آیا آمریکا برای رژیم چنج آماده می شود؟

:آذر ماجدی

در چند ماه اخیر تحولات مهمی  در سطح جهان رخ داده که بر شیفتی مهم در سیاست های ژِئوپولتیک آمریکا و دولت های غربی دلالت دارد. پیش از آنکه به سیاست آمریکا و غرب در مورد ایران بپردازیم لازم است نگاهی مختصر به شرایط جدید جهانی بیندازیم. سیاست جدید آمریکا و غرب در قبال ایران موزائیکی در متن این تحولات عمومی و مکرو است.

تحولات جهانی

بحران عمیق اقتصادی، جنگ اوکراین، قطب بندی جهانی غرب علیه روسیه و جنگ سرد علیه چین موءلفه های اصلی شرایط جدید اند. این شرایط فضای سیاسی در کشورهای دموکراسی غربی را نیز متحول نموده و سیاست میلیتاریستی و سرکوب آزادی های سیاسی در کشورهای دموکراسی غربی را در دستور گذاشته است. هر روز از معرفی و تصویب قوانین جدید برای سرکوب و تحدید آزادی های سیاسی و مدنی در این خطّه خبر می رسد: آمریکا، بریتانیا و کانادا ظرف هفته های اخیر قوانین جدیدی برای محدود کردن آزادی بیان، اعمال سانسور و محدودیت شدید تظاهرات و اعتراض به پارلمان معرفی و یا به تصویب رسانده اند. سانسور گسترده در رسانه های بستر اصلی به دنیای مجازی بسط یافته است. سانسور آزادی بیان تحت عنوان “اطلاعات غلط” اعمال و هر روز بسط می یابد. بطور نمونه تحرکات دولت آلمان برای سرکوب آزادی بیان طی چند ماه اخیر به بهانه جنگ اوکراین باور نکردنی بنظر می رسد.*  تحریک جنگ اوکراین و کوبیدن بر طبل جنگ افروزی و آغاز و تشدید جنگ سرد با چین مولفه های جهت گیری سیاسی جدید در چند ماه اخیر است. فی الحال یک شیفت قابل توجه در قطب بندی جهانی شکل گرفته و سریعا در حال گسترش است**. در این میان تغییراتی در سیاست آمریکا در خاورمیانه بوجود آمده است؛ خروج از افغانستان اولین قدم و بنظر می رسد که برنامه ریزی کنکرت تر و آشکار برای رژیم چنج در ایران قدم مهم بعدی است.

رژیم چنج همواره بخش لایتجزای سیاست دولت آمریکا بوده است. در قرن بیست کودتای نظامی سازمان می دادند یا به کشور مربوطه حمله نظامی می کردند؛ چند نمونه تاریخی: ایران، اندونزی، ویتنام، کره، فیلیپین و تقریبا در تمام کشورهای آمریکای لاتین؛ شیلی، آرژانتین و برزیل سه نمونه برجسته آن. در قرن بیست و یک علاوه بر دو شق بالا “انقلابات رنگین” هم سازمان می دهند: اوکراین در ۲۰۱۴ یک نمونه برجسته آنست. در قرن بیست و یک دولت آمریکا این تحرکات را “رژیم چنج” نامید. پیش از این مخفیانه کودتا سازمان می دادند و حکومت های هار دیکتاتوری بر سر کار می آوردند و ادعایی برای برقراری “دموکراسی” در کشور مزبور نداشتند. اما در قرن بیست و یک “رژیم چنج” عمدتا علنی و با پرچم برقراری دموکراسی انجام می گیرد. “انقلابات رنگین” پدیده جدید رژیم چنجی آمریکا در جهان است. عراق، افغانستان، لیبی، سوریه، سودان، سومالی، اتیوپی، لیست ویرانی ها و نسل کشی های بیست سال اخیر است و به این لیست باید دخالت مستقیم در سرکوب خونین در مصر و سازماندهی کودتا در اوکراین، کاستاریکا، اکوادور، بولیوی، و طرح شکست خورده در ونزوئلا را نیز افزود. دولت های غربی بویژه بریتانیا و کشورهای عضو ناتو یا مستقیما در این سیاست و جنایات سهیم بوده اند و یا از آن دفاع کرده اند.

