آذر ماجدی
طی این قرن جنگ های خانمان برانداز بسیاری سازمان یافته است. میلیون ها نفر جان باخته اند. کشورهای متعددی ویران شده اند. میلیون ها نفر آواره گشته اند. این جنگ ها و عواقب خانمان برانداز آن هنوز ادامه دارد. چه فاکتوری این جنگ ها را از حمله روسیه به اوکراین متمایز می کند. چرا رسانه ها از خطر جنگ سوم جهانی سخن می گویند؟ چرا دولت های اروپایی و آمریکا این چنین به تحرک افتاده اند تا خاطی و متجاوز را تنبیه کنند؟ چه تفاوتی میان قربانیان در اوکراین و قربانیان در عراق، افغانستان، سوریه، سومالی، سودان و فلسطین موجود است که مرزها و آغوش ها این چنین گرم بروی دسته اول باز شده است در حالیکه قربانیان دیگر در دریا مدفون شدند، در بازار برده داری در لیبی حراج شدند، در پشت مرزها از سرما یخ زدند، در زندان افتادند؟
حمله روسیه به اوکراین علاوه بر سوالاتی که صرفا به این جنگ خانمان برانداز مربوط می شود، سوالات پایه ای دیگری نیز طرح می کند که رسانه های بستر اصلی، دولت های غربی و ایدئولوگ های آنها می کوشند یا زیر خاک کنند و یا با تبلیغات مسموم و دروغین به آن پاسخ دهند. باید کوشید حقیقت را از زیر این کوه تبلیغات ریاکارانه و دروغین و جنگ افروزانه بیرون کشید.
قبل از هر چیز باید صریح و روشن عنوان شود که این جنگ و کشتار مردم اوکراین محکوم است. باید خواهان پایان فوری آن و عقب نشینی ارتش روسیه از اوکراین شد. اما این موضع به تنهایی کافی نیست. صرف محکوم کردن حمله نظامی روسیه ما را در کنار جبهه به همان میزان ارتجاعی و سرکوبگر ولی قدرتمند تر قرار می دهد. این جنگ در ماه فوریه یا سال ۲۰۲۲ یا حتی ۲۰۲۱ آغاز نشده. باید ریشه آنرا شناخت. مردم اوکراین و سربازان روسیه قربانی سیاست های ارتجاعی و زورمدارانه نه تنها دولت روسیه، بلکه دولت اوکراین و دولت های غربی و ناتو هستند. عدم توجه و برسمیت شناسی این واقعیت ما را در جبهه دولت های امپریالیستی غرب و ناتو قرار می دهد. و این خطرناک است؛ برای بشریت و ادامه دنیا حتی به همین شکل وارونه آن یک خطر جدی است. ناتو و در راس آن آمریکا نقشی تعیین کننده در آغاز این جنگ دارند. درست است دولت روسیه فرمان یورش داده است و ارتش روسیه به اواکراین حمله کرده است و این اقدامات محکوم است. اما هیچ جنگی در لحظه یورش آغاز نمی شود. زمینه و تاریخچه دارد.
ناتو و جنگ در اوکراین
ناتو در زمان جنگ سرد، پس از پایان جنگ جهانی دوم، با هدف مقابله با “خطر شوروی” شکل گرفت. اما چرا وقتی پیمان ورشو ملغی شد، ناتو به حیات خود ادامه داد؟ و نه تنها ملغی نشد بلکه وسیعا توسعه یافت؟ از زمان کلینتون سپس جرج بوش و باراک اوباما ناتو گسترش یافته است و به مرزهای روسیه رسیده است. اوکراین آخرین کشوری است که خواهان پیوستن به ناتو است. از دهه ۹۰ دولت روسیه بمنظور توقف گسترش ناتو با آمریکا و کشورهای غربی مذاکره کرده است؛ آمریکا و دولت های غربی کلیه قول و قرارها و معاهدات فی مابین را زیر پا گذاشته اند.
