در باره آپارتايد جنسى در ايران مصاحبه راديو انترناسيونال با آذر ماجدى

سياوش دانشور: لفظ آپارتايد جنسى درادبيات حزب کمونيست کارگرى زياد بکار برده ميشود. لطفا کمى در اينمورد توضيح دهيد. آپارتايد جنسى به چه معناست؟Azar-m2

آذر ماجدى: خود کلمه آپارتايد بمعنى جدائى است. تا آنجا که به يک نظام سياسى مربوط ميشود، سابقه آن برميگردد به آفريقاى جنوبى که رژيم آن بر مبناى تبعيض نژادى و جدائى نژادها بنا شده بود. اين رژيم از اوايل قرن بيستم تا همين چند سال پيش سرکار بود و تمام سياستهايش مبتنى بر جدائى سفيدپوستان از سياه پوستان و رنگين پوستان بود.

سفيد پوستان قشر ممتاز جامعه بودند بعد از آنها رنگين پوستان بودند که از خيلى از حقوق و مزايا بى بهره بودند و در آخر سياه پوستان قرار داشتند که تقريبا از تمام مزايا و حقوق اجتماعى محروم بودند. اين نظام بعنوان يک نظام فاشيستى در دنيا شناخته شده بود و جريانات مترقى، کمونيستها، آزاديخواهان و طرفداران حقوق بشر چه در خود آفريقاى جنوبى چه در ديگر نقاط دنيا، عليه آن به مبارزه و اعتراض برخاستند تا وقتى که اين رژيم تسليم شد و از پا افتاد.

ما وقتى از آپارتايد جنسى در ايران صحبت ميکنيم. در واقع تشابه آنرا با نظام آپارتايد نژادى در آفريقاى جنوبى نشان ميدهيم. به اين معنى که در ايران زنان و مردان را از هم جدا کرده اند و زنان را از حقوقشان محروم کرده اند. اين جداسازى عينا همان آپارتايد است. ما حدود ١٥ سال پيش در ادبيات مان نظام جمهورى اسلامى را آپارتايد جنسى خوانديم. و اکنون شاهد آن هستيم که جريانات ديگر هم از اين لفظ در توصيف جمهورى اسلامى استفاده ميکنند.

سياوش دانشور: در مورد آفريقاى جنوبى بخش وسيعى از مردم دنيا اين ترم را بکار ميبردند و به آن حکومت آپارتايد گفته ميشد. اما ما نمى بينيم که جمهورى اسلامى را با اين صفت بشناسند. چرا؟ چه تفاوتى بين ستم بر اساس جنسيت و ستم براساس نژاد وجود دارد؟

آذر ماجدى: يک دليل اصلى آن اين است که خود رژيم آفريقاى جنوبى خودش را با اين لفظ تعريف ميکرد. يعنى اعلام کرده بود که سياستهايش بر “توسعه جداگانه نژادها” مبتنى است. آفريقاى جنوبى با اين استدلال تبعيض و جدائى نژادى را در آفريقاى جنوبى توجيه ميکرد. ولى اين استدلال تنها توسط جريانات و دولتهاى ارتجاعى خريدار پيدا کرد و آنهم براى مدتى. جريانات آزاديخواه، بشردوست، و کمونيست ها اين نظام را بعنوان نظامى عميقا ارتجاعى، عقب مانده، سرکوبگر و فاشيستى شناختند.

ما اکنون داريم همان ترم را با همان بار ارتجاعى در مورد جمهورى اسلامى استفاده ميکنيم.

اينکه چرا اين ترم در سطح جهانى در مورد جمهورى اسلامى بکار نميرود بخاطر اين است که اولا هنوز خيليها از تمام جوانب اين نظام مطلع نيستند و دوما به يمن تئورى نسبيت فرهنگى که در دهه هاى ٨٠ و ٩٠ (مخصوصا ٨٠) مطرح شده، آنچه بر سر زنان در کشورهاى اسلام زده ميآيد در جوامع غربى بعنوان فرهنگ و مذهب خود آنها توجيه ميشود و به آن نقدى نميشود. حزب کمونيست کارگرى ايران و کمپين بين المللى دفاع از حقوق زنان در ايران سعى کرده اند افکار عمومى دنيا را نسبت به اين واقعيت آگاه کرده و آپارتايد جنسى در ايران را به همه بشناسانند و نشان دهند که آپارتايد جنسى به همان زشتى و کراهت آپارتايد نژادى در آفريقاى جنوبى است. و بايد در سطح دنيا با آن مبارزه شود. ما تلاش کرده ايم که به مردم نشان دهيم که نظامى که در ايران حاکم است يک نظام مبتنى بر آپارتايد جنسى، به همان کراهت نظام آپارتايد نژادى در آفريقاى جنوبى است و اين مساله هيچ ربطى به فرهنگ و مذهب “خود مردم” ندارد.