جنگ اوکراین صحنه را تغییر داد. تا این زمان این جنایات در خاورمیانه، آفریقا و آمریکای لاتین انجام می گرفت؛ اوکراین جنگ را به اروپا کشاند. حمله به افغانستان در ۲۰۰۱ و سپس به عراق بمنظور پیاده کردن سیاست نظم نوین جهانی شکل گرفت؛ دنیای تک قطبی پس از جنگ سرد، که شیپور آن با اولین یورش به عراق در سال ۱۹۹۱ آغاز شده بود. از نظر ایدئولوژیک – سیاسی دشمنی باید تعریف می شد تا این یورش ها در متن آن قابل توجیه و قابل تداوم باشد، “جنگ علیه تروریسم اسلامی” ابداع و حاکم شد. جنگ میان دو قطب تروریسم نزدیک به بیست سال ادامه یافت. اکنون سیاست جدیدی لازم شده است. “تروریسم” هنوز مقوله روز است و هر چه را بخواهند سرکوب کنند تحت این نام انجام می دهند؛ اما تروریسم اسلامی جایگاه سابق را ندارد. ترامپ پایان این سیاست را اعلام کرد و با مخالفت بخش دیگر هیات حاکمه که اکنون در دولت است مواجه نشد. در سال های اخیر آنچه ما از آغاز بر آن پای میفشردیم و تعدادی ژورنالیست و فعال چپ در غرب اعلام می کردند که القاعده، طالبان و داعش دست ساز آمریکا و غرب هستند علنا افشاء و اسناد آن علنی شده است. حنای جنگ علیه تروریسم اسلامی رنگ باخته است؛ ارزش مصرف سیاسی – ایدئولوژیک آن برای آمریکا و دولت های ناتویی بسر رسیده است.

دنیای کنونی با بحران اقتصادی عمیقی که گلوگاه آنرا می فشارد، با خطر قحطی قریب الوقوع که هشدار داده می شود به مرگ حداقل دو میلیون انسان بویژه در آفریقا خواهد انجامید؛ با گسترش و تعمیق فقر در کشورهای غربی و لذا خطر گسترش اعتراضات کارگری و توده ای و شورش های اجتماعی، سیاست نوینی را طلب می کند. آمریکا و یکی دو کشور قدرتمند غربی بویژه بریتانیا تعریف دو قطبی جدید: غرب در تقابل با روسیه را طرح و پیاده کرده اند، که جنگ در اوکراین نتیجه بلافصل آنست و کمپین جنگ سرد با چین را در دستور گذاشته اند. (تلاش می شود که جنگ سرد غرب در برابر اردوگاه شوروی را دوباره زنده کنند؛ روسیه را مترادف با شوروی قرار داده اند.) نگاهی به تحولات سیاسی چند ماه اخیر شیفت در سیاست آمریکا و دولت های قدرتمند غربی را آشکار می کند. بنظر می رسد که در سیاست ژئو پولتیک نوین رژیم چنج در ایران به بالای دستور جلسه عروج کرده است.