بر خلاف آنچه ایدئولوگ ها و رسانه ها در بوق و کرنا کردند، پایان جنگ سرد صلح و آرامش و آزادی و دموکراسی به ارمغان نیاورد؛ دنیای “یک قطبی” از همان روز نخست برای برقراری نظم نوین، جنگ پس از جنگ سازمان داد. از حمله به عراق در ۱۹۹۱، تلاش برای فروپاشی یوگسلاوی در دهه ۹۰ که با بمباران بلگراد در ۱۹۹۴ عملا به پایان رسید و تبدیل خاورمیانه و شمال آفریقا به یک ویرانه در قرن بیست و یک محصول دنیای یک قطبی و نظم نوین جهانی بوده است. حفظ و گسترش ناتو در نتیجه خطری جدی برای تمام دنیا است. قدرت های غربی عملا یک جنگ سرد نوین اعلام نشده سازمان دادند. علیرغم آنکه سیستم سرمایه داری دولتی جای خود را به نظم سرمایه داری مشابه کشورهای غربی داد، دوستی با روسیه کوتاه مدت بود. عملا روسیه را بجای شوروی نشاندند و همان رقابت ها را در اشکال جدید تداوم بخشیدند. لذا عجیب نیست که روسیه از گسترش ناتو نگران و هراسان باشد و آنرا خطری جدی برای موجودیت خویش تلقی کند. تلاش اوکراین برای پیوستن به ناتو و عدم مخالفت رسمی ناتو با آن، ۸ سال پس از سازماندهی یک کودتا در این کشور توسط دولت اوباما، سرنگونی دولت طرفدار روس و جایگزینی آن با یک حکومت فاشیستی ضد روسیه برای روسیه حکم کاه آخر را داشت. جنگ اوکراین حاصل رقابت های سرمایه دارانه قدرت های حاکم، قلدری و پروواکاسیون آمریکا و غرب است.
“جنگ سرد جدید غرب با روسیه داغ شده است. ولایمیر پوتین مسئول اصلی تحولات اخیر است، اما تکبر و لاقیدی ناتو نسبت به روسیه در ربع قرن اخیر سهم بزرگی در آن بعهده دارد. تحلیلگرانی که به یک سیاست خارجی واقع بینانه و خوددار از جانب آمریکا متعهد هستند بیش از ربع قرن است که هشدار می دهند که تداوم گسترش قدرتمند ترین اتحاد نظامی در تاریخ به سوی قدرت مهم دیگر نتیجه خوبی در پی نخواهد داشت. جنگ اوکراین یک تائید قوی از این نگرانی است.” (تد گالن کارپنتر، روزنامه گاردین) این تحلیل یک محقق یا آکادمیسین چپ یا طرفدار روسیه نیست؛ یک متفکر راست طرفدار آمریکا و دنیای سرمایه داری است. حتی کیسینجر یکی از دست راستی ترین سیاستمداران آمریکا علیه گسترش ناتو به مرزهای روسیه و بویژه به اوکراین هشدار داده بود. سند بسیاری موجود است از سیاستمداران و متفکرین طرفدار غرب، آمریکا و ناتو که به دولت آمریکا و رهبران ناتو علیه گسترش ناتو به مرزهای روسیه هشدار داده اند. اخیرا یکی از نمایندگان کنگره آمریکا اعلام کرده است که دولت بایدن خواهان شروع این جنگ بود وگرنه به هشدارها و درخواست روسیه توجه می کرد.