ما تاکنون پيشرفتهاى زيادى کرده ايم. اکنون براى خيليها اين ترم شناخته شده و جمهورى اسلامى در ميان بسيارى جريانات آزاديخواه و بشردوست بعنوان نظام آپارتايد جنسى معرفى و محکوم ميشود.

سياوش دانشور: نابرابرى بين زن و مرد يک واقعيت است که کم و بيش در همه جاى دنيا وجود دارد. ممکن است در مقابل صحبت شما گفته شود که ستم بر زنان مختص حکومتهاى دينى و اسلامى نيست. شما چه پاسخى به اين استدلال ميدهيد؟

آذر ماجدى: من اين بحث را که در تمام دنيا نابرابرى وجود دارد قبول ميکنم. اما تفاوت زيادى هست بين آنچه که ما در سوئد و فرانسه و غيره مى بينيم با کشورهائى که در آنها اسلام بعنوان مذهب رسمى حاکم است و دولتهاى سرکوبگر و مستبد اين کشورها اسلام را بعنوان قوانين کشور در آورده، و سنتها و فرهنگ اسلامى را به مردم تحميل کرده اند. حتى در اين کشورها نيز بيحقوقى با درجات مختلفى وجود دارد. در بعضى از آنها يکسرى حقوق مدنى برسميت شناخته شده که در بعضى ديگر نيست.

وقتى در مورد جمهورى اسلامى و حکومت طالبان در افغانستان و يا ديگر کشورهائى که رسما خودشان را يک کشور اسلامى معرفى ميکنند و مذهب کاملا در تمام عرصه هاى حکومت دخيل است، صحبت ميکنيم کاملا معلوم است که وضع زنان در اين جوامع بمراتب بدتر از جاهاى ديگر است. در اين کشورها آپارتايد و جداسازى زن و مرد بطور رسمى وجود دارد. اين فقط تبعيض و بيحقوقى زن نيست بلکه جداسازى کامل دو جنس است همانطور که در آفريقا جداسازى نژادها بود.

سياوش دانشور: تاکيد شما در بحث آپارتايد جنسى بيشتر روى جدا سازيها متمرکز است يا قلمرو حقوق نابرابر براى زنان؟

آذر ماجدى: آپارتايد يعنى جداسازى. اما در اين جداسازيها هميشه يک نژاد بر نژاد ديگر، يک جنس بر جنس ديگر، يک قوم بر قوم ديگر و يک مذهب بر مذهب ديگر تفوق دارد. آپارتايد به اين معنى نيست که اين دو گروه با هم حقوق برابر دارند، فقط از هم جدا هستند. اين جداسازيها همانطور که ما در آفريقاى جنوبى هم شاهد آن بوديم ناشى از تبعيض، بيحقوقى و نابرابرى شديدى است که بين دو دسته وجود دارد. در ايران هم ما شاهد تبعيض، بيحقوقى و ستمکشى زن هستيم. وقتى ما در مورد آپارتايد حرف ميزنيم منظورمان جداسازى در آن کشور است. در يک کشور ممکن است ستم شديدى بر زنان وارد شود. اما جداسازى بين زن و مرد در قوانين وجود نداشته باشد. به چنين نظامى آپارتايد گفته نميشود. اين يک نظام مردسالار و شوينيست است. در مورد آپارتايد جنسى در ايران منظورم جداسازى بين زن و مرد و تحميل حجاب اجبارى به زنان در سطح قانون است.