رژیم چنج و اپوزیسیون دست راستی

 اگر پیش از این بنظر می رسید که آمریکا و غرب تعدادی از اپوزیسیون دست راستی را در ترشی انداخته اند تا در روز مبادا از این مهره ها استفاده کنند؛ اکنون سیاست بسیار فعالتری را برای لانسه کردن آنها در پیش گرفته اند. در مورد آخرین پیام رضا پهلوی نوشتیم که این پیامی روشن برای رژیم چنج است. استقبال جمعی و یک دست رسانه های فارسی زبان که خط و سیاست دولت های مختلف را به پیش می یرند، از این پیام و در بوق کردن آن علامت دیگری برای تغییر سیاست است. یک اقدام بسیار قابل توجه دیگر دعوت از مسیح علینژاد، بعنوان یکی از سه سخنران اصلی، در کنار وزیر امور خارجه آمریکا و زلنسکی، رئیس  جمهور اوکراین، توسط کمیته یهودیان آمریکایی، یک سازمان دست راستی اسرائیلی – آمریکایی در جلسه ای در واشنگتن است. این سازمان ضمنا مدالی نیز به علینژاد اهدا کرده است.

این دعوت بسیار خصلت نما و سمبلیک است. علینژاد در کنار زلنسکی، ستاره رژیم چنج آمریکا و ناتو در شرایط کنونی که آمریکا و غرب مانند عروسک خیمه شب بازی بهر سو می چرخانند و او طوطی وار سیاست های آنها را در هر اجلاس و فستیوال و جشنی در غرب تکرار می کند، بسیار قابل تعمق است. یک نگاه به این صحنه پیام آمریکا را رمزیابی می کند: هم سرنوشتی ایران با اوکراین. سخنران اصلی دیگر وزیر امور خارجه آمریکاست که لینک میان دو سخنران دیگر است. تئاتر به حضور شخصیت ها در صحنه محدود نمی ماند؛ علینژاد رسما و علنا از وزیر آمریکایی تقاضای دخالت در ایران می کند و پیام ایجاد “خاورمیانه دموکراتیک” را می دهد! نه تنها میهمانان و پیام بلکه دعوت کننده نیز مهم است؛ این یک سازمان اسرائیلی است. سیاست آمریکا مبنی بر همکاری تنگاتنگ با اسرائیل در خاورمیانه بمنظور گسترش نقش آمریکا در منطقه و تقابل با نقش روسیه و چین. نمایش در همین جا ختم نمی شود. طرح با مصاحبه های علینژاد با رسانه های آمریکایی بمنظور لانسه کردن این سیاست به پیش می رود. سیاست رژیم چنج در رسانه های آمریکا طرح و تبلیغ می شود و تلاش می شود افکار عمومی برای آن آماده شود.

همچنین دیده بان حقوق بشر سازمان ملل بدنبال استعفای رئیس این سازمان، علینژاد را کاندید ریاست کرده است. این تلاش ها بروشنی بیانگر آغاز یک کمپین جدی سیاسی برای آماده کردن فضای رژیم چنج است. بعلاوه، آمریکا و اسرائیل طرح جدیدی را در خاورمیانه برای مقابله با رژیم اسلامی اعلام کرده اند.

از تحرکات دیگر کمپ رژیم چنج باید به گسترش حملات بی چاک و دهن، لمپنی و تهدیدات اوباش سلطنت طلب به کمونیست ها اشاره کرد. گویی دارند برای آینده نزدیک آماده می شوند و دست گرمی می کنند. از سالگرد انقلاب ۵۷ این کمپین آغاز شده و گسترش یافته است. رسما و علنا کمونیست ها را به شکنجه و مرگ تهدید می کنند. چرا؟ چون می دانند که کمونیسم در جامعه ایران جا دارد و کمونیست ها نه تنها سرسخت ترین و فعالترین دشمنان رژیم اسلامی، بلکه رژیم چنج و یک رژیم دست راستی هستند. کمپین اعلام پشیمانی کردن از انقلاب ۵۷ بخشی از این کمپین رژیم چنج بود، که همزمانی آن با حمله به اوکراین جالب توجه است.  