ریاکاری، استانداردهای دوگانه، راسیسم
یکی از چشمگیر ترین محصولات این جنگ تبلیغات دروغین و ریاکارانه دولت ها و رسانه ها و آشکار شدن استانداردهای دوگانه و نژاد پرستی عریان است. تحت لوای دفاع از صلح تبلیغات جنگ افروزانه براه انداخته اند. رهبران ناتو بویژه آمریکا نقش اصلی در شکل گیری این جنگ دارند. این را فقط ما کمونیست ها نمی گوییم. تحلیلگران و سیاستمداران خودشان گفته اند و می گویند. برای این جنگ مشخص اکنون نزدیک به یک دهه است برنامه ریزی کرده اند در همین یک سال اخیر آمریکا یک میلیارد دلار سلاح به اوکراین داده است. اما در تبلیغات شان روسیه را به یک غول و شیطان بزرگ تبدیل کرده اند و نفرت ضد روسی را دامن می زنند. پوتین را دیکتاتور می نامند و او را به سرکوب و سانسور متهم می کنند و خود به سانسور رسانه های انگلیسی زبان روسی دست می زنند. بایدن صریحا و علنا نه تنها از سرکوب و سانسور رسانه های اپوزیسیون و زندانی کردن رهبر حزب اپوزیسیون اوکراین دفاع کرده بلکه مشوق آن بوده است. باید پرسید قطع دو رسانه روسی تحت عنوان پخش اطلاعات غلط با اعمال سانسور توسط دولت روسیه چه تفاوتی دارد؟ در روز روشن دروغ می گویند، روایت غلط از چرایی این جنگ ارائه می دهند؛ برای گسترش آتش جنگ بسیج شده اند. نه تنها تمام کشورهای عضو ناتو بلکه سوئد و فنلاند نیز به اوکراین سلاح ارسال می کنند. دولت آلمان برای اولین بار پس از جنگ جهانی دوم دست به اینکار زده است. اگر قصد پایان جنگ است کافیست خواهان اعلام آتش بس شوند، بر سر میز مذاکره بنشینند و قرارداد امضاء کنند که اوکراین به ناتو نخواهد پیوست و “بیطرف” می ماند. اما، نه. مدام دارند آتش تنور جنگ را داغتر می کنند.
گزارشات و تبلیغات راسیستی از جنگ و در حمایت از پناهندگان اوکراینی تهوع آور است. بصراحت می توان گفت که چندین دهه است چنین راسیسم آشکار و عریانی در رسانه های بستر اصلی غربی مشاهده نشده است. انسان متحیر می ماند که دنیا به کدام سو می رود؟ دنیای پس از این جنگ چه مولفه هایی را در خود ادغام خواهد کرد؟ آنچه اکنون قابل مشاهده است یک قهقرای به تمام معناست. به بخش کوچکی از این تبلیغات توجه کنید:
هفته گذشته گزارشگر ارشد سی بی اس از اوکراین این چنین گزارش کرد: اوکراین “جایی مثل عراق یا افغانستان که چندین دهه است در جنگ است، نیست. اینجا کشوری نسبتا متمدن، نسبتا اروپایی است.”
بی بی سی با دادستان کل سابق اوکراین مصاحبه کرد. او گفت: “وقتی می بینم انسان های اروپایی با چشمان آبی و موهای بلوند هر روز کشته می شوند بسیار احساساتی می شوم.” واکنش و پاسخ مصاحبه گر بی بی سی چه بود؟ “کاملا می فهمم و به این احساس احترام می گذارم.”
فیلیپ کوربه، ژورنالیست در تلویزیون بی اف ام فرانسه گفت: “ما در اینجا از سوری هایی که از بمباران دولت سوریه با حمایت پوتین فرار می کنند، صحبت نمی کنیم. داریم درباره اروپایی هایی صحبت می کنیم که در ماشین هایی که مثل ماشین های خود ماست فرار می کنند تا زندگیشان را نجات دهند.”
و خبرنگار تلویزیون انگلیسی آی تی وی از لهستان گزارش کرد: “اکنون آنچه به فکر نمی گنجید اتفاق افتاده است. و این یک کشور جهان سومی در حال توسعه نیست. این اروپا است.”
گوینده تلویزیون الجزیره گفت: “به آنها نگاه می کنی، طریقی که لباس پوشیده اند، اینها مرفه هستند… طبقه متوسط اند. اینها پناهندگانی نیستند که از خاورمیانه که در حالت جنگی وسیع قرار دارد، می گریزند. اینها کسانی نیستند که از شمال آفریقا فرار می کنند. اینها شبیه افراد طبقه متوسط اند. خانواده اروپایی همسایه.”
در نشریه تلگراف دانیل هانان می نویسد: “اینها خیلی شبیه ما هستند. و همین این واقعه را این چنین شوک آور می کند. اوکراین یک کشور اروپایی است. مردمش نت فلیکس نگاه می کنند. و حساب های اینستاگرام دارند. در انتخابات های آزاد رای می دهند و روزنامه های سانسور نشده می خوانند. جنگ دیگر به ملاقات مردم فقیر و دورافتاده نرفته است.”