سياوش دانشور: شما اشاره کرديد به جامعه اى که جداسازى در آن نيست اما بعنوان يک جامعه مردسالار حقوق زن در آن رعايت نميشود. سوال من اين است که چه درجه فرهنگ مردسالار و ضد زن در ايران در اعمال آپارتايد جنسى موثر است؟

آذر ماجدى: وقتى بحث بر سر آپارتايد جنسى است کاملا در ارتباط تنگاتنگ با اسلام و مذهب صحبت ميشود. اسلام جداسازى زن و مرد را تبليغ ميکند. حجاب، بحث اندرونى و درونى، اينکه زن نبايد در کنار مرد باشد چونکه زن يک موجود شيطانى است که مرد را تحريک ميکند و وى را از زندگى باز ميدارد. مرد هم يک آدم کاملا بدون کنترل است که فقط هورمونهايش بر همه چيز حکم ميراند و يک نگاه به زن ميتواند زندگيش را نابود کند. اين نگرش مردسالار و عقب مانده اى است. از زن يک چهره شيطانى ارائه ميدهد و مرد را بى اراده و بى کنترل معرفى ميکند و هرچند که مرد را بر زن حاکم ميکند اما در واقع به هردو جنس توهين ميکند.

اسلام آپارتايد را تجويز ميکند. بهمين خاطر است که آپارتايد جنسى فقط در کشورهاى اسلام زده وجود دارد. در کشورهاى ديگر که مذاهب ديگر حاکم هستند نابرابرى و فرهنگ مردسالار وجود دارد اما با يک نظام آپارتايد روبرو نيستيم. زن و مرد ميتوانند در اتوبوس کنار هم بنشينند. زن مجبور نيست چادر سر کند. زن و مرد با هم در يک اداره کار ميکنند و تبعيض عليه زنان هم اعمال ميشود اما مجبور نيستند از هم جدا باشند. اين اسلام است که آپارتايد جنسى را تجويز و تبليغ ميکند.

سياوش دانشور: خود زنان در ايران چگونه به اين مساله برخورد ميکنند؟ چه جبهه هاى اصلى براى مقابله و مقاومت در برابر اين آپارتايد وجود دارند؟ اين مبارزه چه ابعادى دارد؟

آذر ماجدى: زنان و جامعه ايران اصلا آپارتايد را پذيرا نشده اند. از همان اولى که حجاب اجبارى توسط جمهورى اسلامى مطرح شد و شروع کردند به اخراج زنان از سر کار و برگرداندن آنها به خانه هايشان (مدت خيلى کوتاهى بعد از سرکار آمدن جمهورى اسلامى در ١٧ اسفند ١٣٥٧) از همان اول جمهورى اسلامى خودش را با زنان روبرو ديد. ما شاهد يک مبارزه عظيم عليه جمهورى اسلامى بوديم. در آن زمان هنوز هم توهم زيادى در مورد رژيم وجود داشت و خيليها آنرا حاصل انقلاب ميدانستند نه حاصل سرکوب انقلاب.

از همان روز تاريخ جمهورى اسلامى مملو بوده است از زن ستيزى و مبارزه بيوقفه زنان در مقابله با قوانين ضدزن و عقب مانده. ما در اين چند سال شاهد گسترش و تعميق اين مبارزات بوده ايم. بخصوص از طرف نسل جوان که زير بار اين قوانين و سنتها نميرود. دانشجويان دختر اکنون بيش از ٥٠ در صد کل دانشجويان را تشکيل ميدهند. اينان تلاش ميکنند در مقابل جمهورى اسلامى مقاومت کنند، ياد بگيرند و مستقل باشند. اکثر آنها بعد از اتمام دانشگاه با انواع و اقسام موانع براى شغل يابى روبرو ميشوند. قوانين مذهبى و سنتى جلو رشد دختران و زنان را در عرصه هاى مختلف اجتماعى، اقتصادى و سياسى ميگيرد و نميگذارد حتى زنانى که جزو سيستم دولتى هستند و باصطلاح خودشان خودى هستند، هم پيشرفت کنند.

