چرا مدوسا؟ پلاتفرم کمونیستی در مقابل پلاتفرم فمینیستی در جنش آزادی زن*

چرا مدوسا؟

پلاتفرم کمونیستی در مقابل پلاتفرم فمینیستی در جنش آزادی زن*

آذر ماجدی

مرد سالاری و زن ستیزی یک از وجوه تاریک و شرم آور جامعه امروزی است. هر چند که در ایران این وجه ابعادی بسیار سرکوب کننده و باور نکردنی بخود گرفته است، ولی مردسالاری تنها به ایران و یا جوامعی با خصوصیات مشابه محدود نمی شود. زنان در تمام دنیا، حال با درجاتی متفاوت، تحت ستم اند، تحقیر می شوند و حقوق شان پایمال می گردد. این شریط صدای رسای اعتراض و مبارزه ای متشکل، با برنامه و نقش عمل معین را طلب می کند.

بهمین خاطر ما، کانون زن و سوسیالیسم، بر آن شدیم که با انتشار نشریه ای دادخواست زنان آزادیخواه از جامعه، مطالبات و افق جنبش برابری خواه و رهایی طلب زنن را مطرح کنیم و بکوشیم تا این افق به افق جنبش هر چه وسیعتری از زنان و مردان آزادیخواه بدل شود.

اما برای این مقصود چرا به یک نشریه جدید احتیاج است؟ مگر نشریات موجود زنان همین هدف را دنبال نمی کنند؟ در جنبش زنان گرایشات مختلفی وجود دارد. مدوسا گرایش متمایزی را نمایندگی می کند.

در دو سه دهه اخیر گرایشی درون جنبش زنان شکل گرفته و تفوق یافته است که بیش از پیش برای سوسیالیسم شانه بالا می اندازد. این گرایش از ارائۀ افق و دورنما از شرایط و جامعه ای که در آن مساله زن بکلی از میان می رود و زن و مرد بطور واقعی با یکدیگر برابر می شوند، عاجز است.

علاوه بر جنبش مارکسیستی، دو گرایش اصلی درون جنبش زنان که می کوشند تبیینی تئوریک از ریشه و مبنای ستمکشی زنان بدست دهند، سوسیال فمینیسم و رادیکال فمینیسم، علیرغم تفاوت های نظری به یک فصل مشترک تئوریک رسیده اند. بعبارت دیگر، سوسیال فمینیسم در تلاش تئوریک خود به یک نقطه سازش دسته یافته است و ملغمه ای از دیدگاه رادیکال فمینیستی و مارکسیسم را بعنوان چرایی ستمکشی زن ارائه می دهد. و بعنوان مسبب اصلی تداوم موقعیت فرودست زن بر نظام سرمایه داری و پاتریآرکی انگشت می گذارد. نظریه پاتریآرکی که تلاشی برای توضیح تداوم ستمکشی زن در طول تاریخ است، صرفنظر از تفاوت هایی که میان نظرات نظریه پردازان مختلف این گرایش وجود دارد، مبنای ستمکشی زن را منفعت مردان در انقیاد زنان می داند.

این گرایشات، بدرجات مختلف، مارکسیسم را به ناتوانی در پاسخگویی به “مساله زن” و به تابع کردن امر برابری زن و مرد به “جنبش عمومی” متهم می کنند. اینها جنبش زنان را به” طلاق گرفتن” از مارکسیسم فرا می خوانند، تا در حلقه بعد به “وصلت” با گرایشات ضد زن از قبیل احزاب سیاسی دولتی طبقه حاکم دعوت کنند. علیرغم اینکه تاریخ همین دو سه دهه اخیر نشان داده است که هرگاه جنبش سوسیالیستی و برابری طلبی عمومی تضعیف می شود، اصلاحاتی که با هزار تلاش و به قیمت مبارزه ای سخت برای بهبود وضعیت زنان بدست آمده، موردهجوم سرسختانه جریانات راست قرار می گیرد؛ در حالیکه جنبش سوسیالیستی را که مُهر خود را بر جنبش برابری طلبی زنان کوبیده است، به کوتاهی و عدم کفایت در حل مساله زن متنهم می کنند، خود در عرصه سیاسی و تاکتیکی با انواع جنبش های “رنگین کمانی،” با حزب دموکرات آمریکا و حزب کارگر انگلستان و امثالهم متحد می شوند. جنبش ها و احزابی که بارها در قدرت بوده اند و نه فقط کار درخشانی برای برابری زن و مرد و محو مردسالاری در جامعه نکرده اند، خود پایه های ستمکشی زن را تحکیم کرده اند. احزابی که بیمه بیکاری و دریافت های رفاهی مادران مجرد را به راحتی قطع می کنند، و به حفظ و تداوم حاکمیت مذهب و ارزش های محافظه کارانه خانواده مقدس کمر بسته اند.

گرایشات غیر کمونیست در جنبش زنان عموما به حاکمیت مذهب و ناسیونالیسم و فرهنگ ملی بر جامعه کاری ندارند. جنبش زنان بطور فزاینده ای به قول نظریه ارتجاعی نسبیت فرهنگی و احترام به فرهنگ ملی و عقاید و ارزش های مذهبی در جوامع مختلف روی می آورد. مردسالاری و زن ستیزی با فرهنگ های ملی و ارزش ها و اعتقادات مذهبی عجین است. نمی توان خود را برابری طلب و آزادیخواه نامید و از این فرهنگ و ارزش ها دفاع کرد و یا در بهترین حالب به آنها کاری نداشت.

مدوسا به جهانشمول بودن مطالبات و حقوق زنان معتقد است و برابری زن و مرد را با حاکمیت مذهب؛ ارزش ها و فرهنگ ملی پوسیده ناهمخوان می داند. جامعه غیر مذهبی و جدایی مذهب از دولت و آموزش و پرورش یک شرط لازم تحقق برابری و رهایی زنان است.

گرایش غیر کمونیست در جنبش زنان هر چه بیشتر به یک سکت مدافع “آپارتاید داوطلبانه” زنان از مردان بدل می شود. (segregation voluntary) سازمانیابی جداگانه زنان از مردان را بعنوان تنها راه مبارزه برای رهایی زن تبلیغ می کند. بعضا به برتری “خصوصیات زنانه” بر “خصوصیات مردانه” معتقد است؛ و می کوشد مردستیزی را بعنوان یک آرمان اشاعه دهد. گرایش حاکم در میان نظریه پردازان جنبش زنان میزان رادیکالیسم جنبش زنان را با میزان مردگریزی جریانات مختلف می سنجد. این نه تنها یک گرایش ارتجاعی است، بلکه زنان و “جنبش” زنان را منزوی می کند. و زنان را به حاشیه جامعه سوق می دهد.

مدوسا افق سوسیالیستی و گرایش انقلابی را در جنبش زنان نمایندگی می کند. مدوسا به افشاء ستمکشی زن و جوانب متنوع و پیچیده آن می پردازد؛ مبنای سرکوب زنان را در جامعه امروز به بحث می گذارد؛ تجربه زنان مختلف را از ستمکشی و سرکوب و جدال و مقاومت منعکس می کند؛ مبارزات و دستاوردهای جنبش زنان را بررسی می کند و دیدگاه سوسیالیستی در این عرصه را بسط می دهد.

دسامبر ۱۹۹۷

* تیتر در نشریه: سخنی با خوانندگان، چرا مدوسا؟