آذر ماجدی
در آستانه ۸ مارس، روز جهانی آزادی زن هستیم. امسال، بویژه برای جنبش آزادی زن در ایران، ۸ مارس رنگ و بویی دیگر دارد. طی سال گذشته نبرد زنان آزادیخواه با همراهی و همبستگی مردان آزادیخواه در ایران با رژیم اسلامی بر سر حجاب اسلامی و آپارتاید جنسی ابعادی بسیار گسترده تر یافت. بسیاری از زنان بطور دوفاکتو حجاب را سرنگون کردند. جنگ خیابانی با نیروهای سرکوب بر سر حجاب به یک امر روزمره بدل شد. این نبرد اوج یافت و به جرقه یک خیزش انقلابی در جامعه بدل گردید.
جنبش آزادی زن در راس یک جنبش انقلابی برای تغییر به میدان آمد. نه به حجاب اسلامی، نه به آپارتاید جنسی، نه به فرامین اسلامی ضد زن و ضد آزادی، در گوشه و کنار جامعه فریاد زده شد. حجاب سوزان به سمبل این جنبش بدل شد. جنبشی وسیع، توده ای، آزادیخواهانه و رادیکال جامعه را به تحرک درآورد. این جنبش همبستگی عمیق جهانیان را بخود جلب کرد. به جنبش آزادی زن در خاورمیانه اسلام زده امید و جسارت بخشید.
ما همواره بر نقش مهم و تعیین کننده جنبش آزادی زن در تحولات سیاسی جامعه ایران تاکید کرده ایم. وجود یک جنبش قوی برای آزادی و برابری زن را در بطن جامعه تشخیص داده و بر تحول آن به یک نیروی مهم در جنبش سرنگونی طلبانه پای فشرده ایم. سازمان آزادی زن بخش لایتجزای این جنبش بوده است. همواره کوشیده است تا پرچم رادیکالیسم و ماکزیمالیسم را در جنبش آزادی زن برافراشته نگاه دارد. افشای اصلاح طلبان حکومتی برای رقیق کردن خواستهای زنان، عقب کشیدن جنبش آزادی زن، و ایجاد دست انداز در مقابل حرکت این جنبش یکی از فعالیت های مستمر و موثر ما بوده است.
اکنون ظاهرا اصلاح طلبان حکومتی- اسلامی عقب کشیده اند؛ شکست خورده اند؛ اما این بزدلان فقط قطار (یا به زبان امروز دست راستی ها اتوبوس) عوض کرده اند، از رژیم اسلامی ریزش کرده اند و به اپوزیسیون دست راستی رژیم سابقی پیوسته اند. دیگر از اسلام نمی گویند؛ “اسلام با حقوق زن منافات ندارد” را فعلا بایگانی کرده اند؛ دیگر خواهان “دیه برابر برای زن و مرد نیستند.” آیا آزادیخواه شده اند؟ آیا برابری طلب و پیشرو گشته اند؟ خیر. از اسلام فاصله گرفته اند و از یک خرافه دیگر، ناسیونالیسم ایرانی دفاع می کنند. دنبال احیای رژیم سابق اند.
آیا کسی هست که پرونده رژیم سابق، سلطنت پهلوی، را در زن ستیزی و ارتجاع نداند؟ به قوانین نگاه کنید، بجز یک اصلاح کوچک همه اسلامی بود. زن دارای شخصیت مستقل نبود باید از صاحب مردش برای هر تصمیم زندگیش اجازه می گرفت؛ اگر این صاحبان تصمیم به گرفتن جانش می کردند، چه باک! هیچ چیز مانع شان نبود. نظرات و رفتارهای ارباب کبیرشان هم که بر همه آشکار است. آن نظام تا بن ارتجاعی، عقب مانده، سرکوبگر و ضد آزادی بود.
با عروج جنبش آزادی زن در ایران در راس یک جنبش قوی انقلابی، اپوزیسیون دست راستی کوشید این جنبش را “های جک” کند؛ لذا با تمام قوا تلاش کرد روایت خود را از “مساله زن” و آزادی زن به جنبش حاکم نماید. یک روایت سطحی، دروغین و ارتجاعی را از طریق کمپین سلبریتی های نان به نرخ روز خور و آلامُد به جنبش آزادی زن، به جنبش انقلابی، به مردم بپاخاسته و به جامعه حقنه کند.