سياوش دانشور: همانطور که اشاره کرديد، شما براى لغو آپارتايد جنسى مبارزه ميکنيد. حزب کمونيست کارگرى ايران اين را در برنامه اش دارد. چه موانع اصلى در برابر اين جنبش و هدف قرار دارند؟

آذر ماجدى: مهمترين مانع هر نوع بهبود در وضعيت زنان جمهورى اسلامى است. درتمام عرصه هاى ديگر هم مانع اصلى جمهورى اسلامى است، در مورد وضع زنان بطريق اولى مانع اصلى جمهورى اسلامى است. بايد اين رژيم را از پيش پا برداريم، تمام قوانين تبعيض آميز و مردسالارانه اش را لغو کنيم تا بتوانيم همانطور که در برنامه حزب کمونيست کارگرى آمده است برابرى کامل و بدون قيد و شرط بين زن و مرد را پياده کنيم. ريز اين قوانين در برنامه حزب کمونيست کارگرى آمده است.

در صورتى که حزب کمونيست کارگرى در ايران بقدرت برسد، در اولين روز بقدرت رسيدنش آزادى و برابرى بدون قيد و شرط انسانها را اعلام ميکند. کليه قوانين تبعيض آميز را لغو ميکند و برابرى زن و مرد را در تمام امور، همانگونه که در برنامه “يک دنياى بهتر” آمده است بعنوان قانون کشور اعلام ميکند. بعلاوه بايد امکاناتى ايجاد شود که کسانى که ميخواهند مبارزه برابرى طلبانه را گسترش دهند و عليه فرهنگ و بينش مردسالارانه مبارزه کنند بتوانند در فضائى آزاد و با در اختيار داشتن ابزار رسانه ها اينکار را پيش ببرند. همچنين در مراکز آموزش و پرورش، مدرسه ها، دانشگاهها و شهر و روستا اين مبارزه بايد عميقا گسترش پيدا کند. علاوه بر موانع قانونى بايد با بقاياى سنت و فرهنگ مردسالار و عقب مانده يک مبارزه جدى و آگاهگرانه سازمان يابد.

سياوش دانشور: نظر شما در مورد رابطه نظام سرمايه دارى و حکومت دينى چيست؟ آيا آپارتايد جنسى مطلوب سرمايه دارى در ايران است؟

آذر ماجدى: بنظر من اگر يک دولت متعارف سرماى دارى بخواهد در ايران سرمايه گذارى و انباشت کند، آپارتايد جنسى را نه تنها اصلا لازم ندارد بلکه مانع کارش است. ولى چرا آپارتايد جنسى در جامعه حاکم شده است؟ جواب آن برميگردد به شرايط ايران در ٢٢ سال پيش، زمانى که يک انقلاب توده اى عليه نظام سرکوب و استبداد سلطنتى براه افتاده بود و ميرفت که با برکندن حکومت پهلوى ارکان بورژوازى در ايران را هم بلرزاند. در اين انقلاب اين چشم انداز وجود داشت که چپ بقدرت برسد. پس براى مقابله با نيروهاى چپ و براى سرکوب خواسته هاى انقلابى مردم، بورژوازى با همکارى دول غربى نظام اسلامى را بر مردم و جامعه ايران تحميل کرد. براى سرکوب آن انقلاب بعد از اينکه جمهورى اسلامى بر سرکار آمد لازم بود جامعه به عقب رانده شود و ارتجاع در تمام ارکان سياسى و فرهنگى و اجتماعى حاکم شود. و اينجاست که ما شاهد شکل گرفتن نظام آپارتايد جنسى و سرکوب زنان هستيم.

سياوش دانشور: يعنى منطورتان اين است که مجبور شدند جمهورى اسلامى را عليرغم تمايلشان بپذيرند؟

آذر ماجدى: دقيقا. انقلاب ايران يکى از انقلابهاى عظيم قرن بيست بود. يک انقلاب عظيم توده اى عليه ديکتاتورى و خفقان. اين انقلاب با تمام ابهاماتش توانست سلطنت را سرکوب کند و ميرفت که نيروهاى چپ را سرکار بياورد و آزادى را در جامعه پياده کند. به اين خاطر بود که بورژوازى نجاتش را در سرکار آوردن جمهورى اسلامى ديد.

از آن پس مساله زن به يک بارومتر سياسى جامعه ايران تبديل شده است. يعنى هروقت جمهورى اسلامى ميخواهد حمله اى را به کل جامعه شروع کند و مردم را عقب براند و سرکوب کند به زنان حمله ميکند. زنان “بدحجاب” و بى حجاب را شلاق ميزند، تيغ ميکشد و اسيد ميپاشد. هروقت اين رژيم ميخواهد ارعاب را در جامعه راه بيندازد به زنان حمله ميکند.