شرمتان باد! شرمتان باد که با این وقاحت مردم خاورمیانه و آفریقا را تحقیر می کنید. شرمتان باد که به دنیای برده داری بازگشت کرده اید! دیگر حتی صورت ظاهر را هم حفظ نمی کنید. این جنگ کثافت و لجن را به رو آورد. راسیسم خجول را عریان کرد. و این واقعیت ترسناک است. ظرفیت ضد انسانی دولت ها و ایدئولوگ های آن برای ما آشکار بود، ولی زمانیکه تمام پرده ها دریده می شود و این ارتجاع و افکار و ایدئولوژی کثیف و ضد انسانی این چنین عریان بجلوی صحنه می آید، انسان از آینده به هراس می افتد.
یکی از نمونه های استاندارد دوگانه برخورد فیفا و سایر سازمان های ورزشی اروپایی یا جهانی است. “ورزش را با سیاست قاطی نکنید!” جمله ای است که مدام تکرار می شود. بطور نمونه در حمله آخر اسرائیل به فلسطین برخی از ورزشکاران پرچم فلسطین را بلند کردند؛ دوربین های تلویزیون بلافاصله لنز را برگرداندند و آنها مورد انتقاد قرار گرفتند. اما اکنون فوتبالیست ها تی شرت های دفاع از اوکراین به تن کرده اند. پرچم اوکراین را بلند می کنند. فیفا عملا روسیه را محروم کرده است
یک اتفاق شوک آور اخراج والری گرگیف، رهبر ارکستر فیلارمونیک مونیخ بعلت امتناع از محکوم کردن پوتین است. یک دانشگاه بزرگ میلان تدریس فئودور داستایفسکی را بخاطر روس بودن ممنوع کرده است! و بالاخره یک رویداد کمدی تراژیک؛ ممنوعیت شرکت در مسابقات به گربه های متولد یا تربیت شده در روسیه هم امتداد یافته است!
یک هفته از جنگ می گذرد و این فضای مسموم تمام دنیای غرب را در برگرفته است. کاملا آشکار است که برای این جنگ برنامه ریزی شده است. می خواستند که این جنگ سر بگیرد و برایش کار کرده اند. این واکنش های سازمان یافته و هماهنگ محصول همین چند روز جنگ نیست. گسترش ناتو یکی از نتایج بلافاصله آن خواهد بود. هم اکنون سوئد و فنلاند اعلام کرده اند که به پیوستن به ناتو می اندیشند. قرار نیست به کمک تسلیحاتی ختم شود. قرار است نظم نوین جهانی به رهبری آمریکا محکم تر شود. قلدر منشی آمریکا و ناتو باید یکبار دیگر تثبیت گردد.
نتیجه جانبی یا بخشی از نقشه عمل؟
این جنگ در شرایط بحران اقتصادی کنونی پس از پاندمی یک نعمت آسمانی برای نظام سرمایه داری و طبقه حاکم است. افزایش سرسام آور قیمت ها، گاز و برق و بنزین و مواد غذایی میلیون ها نفر را به ورطه فقر کشانده است. مردم عادی برای تامین زندگیشان دست و پا می زنند. این جنگ هر نوع اعتراض سازمان یافته را تا اطلاع ثانوی خنثی کرد. تمام توجه ها به اوکراین است و طبقه حاکم و دولت سوت زنان به تبلیغات جنگی مشغولند. بطور نمونه دولت انگیس با یک بحران جدی روبرو شده و بحث سقوط آن در میان بود. با آغاز جنگ تمام این مسائل بایگانی شد. جنگ برای این نظام و طبقه حاکم نعمت است. این سوال پیش می آید که آیا این صرفا یک نتیجه جانبی دلخواه طبقه حاکم است یا بعنوان فاکتوری در برنامه ریزی جنگ نقش داشته است.
باید کوشید که این جنگ هر چه سریعتر خاتمه یابد. باید کوشید گسترش ناتو را متوقف کرد. گسترش ناتو فقط تهدیدی برای روسیه نیست برای جهان مخاطره آمیز است. ریاکاری و لجن نژاد پرستانه حاکم باید افشاء و طرد شود. باید از گسترش این قهقرای سیاسی- اقتصادی- ایدئولوژیک و فرهنگی جلوگیری کرد. بشریت متمدن و آزادیخواه باید به مخاطرات این جنگ و عواقب هراسناک آن واقف شود و این روند را متوقف کند.