مردم، کمونیست ها و رژیم چنج

اوضاع سیاسی جهان در حال تغییر است و سریعا بسوی سرکوب سیاسی و نظامی گسترده تر به پیش می رود. ابعاد و شتاب این تغییرات، بویژه در کشورهای غربی بهت آور است. بنظر می رسد که رژیم چنج در ایران یکی از مولفه های این تحولات است. باید در نظر داشت که سرنگونی رژیم اسلامی یک خواست عمیق مردم است. فقر و فلاکت به مرز غیرقابل تحملی رسیده است. فاجعه پس از فاجعه مردم را عاصی کرده است. اعتراضات گسترده معلمان، بازنشستگان و کارگران جامعه را فرا گرفته است. رژیم اسلامی بازداشت و زندانی می کند ولی عملا از سرکوب گسترده عاجز است. اگر مردم یک آلترناتیو معتبر و قدرتمند را مشاهده می کردند قیام گسترده علیه این رژیم قطعی می بود. در این شرایط طرح رژیم چنج بویژه با تاکتیک های برنامه ریزی شده آمریکا و غرب تحت روایت یک “انقلاب رنگین” کاملا امکانپذیر بنظر می رسد. رژیم سابق در میان مردم جا ندارد. مردم آگاه تر و هشیار تر هستند. ۱۴۰۱ با ۱۳۵۷ کاملا متفاوت است. بهمین خاطر است که رژیم چنج تاکنون متحقق نشده است. اما کارد به استخوان مردم رسیده است، لذا این شرایط فضا را برای هر تغییری آماده می کند، “بالا تر از سیاهی رنگی نیست” می تواند به منطق و روایت همگانی بدل شود که رژیم چنج در متن آن عملی شود.

ما کمونیست ها باید خود را برای چنین شرایطی آماده کنیم. باید مبارزه برای سرنگونی این رژیم جنایتکار را همراه با مقابله و افشاء هر طرح رژیم چنجی در کنار هم به پیش بریم. کار ساده ای نیست. این خطر موجود است که برخی در تب سرنگونی به سیاهی لشگر رژیم چنج بدل شوند و برخی از زاویه “ضد امپریالیسم گری” به دفاع از رژیم اسلامی بلند شوند. طی تاریخ بارها شاهد بوده ایم که نیروهای چپ در میان دو قطب، باصطلاح قطب “کمتر بد” را انتخاب کرده اند. اینگونه مواضع و چرخش ها کاملا امکانپذیر است. انتخاب های تاریخی و سرنوشت سازی در چنین لحظاتی انجام می گیرد. باید هشیار بود و به دام هیچیک از این دو قطب نیافتاد. مبارزه با رژیم اسلامی در این شرایط خطیر باید همراه با آگاهی کامل به خطر دخالت مستقیم آمریکا و ناتو و با آگاهی بخشی و سازماندهی برای مقابله برای هر دو قطب به پیش رود.

* اخیرا دولت آلمان حساب بانکی یک زن ژورنالیست مستقل چپ آلمانی و پدر او را به بهانه پخش “اطلاعات غلط” مسدود کرده است. این ژورنالیست مدت شش ماه است در دونباسک از جنگ اوکراین گزارش تهیه می کند. دولت همچنین قصد محاکمه او را به همین “جرم” دارد که در صورتی که دادگاه به محکومیت او رای دهد، سه سال زندانی خواهد شد!

** سازمان اقتصادی – تجاری بریکز که در سال ۲۰۰۹ شکل گرفت در شرایط کنونی فعالیت خود را گسترش داده است. این سازمان از پنج کشور روسیه، چین، هند، برزیل و آفریقای جنوبی تشکیل شده است و اخیرا آرژانتین و اندونزی نیز تقاضای پیوست به آن کرده اند. آخرین اجلاس سالیانه بریکز پنج شنبه ۲۳ ژوئیه، چند روز پیش از اجلاس جی ۷ تشکیل شد. تلاش برای کمک اقتصادی به کشورهای کم توسعه یافته و یافتن جانشینی برای دلار در دستور این اجلاس قرار داشت.