اين شرايط جامعه ايران در ٢٣ سال گذشته بوده است. اگر آپارتايد جنسى در ايران حاکم است در درجه اول بخاطر نياز بورژوازى ايران و جهان به سرکوب انقلاب مردم ايران است. اما اينروزها ديگر اگر آپارتايد جنسى را حذف کنى از جمهورى اسلامى اثرى باقى نخواهد ماند و اين در خود يک تناقض عظيم براى بورژوازى ايران شده است.

سياوش دانشور: امروز و از نظر دولتهاى غربى اين مساله چگونه است؟ با توجه به اينکه حکومتهاى مذهبى قوانين دست و پا گيرى دارند که مانع فعاليت سرمايه ميشوند. آيا اين دولتها هم مخالف اسلاميت غليظ و دخالت مذهب در زندگى مردم هستند؟

 

آذر ماجدى: ببينيد مساله اينجاست که جمهورى اسلامى و تقويت جنبش هاى اسلامى در منطقه کار خود دولت هاى غربى است. براى مقابله با چپ و کمونيسم و در طول جنگ سرد براى مقابله با بلوک شرق، غرب و در راس آن دولت آمريکا از اين جنبش هاى از نظر مالى، سياسى، و نظامى حمايت کرد و اين جانوران را به جان مردم منطقه انداخت. نمونه جمهورى اسلامى و افغانستان نمونه هاى خيلى مهم اين سياست است.

ولى الان اين جريانات بعضا موى دماغ غرب شده اند. دولتهاى غربى، يا بورژوازى جهانى با يک رژيم مذهبى بخصوص اسلامى، مثل جمهورى اسلامى همخوانى ندارند و تا زمانى که چنين رژيمى سرکار است ما شاهد صدور سرمايه به ايران و متعارف شدن رشد سرمايه در اين کشور نخواهيم بود. منتها آنها نميتوانند براحتى تصميم بگيرند که اين رژيم بدرد نميخورد پس بايد آنرا عوض کرد. با وجود اينکه رژيم جمهورى اسلامى به اين شکلش مانع رشد سرمايه است، دولتهاى غربى همچنان از جمهورى اسلامى در مقابل جنبش مردم براى سرنگونى ميايستند و با آن مقابله ميکنند. بشدت عوامفريبى ميکنند و در مورد اوضاع ايران دروغ ميگويند. اگر رسانه هاى غربى را مدتى دنبال کنيد مى بينيد که سرتاپا دروغ و عوامفريبى در مورد ايران است. اين از آنروست که بورژوازى از انقلاب مردم ميترسد. ميخواهد که از درون خود رژيم اصلاحاتى را در آن بوجود آورد، هر چند که ديگر الان در تجربه هم ثابت شده است که اينکار در جمهورى اسلامى يک خيال خام است.

يک مساله مهم اينست که اگر يک انقلاب ديگر صورت بگيرد اينبار کمونيسم يک نيروى جدى در صحنه است. کمونيسم کارگرى يک نيروى جدى در انقلاب آتى ايران است و در فرداى سرنگونى جمهورى اسلامى شانس پيروزى جدى در مقابلش قرار دارد، به اين خاطر نميتوانند براحتى حتى با جمهورى اسلامى مخالفت کنند. تلاش ميکنند که در درون خود رژيم اصلاحاتى بوجود آورند، و يک جمهورى اسلامى معتدل تر و ملايمترى را سرکار بياورند. دفاع غليظ اين دولتها از خاتمى در چند سال اخير بر همين مبنا استوار بود. فکر ميکردند با اينکار ميتوانند اصلاحاتى در جمهورى اسلامى ايجاد کنند و شرايط موجود را به شرايطى متعارفتر تبديل کنند.

سياوش دانشور: سلطه و عملکرد آپارتايد در غرب معمولا با بحث فرهنگ مردم و تئورى نسبيت فرهنگى توجيه ميشود. با اين حساب مخالفت غرب با اسلاميت جمهورى اسلامى را چگونه ميشود توضيح داد؟

آذر ماجدى: بطور قطع دول غربى ترجيح ميدهند با جوامعى سر و کار داشته باشند که فرهنگشان به فرهنگ غرب نزديکتر است. منظورم اين است که از نظر اجتماعى و فرهنگى به غرب نزديکتر باشند. مثلا زنان حجاب نداشته باشند، خوردن مشروبات الکلى آزاد باشد، مردم با خيال راحت به سينما و ديگر مراکز تفريحى بروند و غيره. تا آنجا که به سياست برميگردد در اکثر کشورهاى باصطلاح تحت سلطه ديکتاتورهاى خشنى سر کار هستند که مستقيما از طرف غرب حمايت ميشوند.

