می اندازند و در صورت سرنگونی مانع از جلو آمدن رادیکالیسم و انقلابیگری کمونیستی می گردند. پول و امکانات و تریبون های وسیع رسانه ای در اختیارشان گذاشتند. این هدف و محاسبات آنهاست. متاسفانه شاهدیم که تبلیغات و روایت راست اینها از جنبش آزادی زن در میان بخشی از رادیکال ها نیز نفوذ کرده است. باید جلوی این نفوذ را سد کنیم. انقلاب را از ضد انقلابی که در پوشش اصلاح طلبی عرض اندام می کند تشخیص دهیم. هیچگاه نیاندیشیدیم که مبارزۀ انقلابی آسان و سر راست است.
اینجاست که باصطلاح گفتمان “حجاب اجباری” علم شده است. ما همواره اعلام کرده ایم که با حجاب اسلامی، آپارتاید جنسی و زن ستیزی اسلامی مخالفیم. “حجاب اجباری” روایت ما نیست. حجاب اسلامی روایت ماست. ما با کل حجاب مخالفیم؛ ما بر این عقیده ایم که حجاب اسلامی بیرق جنبش اسلامی در سطح جهان است؛ اینها دارند مساله را صرفا به اجبار در سر کردن آن خلاصه می کنند. یادتان رفته است که شعار می دادند “یا روسری یا توسری!” یادتان رفته است که این اصلاح طلبان “ولتر” شده، در سالهای اول حیات رژیم اسلامی زنان را کتک می زدند و روسری باصطلاح “بدحجابان” را بر پیشانیشان پونز می کردند؟ (نام اکبر پونز از همین جا آمده است.) اما این اصلاح طلبان حکومتی زبل، اکنون، در شرایطی که مردم کل نظام اسلامی را به زیر سوال برده اند؛ مراکز اسلامی را به آتش می کشند؛ مرگ بر جمهوری اسلامی را فریاد می کشند؛ در شرایطی که مدتهاست “ازدواج های سفید”، “طلاق های معنوی”، رابطۀ آزاد جنسی میان زن و مرد، شکستن روزمرۀ آپارتاید جنسی، به سُخره کشیدن حجاب اسلامی در جامعه وسیعا رواج یافته است، از حجاب اجباری سخن می گویند. سخن از حجاب اجباری یک عقب نشینی مسلم است. آوانس به اسلام و جنبش اسلامی است. ملی – اسلامی ها و اصلاح طلبان حکومتی کاملا آگاهانه دارند این عقب نشینی را به جنبش آزادی زن و به رادیکالیسم و انقلابیگری تحمیل می کنند. باید بیدار و آگاه شویم. بیاد بیاوریم که در آغاز شکل گیری جنبش نوین آزادی زن، در سال ٥٧ زنان جوان فریاد زدند “آزادی زن نه شرقی، نه غربی، انسانی است!” در آن زمان از آزادی سخن گفتند. آنگاه نزدیک به ٤٠ سال بعد که یک رنسانس ضد اسلامی – ضد مذهبی در جامعه تا اعماق نفوذ کرده است، این ستون پنجم رژیم اسلامی دارد مقولۀ “حجاب اجباری” را بر جنبش عظیم توده ای مردم سوار می کند و تازه می کوشد آنرا به “سَمبل انقلاب” ارتقاء دهد.
ما با صدایی رسا اعلام می کنیم که در کنار زنانی هستیم که یکی پس از دیگری علناً علیه حجاب اسلامی مبارزه می کنند و خود را به خطر می اندازند. دستشان را می فشاریم. ما به یک جنبش متعلقیم: جنبش آزادی زن. اما اجازه نمی دهیم که اصلاح طلبان حکومتیِ مزدور و موذی این مبارزه را رقیق کنند و به مبارزه علیه حجاب اجباری تقلیل دهند و نه فقط این، بلکه مبارزه با حجاب اجباری را به موقعیت “سَمبل انقلاب” ارتقاء دهند. انقلاب آتی انقلابی است “که رنگ و بویی بسیار زنانه دارد.” زیرا جنبش آزادی زن یک ستون مهم و اصلی آنست؛ زیرا جنبش آزادی زن آنتی تز رژیم اسلامی و جنبش اسلامی است. اما این انقلاب، انقلابی است که تمام ارکان ارتجاع و عقب ماندگی، تبعیض و نابرابری، سرکوب و اختناق را سرنگون می کند. این انقلابی است برای آزادی کامل و بدون قید و شرط، برابری کامل و واقعی و رفاه همگانی در جامعه؛ انقلابیست برای ریشه کن کردن سرکوب و اختناق، نابرابری و فقر. اجازه ندهیم که بکوشند ما را بجای پیشروی به ٤٠ سال پیش بازگردانند که حجاب اجباری وجود نداشت ولی فقر و نابرابری، سرکوب و اختناق، شکنجه و ساواک، دزدی و فساد و زن ستیزی در جامعه حاکم بود. خواست لغو حجاب اجباری و آنرا سَمبل انقلاب آتی نامیدن قدمها به عقب است. ما با کلیت رژیم اسلامی در جنگیم. ما تمام آزادی و برابری را طلب می کنیم. ما به جمهوری اسلامی، جنبش اسلامی، نیروهای دست راستی، اصلاح طلبان حکومتی و دولتهای غربی اجازه نمی دهیم که یکبار دیگر سناریوی سال ٥٧ را تکرار کنند. *
١ فوریه ٢٠١٨