در پیروی از تاکتیک های هیاهو برانگیز ترند “سیاست هویتی” حاکم، اتاق فکرشان، عقل کل شان، برای هر پروژه ای که عَلم می کند به تعداد مساوی زن و مرد جلوی صحنه می گذارد؛ سلبریتی های نان به نرخ روز خور؛ مزدوران رژیم اسلامی که صف عوض کرده اند، را به صف می کنند و قرار است به زور “گوچی” و “دیور” و رسانه های بستر اصلی غرب، تایم و نیوزویک و وگ و پاری ماچ، که روایت شان را از سازمان سیا و اف بی آی می گیرند، جنبش آزادی زن و انقلابی را قانع کنند که آزادیخواه اند، برابری طلب اند، پیشرو اند.
تصور می کنند که می توانند ارتجاع پوسیده ای را که مردم با یک مبارزه خونین به زیر کشیدند از طریق این خانم های هنرپیشه و دارای مزن مد و حقوق بشری اصلاح طلب حکومتی سابق به مردم قالب کنند. واقعا که ذهنیت ارباب رعیتی در اینها ژنتیک شده است. چقدر شعور مردم را دستکم می گیرند.
جنبش آزادی زن فقط و فقط در جامعه ای که به آزادی و برابری تمام شهروندان احترام می گذارد و آنرا تضمین می کند، می تواند به خواست های خود دست یابد. ما خواهان آزادی و برابری کامل و بی قید و شرط زنان هستیم. جنبش آزادی زن اکنون بیش از دو قرن است که برای آزادی و برابری زنان مبارزه می کند؛ دستاوردهای چشمگیری داشته است. اما به جهان بنگرید! این جنبش هنوز از خواست و هدف اصلیش فاصله دارد.
نظام سرمایه داری برای بقاء به تفرقه و جدایی و تخاصم میان بخش های مختلف جامعه نیازمند است. بنا به شرایط مشخص این تخاصمات شیفت می کند؛ نگاهی به آنچه بعنوان “سیاست هویتی” در چند سال گذشته باب شده بما نشان می دهد که روایت حاکم بر جامعه امروزی، تا چه میزان به امر برابری دو جنس بیربط است، با ارائه و حاکم کردن یک روایت غلط و انحرافی از مساله زن، آنرا عمیقا سطحی کرده اند: تضاد را خصومت زن و مرد جلوه داده اند، آنچه در شرایط کنونی، در فرهنگ حاکم عامه در جوامع غربی بعنوان جنبش زن شناخته می شود، یک جنبش سطحی و بعضا مسموم است. خواست های آن بعضا انحرافیست و بجای ایجاد اتحاد و همبستگی برای یک مبارزه قوی به یک موضوع خصومت پراکنی و سمی بدل شده است.
نباید اجازه دهیم که جنبشی که برای دستیابی به آزادی و برابری و یک دنیای بهتر به میدان آمده، فداکاری و جانفشانی کرده است، به ابتذال بکشانند. چگونه رویشان می شود که از نان به نرخ روز خورهایی که جایزه نوبل شان را به خاتمی تقدیم کرده اند و به دستبوسی مشایعت کرده اند، تا مزدوری که “پله های ترقی” را از چاکری در مقابل مجلس اسلامی و درگوشی بازی با خاتمی و پیوند صیغه بستن با مزدور مجلس تا همبازی شدن با زلنسکی در کمدی “کوپل قهرمان شجاعت جهانی” پیموده است، و یا هنرپیشه ای که شرایط کنونی را برای عروج شعل و شهرتش مناسب دیده را به قهرمانان یا سخنگویان جنبش و خیزش انقلابی مان بدل کنند؟
حفظ هشیاری کامل در برابر کلک ها و توطئه های دست راستی- رژیم چنجی امری بسیار حیاتی است. آزادی و برابری کامل و بی قید و شرط زنان در گرو سرنگونی رژیم اسلامی، واژگونی نظام استثمارگر سرمایه داری و برقراری جمهوری سوسیالیستی و یک حکومت شورایی است. جنبش آزادی زن یک ستون و موتور مهم و اصلی خیزش انقلابی اجتماعی است.
پیش بسوی یک ۸ مارس با شکوه!