در مورد نسبيت فرهنگى من فکر ميکنم اين ايده بدو دليل توانسته اشاعه و رشد يابد. اول ترس دول غرب از تروريسم جريانات اسلامى و مخصوصا جمهورى اسلامى است. فتواى قتل سلمان رشدى، ترور و تهديد شهروندان غربى و حتى ترور شهروندان ايرانى در خارج کشور يک نوع ترس را در ميان افکار عمومى غرب دامن زد. مردم و دولتهاى غربى نگران هستند که تروريستهاى اسلامى جامعه شان را درهم بريزند. اين ترس يکى از دلايل اصلى پا گرفتن اين تئورى در جوامع غربى بود.

شرايط عمومى پايان جنگ سرد و شکست شوروى و بلوک شرق هم به پا گرفتن اين تئورى در کشورهاى غربى کمک کرد. مقبول افتادن بحثهايى از اين نوع که اگر زنان چادر سرشان ميکنند، اگر احکام سنگسار و قصاص در اين جوامع اجراء ميشوند، اگر آپارتايد جنسى در چنين جوامعى حاکم است و غيره اينها همه فرهنگ مردم است، و فرهنگ هر کسى محترم است، پس بايد آنها و جناياتى که در آن جوامع انجام ميگيرد بحال خود گذاشت.

اين توجيهى بود براى اتفاقى که داشت ميافتاد نه لزوما باور آکادميستهائى که اين تئورى را اشاعه ميدادند. اين تئورى قرار است به افکار عمومى غرب بقبولاند که اگر زن ايرانى مجبور است حجاب سر کند، اگر او را سنگسار ميکنند، اگر آپارتايد جنسى را رسما در جامعه پياده ميکنند اگر زن افغانى نميتواند پايش را از خانه اش بيرون بگذارد و به بيمارستان برود و ميميرد بخاطر اينکه مردى نيست که او را به بيمارستان ببرد، اينها فرهنگ مردم است. اين فرهنگى است که ميگويند فرهنگ جوامع اسلامزده است. همانطور که گفتم اين توجيه ايدئولوژيک و تئوريک و فکرى بود براى تحميل کردن افکار ارتجاعى بر مردم. اما اکنون تئورى نسبيت فرهنگى ديگر آن بازار گرم را ندارد و مبارزات پيگير جرياناتى مثل ما، جريان کمونيسم کارگرى، که بيش از ده سال است عليه اين تز ارتجاعى و کهنه پرستانه مبارزه کرده است ضد بشرى بودن اين تز را افشاء کرده است. مبارزه اى که ما کرده ايم، کمپينهائى که راه انداختيم، سمينارهائى که گرفتيم و همه اينها باعث شد، تز نژادپرستانه و ضد بشرى نسبيت فرهنگى از سکه بيافتد.

سياوش دانشور: اين بحث نسبيت فرهنگى همانطور که شما هم اشاره کرديد بعد از سقوط شوروى و عروج اسلام سياسى سر درآورد و عملا با طرح تعيين حق متفاوت بر اساس فرهنگ متفاوت يک نوع عقب نشينى را به جنبشهاى آزاديخواهانه تحميل کرد. اما امروز که اسلام سياسى در سراشيبى قرار گرفته است اين تز در کجا قرار گرفته است؟ کلا اين سيستم فکرى در دنياى امروز کجاست و چه نقشى دارد؟

آذر ماجدى: نسبيت فرهنگى اکنون ديگر نقش چندانى در دانشگاهها و در ميان آکادميستها ندارد، رسانه ها در مورد آن چندان جرف نميزنند. ما اکنون شاهد روشنگرى هاى زيادى در مورد شرايط زنان در کشورهاى اسلام زده هستيم. روزنامه ها شروع به نوشتن و افشاگرى در اينمورد کرده اند. از کمپينهائى که ما سازمان داده ايم مثلا کمپين عليه سنگسار استقبال وسيعى شده است.

اين ايده ها نه فقط از طرف بخشهاى مترقى جامعه که قبلا از طرف بحث نسبيت فرهنگى خلع سلاح شده بودند و اکنون بطور تهاجمى عليه آن حرف ميزنند، بلکه از طرف افکار عمومى دارد به يک ايده منزوى تبديل ميشود. ما مثلا در کشورهاى اسکانديناوى شاهد اين هستيم که فعاليتهاى دوستان ما عليه اسلام و مذهب، عليه قوانين مذهبى و نقشى که آنها در سرکوب زنان دارند بسيار نقش مهمى در آگاهگرى افکار عمومى داشته است. اينکه اسلام سياسى دارد دوران حضيضش را ميگذراند هم قطعا تاثير داشته است اما بنظر من روشنگريها و مبارزات بيوقفه اى که در اينمورد انجام شده نقش اصلى را بازى کرده است. در چند سال اخير ما بطور کلى شاهد چرخش جوامع غربى بطرف ايده هاى راديکال و مترقى هستيم. به نسبت دهه هاى ٨٠ و ٩٠ که جامعه بطرف راست چرخيده بود.

سياوش دانشور: جمهورى اسلامى از يک نوع حقوق بشر اسلامى صحبت ميکند و اين را دقيقا بر اساس نسبيت فرهنگى و اسلامى بودن جامعه ايران مطرح ميکند. بنظر شما فعالين جنبش برابرى طلبانه زنان چگونه بايد با اين بحث برخورد کنند؟

آذر ماجدى: بنظر من بحث حقوق بشر اسلامى يک جوک بيشتر نيست. جمهورى اسلامى مجبور است در مقابل هجوم عظيمى که چه در خارج کشور و چه در داخل با آن روبرو است دفاعياتى فراهم کند. اين حقوق بشر اسلامى يعنى چه؟ يعنى اينکه زن برده و جنس درجه چندم بحساب بيايد؟ حقوق بشر اسلامى، يعنى سنگسار، اعدام، چشم درآوردن و قصاص و غيره و غيره. حقوق بشر اسلامى يعنى اين، در واقع بايد به آن بيحقوقى بشر اسلامى گفت. بنظر من آنقدر ضد بشرى بودن اين قوانين بر همه روشن است که ما حتى لازم نيست دست به افشاگرى زيادى بزنيم. جامعه بطور کلى به ضديت با اسلام، مذهب و قوانين اسلامى روى آورده و اکثريت قريب به اتفاق مردم خواهان سرنگونى اين رژيم هستند.

سياوش دانشور: حکومت اسلامى ميداند که مردم کاملا ضد قوانين مذهبى و اسلامى هستند و همچنين ميدانند که اين قوانين مانع رشد سرمايه دارى در کشور و ادامه يافتن بحران اقتصادى کنونى هستند. پس چرا اينهمه بر اسلاميت اين نظام تاکيد ميکنند؟

آذر ماجدى: بخاطر اينکه اگر از اسلاميت اين رژيم بگذرند چيزى از آن باقى نخواهد ماند. مجبورند به اسلاميت اين نظام بچسپند. اگر از اسلاميتشان بگذرند کل نظام جمهورى اسلامى در يک آن ذوب ميشود و از بين ميرود و از اين نظام و از اين رژيم چيزى نميماند. حتى اگر وجوهى از اين نظام را عوض کنند، اگر مثلا حجاب را لغو کنند، اگر فقط آپارتايد جنسى را لغو کنند، يعنى اجازه بدهند زنان بدون ترس از اسيد و شلاق بدون حجاب به خيابان بيايند، چيزى از اسلاميت اين رژيم نخواهد ماند و اين بمعنى نابودى آن خواهد بود. اسلامى بودن، ارتجاع و تحجر جز شناسنامه جمهورى اسلامى است روزى که آنرا از اين رژيم بگيرند اين رژيم نابود خواهد شد. اين اتفاقى است که ما الان شاهد بوقوع پيوستن آن هستيم.

سياوش دانشور: يعنى بحث شما اين است که اين نتيجه بحران جمهورى اسلامى است. اينکه اينها راه پس و پيش ندارند. نه ميتوانند به اين شکل پيش بروند و نه قادرند رژيم را عوض کنند؟

آذر ماجدى: بنظر من همينطور است. اگر بخواهند کوتاه بيايند و اصلاحاتى را بپذيرند ميدانند که مردم در همين سطح متوقف نخواهند شد و مطالبات بيشتر و بيشترى را مطرح خواهند کرد. وقتى آنها ميگويند مثلا آزادى ملى – مذهبيها مردم ميگويند آزادى همه. وقتى ميگويند زندانيان سياسى خودى آزاد شوند، مردم ميگويند همه زندان سياسى بايد آزاد شوند. اگر هم بخواهند وضعيت را به همين شکلى که هست نگه دارند مردم تحمل نميکنند و ما هم اکنون شاهد يک جنبش سرنگونى طلب خيلى عظيم در ايران هستيم. اين بحرانى است که جمهورى اسلامى در آن گرفتار است و دير يا زود منجر به سرنگونى آن خواهد شد.

سياوش دانشور: شما از حجاب بعنوان بارومتر اوضاع سياسى ايران نام برديد. در ادبيات حزب بطور کلى هم حجاب سمبل آپارتايد جنسى معرفى ميشود. چرا فکر ميکنيد مبارزه با حجاب اينقدر مهم است؟

آذر ماجدى: حجاب سمبل آپارتايد و بردگى زنان است. و باين خاطر حجاب از نظر سياسى مساله اى بسيار محورى است. تا آنجا که به موقعيت زنان برميگردد، حجاب نقش بازدارنده جدى را در راه رشد و پيشرفت زنان بازى ميکند. از همان زمانى که براى يک دختربچه جشن تکليف ميگيرند و او را وادار ميکنند حجاب سرش کند، دارند به او تلقين ميکنند که انسان نيست، که اهميت ندارد، که برده است. اين نقشى است که حجاب دارد و مبارزه با آن مهم است. از نظر سياسى هم حجاب سمبل جمهورى اسلامى است. از همان ابتداى بقدرت رسيدنش اين رژيم حجاب را علم کرد و از همان اول هم جنبش برابرى طلبانه زنان در مقابل آن ايستاد. از نظر سياسى مبارزه با حجاب يکى از عرصه هاى جدى نبرد جنبش برابرى طلبانه زنان با جمهورى اسلامى است و اهميت جدى دارد. اگر زنان در اين نبرد پيروز شوند جمهورى اسلامى سرنگون خواهد شد.

سياوش دانشور: براى مبارزه عملى با آپارتايد جنسى چه کارهاى معينى را بايد در دستور گذاشت؟

آذر ماجدى: کارهاى معينى را بنا به توازن قواى موجود ميتوان در دستور گذاشت. کارى که هم اکنون مردم دارند انجام ميدهند. مثلا در چهارشنبه سورى و سيزده بدر و ٨ مارس مردم آپارتايد جنسى را بروشنى زير پا گذاشتند. بعد از انتخابات مردم ريختند بيرون و دختر و پسر با هم رقصيدند. اين يعنى شکستن آپارتايد جنسى. مردم بايد هرجا که امکان دارد اين مرز جدائى را بشکنند. در اتوبوسها زن و مرد بايد اين ممنوعيت را بشکنند و کنار هم بنشينند، در دانشگاهها دختر و پسر بايد با هم سر کلاس بنشينند، در خيابان بايد دختر و پسر با هم راه بروند. کمتر حجاب را رعايت کنند. شعار مرگ بر حجاب و مرگ بر آپارتايد جنسى بايد از شعارهاى اصلى تجمعات و تظاهرات ضد رژيمى مردم باشد. بايد يادمان باشد که حجاب و آپارتايد جنسى فقط مساله زنان نيست اين امر کل جامعه است. و بدرجه اى که جامعه بتواند عليه آپارتايد جنسى قد علم کند و صفوفش را متحد نمايد به آزادسازى همه مردم کمک کرده است. جنبشى که عليه آپارتايد جنسى شکل ميگيرد يک جنبش آزاديبخش عليه کل جمهورى اسلامى و براى آزادى عموم مردم است.

  • این گفتگو در زمستان سال ۲۰۰۲ با رادیو موج کوتاه انترناسیونال صورت گرفته است.

 

***